واضح آرشیو وب فارسی:علت نیوز: بخشی از تلاش منتقدان قرآن به ایراد گرفتن از گرامر استفاده شده در قرآن است. با این کار تلاش دارند تا نشان دهند که قرآن دارای خطا بوده و در نتیجه کلام محمدی یا کلام بشری است. البته چنین تلاشهایی بدون توجه به غرض مدعیان، معتقدان به کلام خدا بودن قرآن که محقق منش هستند را به تفکر و تامل بیشتر در این کتاب مهجور شده تشویق می کند و در نتیجه امری معطوف به خیر خواهد بود. آنان نیز که اهل تحقیق نیستند چه مدعی کلام بشری بودن قرآن باشند چه مدعی کلام خدا بودنش در نظرشان تغییر چندانی در اثر این مباحثات رخ نخواهد داد. اما در بیشتر موارد که خوب دقت می کنی متاسفانه کسانی که به نقد گرامری قرآن دست می زنند را صاحب دانش کافی نمی یابی. راقم این سطور خود را دانای زبان عرب خصوصا عربی کلاسیک زمان نزول قرآن نمی داند اما همواره تلاش داشته است تا در اینگونه بحث ها ابتدا در حد امکان و توان به حد لازم (هرچند نه کافی) دانش برای وارد شدن به چنین بحث هایی دست یابد. در کل انتساب اغلاط گرامری به قرآن امری بسیار پیچیده است و به سادگی قابل دفاع نمی باشد به دلیل اینکه: ۱- تطور دستور زبان عربی خود به لحاظ تاریخی به علت سنگینی اثر قران به مثابه مهمترین متن باستانی زبان عرب خود متاثر از این کتاب بوده است. ۲- گرامر امری صد در صد متقن و معین شده به لحاظ ساختاری نیست یعنی دارای قوانین صد در صد روشن بدون استثناء نمی باشد. ۳- دستور زبان مانند خود زبان در طول زمان دچار تحول می شود. ۴- گرامر قرآن به علت اینکه یک متن کلاسیک در ادبیات عرب است دارای درجه ای از حجیت است آنچنان که متونی چون نوشته های سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی و … در زبان فارسی و گاهی باید سنجید گرامر امروزی چه قدر از گرامر قرآن فاصله گرفته شده است. ۵- با این حال برای فهم قرآن هم باید با گرامر عربی آشنا بود (صرف و نحو و صنایع ….) و هم با گرامر خاص قرآنی جاهایی که الزامات پیام موجب شده تا قرآن دارای هویت گرامری خودش باشد. همانطور که گفته شد هیچ زبانی دارای یک دستور زبان متقن با قوانین فیکس شده ای نیست. به عنوان مثال ایراد گرفته اند که قرآن در بسیاری جاها زمان ماضی و حال و اینده را قاطی کرده است. این قاعده در بسیاری زبانها وجود دارد که فعل در زمان ماضی همیشه برای اشاره به گذشته نیست. به عنوان مثال: چو دیدی روز روشن را چه جای پاسبان باشد (از زبان فارسی – گذشته در معنای حال و آینده – بایستی گفته می شد چو بینی روز روشن … ) عاشت یداک (از زبان عربی غیر قرآنی باز هم گذشته در معنای حال و اینده – دستت درد نکرد یعنی دستت درد نکند) همچنین در زبان عربی نه تنها گرامر هست بلکه مانند همه زبان های دیگر سبک های مختلف ادبی هست. از جمله این سبک های روایی استفاده از ماضی در بیان حقیقت است. سبک های ادبی زیر قواعد گرامری خاص خود را دارند. ازجمله سبک های ادبی استفاده شده در قران که خود یک قاعده قرآنی است استفاده از ماضی در بیان حقیقت است. این امر یک امر بسیار استثنایی خاص قرآن که مطالب آن را برای عرب دیروز و امروز و حتی مترجمین غیر قابل فهم کند نیست. که اگر برای عرف قابل فهم نبود قرآن این سبک را بکار نمی برد- «بیان حقیقت به گذشته» می آید. چرا؟ چون امری که در گذشته اتفاق می افتد امری مسلم است (اتفاق افتاده و کسی نمی تواند رد ش کند). بنابراین امر مسلمی که در آینده هم اتفاق می افتد و یا در حال به شکل یک حقیقت جاری است را با زمان گذشته می آورند. سوره کورت/تکویر افعالش گذشته است اما سخن از شرایطی می راند که تاکنون حد اقل در زمان حیات بشر اتفاق نیافتاده است. وَنُفِخَ فِى الصّورِ فَإِذا هُم مِنَ الأَجداثِ إِلىٰ رَبِّهِم یَنسِلونَ – در صور دمیده شد بیان حقیقت است یعنی چون هر گاه که در صور دمیده شود. دمیده شدن دفعتی است پس ماضی ساده می آورد چون به بیان امری مستمر مانند نسل شدن اجداث اشاره کند مضارع استمراری می آورد. با نفخ خواننده را ابتدا در موقعیت قرار می دهد سپس توصیف وضعیت به حال استمراری می کند. یعنی آنچه مشاهده خواهی کرد نسل شدن است و کلمه قالوا هم در ادامه بیان حقیقت باید ماضی باشد. اذا هم فعل را همیشه ماضی می کند. مثلا در آیه : حَتّىٰ إِذا فُتِحَت یَأجوجُ وَمَأجوجُ وَهُم مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلونَ (تا ان زمان که یاجوج و ماجوج گشاده شدند (یعنی گشاده شوند) . در عربی محاوره ای هم همین گونه است مانند همان مثال عاشت یداک. و هزاران مثال دیگر. همچنین سرتا سر قرآن که هر گاه بیان حقیقت می کند از همین سبک استفاده می کند مانند داستان خلیفه شدن انسان یا آدم و گفتگوی فرشتگان که همه بیان حقیقتی مستمر در شکل فعل ماضی هستند. در زبان عامه عربی بیان حقیقت بدین شکل رایج نیست چنان که زبان عوام زبان ادبی و صاحب سبک نیست. سبک در ادبیات است همین طور در مورد فارسی و سایر زبان ها. با این حال حتی در زبان روزمره هم شاهد استفاده از گذشته در معنای حال و آینده یا برعکس هستیم (افعال آینده در گذشته و….) به عنوان در زبان انگلیسی بجای آنکه بگویی زمین به دور خورشید می گردد (ماضی استمراری) از ماضی ساده استفاده می کنی ( د ارث ترنز اراند د سان). وهمچنین ایرادهای دیگری مانند اینکه در قران وقتی ابراهیم خورشید (شمس) که مونث است را می بیند از کلمه هذا که مذکر است استفاده می کند. در حالیکه بایستی هذه (این مونث) آورده می شد. این حضرات نمی دانند که «هذه ربی» غلط گرامری است نه هذا ربی. کلمه شمس به قرینه حذف شده است و لذا هذا به رب مرتبط شده است. رب را مونث نمی تواند بیاورد چرا که رب به معنی پروردگار (نه ارباب) در زبان عربی مذکر است. اگر شمس می آمد هذه می شد و رب مذکر می ماند. اما حذف شمس هذه ربی را غلط می کند. پس قرآن درست بکار برده است. یا جایی دیگر گفته اند که خصمان مثنی است اما فعلش جمع آمده است. مثلا «هذان خصمان اختصموا » فعل باید جمع باشد چون اشاره به افراد دو گروه دارد نه به خود دو گروه. در زبان انگلیسی هم اگر اشاره به افراد یک کلاس یا پلیس یا یک گروه باشد فعل جمع می آید و اگر اشاره به خود گروه باشد فعل مفرد.
دوشنبه ، ۲۱دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: علت نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]