واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت / زارعی نجفدری
استراتژی نفوذِ جریانی در چهار دهه انقلاب اسلامی
میزان تاثیرگذاری نفوذِ جریانی درابعاد وحوزههای فکری و فرهنگی و درسطوح تصمیم سازان به مراتب تاثیرگذارتراز ابعاد و سطوح دیگر است.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری فارس، علی زارعی نجفدری کارشناس سیاسی و معاون اول رئیس جمهور سابق کشور، در یادداشتی به تشریح استراتژی نفوذِ جریانی در چهار دهه انقلاب اسلامی پرداخت. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است: فرآیند نفوذ تابعی ازعرصه ، موضوع و زمان است و زمانی که که تردید افکنیها، ثبات ذهنی درعرصه جامعه را مشوش نموده و موضوع یا موضوعاتی را بعنوان مسئله و دغدغة ذهنی جامعه طرح می کند ، زمان مناسب برای اجرای پروژه نفوذ فراهم میگردد . نفوذ امری دفعی نیست، بلکه تدریجی و مرحله ای است و مدت زمان نفوذ هم به موضوع نفوذ ، شرایط عرصة نفوذ و گسترة نفوذ بستگی دارد. نفوذ را باید در"ابعاد" ،"سطوح" و" اَشکال " مختلف مورد اِمئان نظر قرار داد. لذا ، درابعاد و حوزه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی ونظامی، پدیده نفوذ قابل بررسی و تأمل است . چهارسطح عمدة تصمیم گیران ، تصمیم سازان ، مجریان و بدنة جامعه ،سطوح فرآیند نفوذ می باشدو «نفوذ از بیرون» و «نفوذ از درون»، عمده ترین اَشکال پدیدة نفوذ است. دریک تقسیم بندی کلی، می شود نفوذ را به دو دسته " نفوذ فردی و موردی " و " نفوذ جریانی و شبکه ای " تقسیم نمود . دراین دو دسته نفوذ ، موثرترین قسم نفوذ ،" نفوذِ جریانی" است که رهبر ژرف اندیش انقلاب اسلامی ، حکیمانه به آن اشاره نمودند : « ...درنفوذ بسیار خطرناکِ جریانی ، مجموعه ای از افراد ، باهدفی دروغین ، با روشهای متفاوت باهم مرتبط می شوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود... به این ترتیب بیگانگان ، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن ، اهداف خود را محقق می کنند ...دراین روش ، دشمن عمدتاً با دو وسیله " پول و جاذبه های جنسی " در درون ملت و درداخل کشور شبکه سازی می کند تا آرمان ها، باورها ، و درنتیجه سبک زندگی را تغییر دهد.» ( رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان بسیج 4/آذر 1394) میزان تاثیرگذاری نفوذِ جریانی درابعاد وحوزه های فکری و فرهنگی و درسطوح تصمیم سازان به مراتب تاثیرگذارتراز ابعاد و سطوح دیگر است.عمده ترین اهداف نفوذِ جریانی ، تغییر باورها ، تغییر نگاه ها ، تغییر آرمان ها ، تغییر خواسته ها ، تغییر رفتار و تغییر سبک زندگی می باشد و این تغییرات بنیادی درحوزه های فکری و فرهنگی و درسطوح تصمیم سازی انجام می پذیرد . این تغییرات ، " استحالة " فرد ، گروه و جامعه را در پی خواهد داشت. از اینرو در بررسی و تحلیل واقع بینانه وعمیق سیرتحولات فرهنگی ، سیاسی واجتماعی چهار دهه انقلاب اسلامی ,به روشنی قابل درک است که استراتژی نفوذِ جریانی ، ایجاد استحاله نظام بوده و می باشد . منتهی ، پیش نیاز" استحالة نظام " ، استحالة جریانات فکری ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی و همچنین استحالة نخبگان و کنشگران عرصة حکومتی درسطوح مختلف نظام می باشد. ذکر موارد و نمونه هایی ازکارکرد نفوذ جریانی دراین چهاردهه اخیر , اذهان را درشناخت به این استراتژی نزدیک تر می نماید : 1- در دهه های 50 و 60 ، برخی از جریانات رادیکال ضد امپریالیستی ، بر ضدیّت خویش به نظام سرمایه داری اصرار و تاکید می ورزند و دیگران را از این گردونه خارج می دانند . همین جریانات اعم از جریانات اسلامی و مارکسیستی در دهه های 70 به بعد، به تدریج به نظام سرمایه داری گرایش پیدا کرده و تغییر وضعیت و موضع می دهند و نه تنها تغییر موضع می دهند، بلکه در دلِ نظام سرمایه داری و نظام سلطه ، هضم می گردند. 