واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه/بهنام ربیع زادهاز دیر باز پیوندی ناگسستنی بین انسان و جنگل وجود داشته است. انسان بخشی از مایحتاجش را از جنگل بدست آورده و به همین سبب خود کمر همت به نگهداری آن داشت.اگر چه این رابطه علمی نبود اما میزان خسارت هم بسیار پائین بود. تقریبا تمام روز انسان کوه و کوهپایه نشین در جنگل تحت تملکش در تردد بود و تا حد ممکن از آن محافظت میکرد. در واقع مردم جنگل را بیشتر از هر چیز دیگر (حتی احشام شان) دوست داشتند و نابودی جنگل را نابودی همه چیزشان میدانستند.بنابراین موجودیت یک جنگل نشین با حفظ زمینهای تحت تمکلش معنی مییافت.امروزه اما تفاوتها خود را بخوبی نشان میدهد. جنگل به بهانه محافظت از آن از دست مردم خارج و در تملک دولت است. مردم که عرصه را تنگ دیدند ٬ زمین و احشام را فروختهاند و به شغل های کاذب رو آوردهاند و جنگلها هم به امان خدا رها شدهاند.البته اگر الگوهای محافظت از جنگل بخوبی اجرا شود همه راضی و خوشحال خواهند شد اما آنچه دیده میشود نمونه عجیبی از نگهداری از جنگلهاست. محدود کردن جنگل به کمک سیم خاردارسازمان جنگلها با انعقاد قراردادی با پیمانکاران محدودهها را با سیم خاردار احاطه میکند.البته در نوع محدود کردن و کیفت کار هم بحث فراوان است که در این مقال نمیگند.تا اینجا بخش اول محافظت انجام شده اما پس از محدود کردن٬ منطقه مورد نظر به امان خدا رها میشود.دیری نمیپاید که حفاظهای سیمی بوسیله اتفاقات طبیعی یا عبور و مرور احشام باقیمانده بر زمین افتاده و رها میشود.اینجاست که شکل مضحک محافظت خود را نشان میدهد.یعنی یا بودجه لازم برای مرمت و حفاظت صحیح نیست یا همتی وجود ندارد و یا برای ادامه محافظت اصلا برنامه ایی نیست.وقتی کنترل پیوسته وجود نداشته باشد، ابزار محافظت (سیمهای خاردار) به سرقت میرود و داستان به حالت قبل برمی گردد و هزینههای سرسام آوری که قبلا صرف شده به هدر میرود.اما در بیلان ارائه شده میخوانیم که فلان هکتار از جنگل در محافظت است در حالیکه عملا چنین چیزی وجود ندارد. چوپانان و آتش زدن جنگلهااین بخشی از اخباری بود که در روزهای اخیر بر خروجی خبرگزاریها بود!همانطور که در بالا اشاره شد چوپانان در همیشه تاریخ از آتش زدن جنگل مبری بودهاند. تاکنون هیچ خبری مبنی بر اینکه چوپانی جنگلی را به آتش کشیده باشد مخابره نشده است.البته این اتهام به چوپانان قابل تامل است به جرات میتوان گفت هیچ چوپانی هرگز در روزهایی که باد حتی در ییلاقات دوردست هم میوزد درجنگل آتش روشن نمیکند. چوپان جنگل و زمین را به اندازهی گوسفندان خود دوست دارد.حال ممکن است مسئولین بخواهند ضعف نگهداری از جنگل را در اینگونه اتهامات پوشش دهند.در همین زمینه شایان ذکر است که منطقه مورد حریق (جنگلهای اسپی خانی شفت) و حتی در کیلومترها دورتر سالهاست که هیچ گله ایی رویت نمیشود! عملکرد جنگلداری و ستاد بحران در آتش سوزی جنگلهای امامزاده ابراهیم ستادها در همه جوامع خود را آماده مواجهه با بحرانها و بلایای طبیعی میدانند. در کشور ٬ استان و شهرستان شفت هم چنین ستادی وجود دارد اما آنچه مشاهده شد تنها تیپی از آن بود.