2- در دهه 60 ، جریانی فکری ، فرهنگی و سیاسی با طرح مباحث " عدالت اجتماعی " و محور قراردادن آن ،آنچنان بر موضوع عدالت اجتماعی پا می فشارد که گویی دیگران را از دایرة این موضوع خارج می داند . این جریان پس از اینکه زمام امور اجرایی را به دست می گیرد ، به تدریج از موضوع عدالت اجتماعی فاصله گرفته و توسعة با سبک و سیاق غربی را جایگزین موضوع عدالت اجتماعی می نماید و در این مسیرآنچنان باعجله وشتاب طی طریق می نماید که در برخی از موارد از واضعین تئوری توسعه غربی، پیشی می گیرد تا آنجا که برای رسیدن به توسعه ، نه تنها به عدالت اجتماعی نمی اندیشد، بلکه قربانی شدن قشر یا اقشاری از جامعه را در رسیدن به توسعه امری طبیعی و بلکه لازم عنوان می نماید. این جریان با این روند ، طی مراحل مختلف به سوی لیبرالیسم تغییر موضع داده و در دهه های 80 و 90 به لیبرالیسم می رسد و صراحتا اعلام می کند که«" ما لیبرال هستیم". 3- در همان دهه 60 ، جریان فکری ،فرهنگی و سیاسی دیگری با شعار وعَلمِ خط امام (ره) ، فضای سیاسی جامعه را رادکالیزه نموده و دراین فضای خود ساختة سیاسی ، اجازة تنفس به دیگران نمی دهد تا از ارادت و پیرویشان از اندیشه ها وآموزه های حضرت امام (ره) بگویند و بنویسیند و حتی نزدیکترین شخصیتهای فکری و فرهنگی و سیاسی به افکار و اندیشه های امام (ره) را خارج از دایره خط امام (ره) عنوان می نماید . این جریان در اواخر دهه 60 به تدریج ازافکار و اندیشه ها و آموزه های حضرت امام (ره) فاصله گرفته و در دهه 70 با اتخاذ استراتژی توسعه سیاسی با بُن مایه های سکولاریسم ، تغییر موضع داده وعلیرغم حفظ پوستة شعار پیروی از خط امام (ره)، به منتقد جدی اصول ومحکمات افکار و اندیشه های حضرت امام (ره) تبدیل می شود و به جریاناتی که با منظومة فکری حضرت امام (ره) ونظام ولایی فاصلة ماهوی دارند نزدیک می شود . همان جریاناتی که حضرت امام (ره) در زمان حیاتشان ، به صراحت ازآن جریانات تبرّی جسته و علاوه برآن ، آیندگان را سفارش می کردند که به این جریاناتِ با بُن مایه های اسلام آمریکایی نزدیک نشوند. 4- در دهه 80 ، جریانی با استراتژی رجعت به ارزشهای انقلاب و آموزه های حضرت امام (ره) با اقبال کم نظیر مردم مواجه شده و زمام اموراجرایی کشور را به دست می گیرد . نوع وچگونگی حرکت این جریان در مسیر استراتژی درپیش گرفته اش درابعاد مختلف فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی ، بارقة امیدی دردل مردم ایجاد می کند . ولی بعداز مدتی ناگهان حاشیه هایی که از بیرون این جریان واز نقطه کانونی خط استحالة نظام ، ساخته و پرداخته و مدیریت و هدایت می شد ، درکنار این جریان ارزشی سربرآورده و با طرحِ اِعوجاجاتی ، اذهان را ازبطن و متنِ ارزشی این جریان ، دورساخته و همه مساعی و اقدامات کم نظیر و ارزشمند اجرایی این جریان را تحت الشعاع این اِعوجاجات قرارمی دهد. استحاله سه جریان ذکرشده اوّل و سربرآوردن ناگهانی طیف حاشیه سازدرکنارجریان ارزشی ذکرشده چهارم ، نتیجه حرکت خزنده و مرموز " نفوذِ جریانی " است که کارکرد آن از جمله در غائله و اغتشاشات 78 و فتنه شوم 88 عیان گردید. براساس محاسبات و معادلات رایج سیاسی ، نظام سلطه و عقبه داخلی آن درقالب نقطه کانونی خط استحاله نظام ، درطول این چهار دهه می بایست به این استراتژی دست یافته و به استحاله نظام می رسید، ولی می بینیم و می بینند که علیرغم همه تلاششان در همسوسازی و استحاله جریانات مختلف ، نتوانستند به این استراتژی دست یابند ، رمز و راز این ناتوانی و ناکامیشان را باید درنوع ساختار ولایی نظام جمهوری اسلامی ایران جستجو کرد .ساختار نفوذ ناپذیری که " ولایت ، مردم را ولی نعمت نظام " و " مردم ولایت را رهبر و هدایتگر دینی وسیاسی خود در رسیدن به رشد وتعالی " می دانند. ساختارنوینی که علیرغم همه دسیسه های نفوذِ جریانی ، توانسته کارآمدی خودرا در حفظ حاکمیت نظام براساس آرمان و اهداف و آموزه های معمار کبیر انقلاب به اثبات رسانده و دنیای متلاطم را متحیر امنیت و اقتدارخویش سازد.
94/10/20 - 15:14
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]