البته باید به این نکته اذعان داشت که این ستاد دستش از امکانات خالی بود.و این کمبودها سبب شده بود که در تصمیم گیری و انجام فعالیت هم ضعیف عمل کنند.اگرچه دو خودروی آتش نشانی در محل حاضر بود اما از فقدان سایر امکانات از قبیل ادوات آتش نشانی و نیروی انسانی خاموش کننده خبری نبود.بومیها و ده پانزده جوان ایثارگر هلال احمر با ادوات ناچیز تلاش چشمگیری داشتند اما در مقابل حجم بالای آتش، با چند کپسول آتش نشانی خانگی و چند بیل هرگز نمتوان کاری از پیش برد.اگرچه آن آتش سوزی به کمک مردم و نهادها و بیشتر به لطف خود طبیعت یا بافت جنگلش خاموش شد اما پرسشی که ذهنها را درگیر کرده است این است که متولیان چه تمهیداتی برای مواجهه با چنین بحرانهایی بکار خواهند بست؟همگان بر این اذعان داشتند که تا قبل از اینکه آتش به همه جا سرایت کند میشد با یک خودروی آتش نشانی و صد متر شیلنگ مهارش کرد اما دریغ از کمی تدبر!این درحالیست که فاصله تا جاده حدود ۵۰ تا ۷۰ متر بود! مردم علاقمند و فقدان آموزشچیزی در آن آتش سوزی مشاهده شد تعلق مردم بومی به آب و خاک و جنگل بود. اگرچه جنگل از چنگ مردم درآورده شده است اما مردم هنوز عرق زیادی به آن دارند و با تلاش و ایثار سعی در خاموش کردن آتش داشتند اما هیچ آموزشی در این زمینه ندیدهاند.بنظر میرسد که مسئولین مربوطه که دایرههای آموزش در اداراتشان موجود اما غیر فعال است با برگزاری کلاس های ساده و کم خرج میتوانند از پتانسیل عظیم مردمی در چنین مواقعی به بهترین نحو بهرمند شوند. دهیاریها و امکانات اولیهدر چنین مواقعی مردم بومی اولین کسانیاند که به کمک میروند. شایسته است که مسئولین امکانات اولیه مواجهه با بحران را در اختیار دهیاریها قرار دهند تا به محض بروز اتفاقی خود وارد عمل شوند و از میزان خسارتها جلو گیری شود.سخن آخر که ازهر حیث مهمتر است؛استخدام محیطبان با امکانات لازم.در جنگلهای سرمایه هنگفتی نهفته است. منظورم درختهای شکسته یا سرشاخه شکسته است.فعلن وارد بحث بهره برداری از درختهای ایستاده نمیشویم.برای مثال فقط به منطقه آتش سوزی چند سال قبل در منطقه «وره لانه» از جنگلهای امامزاده ابراهیم اشاره کنم.در آن زمان حدود چهارصد هکتار از جنگلها درآتش سوخت. به برآورد کارشناسان در هر هکتار آن درختهای راش شکسته ٬ سرشکسته و نیم سوخته زیادی هست که ارزشی معادل ۲۵ میلیون تومان دارد.در واقع میلیاردها تومن پول درحال پوسیده شدن در آن نواحی هست!اگر همتی برای فروش آن وجود داشته باشد نه تنها جنگلها از آتش سوزی محافظت میشود بله صدها نفر به عنوان محیطبان به مدت دهها سال استخدام میشوند.از طرفی با خارج کردن درختان افتاده و… فضا برای رشد درختان جوانتر و نهالها فراهم میشود.با اینکار هم سرمایه کشور از بین نمیرود و هم جنگلها از سایر بلایا هم محافظت خواهند شد.جالب است بدانید که هزاران هکتار جنگل درآن منطقه تنها یک محیطبان دارد!توجه به این نکته ضروری ست که برای حفظ جنگل نیاز به هیچ بودجه مصوب از فروش نفت و غیره نیست بلکه با پولی که در جنگل درحال به هدر رفتن است میتوان آنرا حفظ کرد.
۲۰ دی ۱۳۹۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]