تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سزاوار است هر يك از شما در دهان و بينى زياد آب بچرخاند، چرا كه اين كار، مايه آمرزش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820088423




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان طنز : موردِ عجیبِ میرزا روبات/قسمت سوم


واضح آرشیو وب فارسی:شیرین طنز: در شماره قبل خواندید که رباب الروبات همسر میرزا روبات از میرزا بچه می¬خواست اما میرزا گفت این کار از یک آدم آهنی برنمی¬آید. رباب هم رفت پیش دوستانش تا با آنها درد دل کند اما نتیجه دیگری گرفت… *** روبات الملوک و فخرالروبات به طور همزمان به رباب گفتند: برای اینکه بدانیم شوهرت میرزا روبات به تو خیانت می¬کند یا نه باید جزییات برنامه روزانه¬اش را ببینم. روبات¬ها اهل خیانت نیستند اما اگر ویروسی شوند، هر کاری از آنها بر می-آید. رباب گفت: میرزا فقط در خانه حاج نصرت کارهای روزانه او را انجام می¬دهد. فخرالروبات گفت: همه مردها همین را می¬گویند اما می¬بینی بعضی ها در همان کارهای روزانه، کارهای شبانه هم انجام می-دهند. رباب گفت: نه میرزا آنطوری که شما می¬گویید نیست. من تمام کدهای رمزگذاری شده¬اش را هر شب کنترل می¬کنم و تمام تصاویری که در روز دیده را شبها ویدئو چک می¬کنم تا مبادا با یک آهن قراضه جوش بخورد ولی خبری نیست. نکند من کارم را بلد نیستم و میرزا کارش را خیلی خوب بلد است؟ فخرالروبات گفت: ما که هنوز چیزی نگفته¬ایم. این خودت هستی که در درایو C ناخودآگاه وجودت تصورات سه بعدی بَدی راجع به میرزا تولید می¬کنی. خب بگو میرزا در خانه حاج نصرت چکار می-کند؟ رباب جواب داد: هر روز صبح اول او را به حمام می¬برد و کمی هم ماساژ می¬دهد روبات الملوک گفت: بفرما. از این بدتر؟ رباب بلافاصله گفت: حاج نصرت ارباب است و جزو آدمهاست. مگر چه اشکالی دارد؟ روبات الملوک جواب داد: همین ارباب تو در اندام خود کلی رباط دارد. یک وقت دیدی میرزا روبات به بهانه ماساژ، با یکی از رباط¬های صلیبی حاجی روی هم ریخته و دارد به تو خیانت می¬کند. رباب گفت: این اصلا امکان ندارد. روبات با رباط فرق دارد و پیوند آدم آهنی و آدم واقعی خنده دار است فخرالوبات گفت: چه برنامه ریزی ساده¬ای داری خواهن . مگر نشنیده¬ای که در بعضی جاها برای آدمها روبات¬های آهن فروش تولید شده¬اند؟ رباب پرسید: یعنی می¬گویی میرزا مشکل دارد؟ فخرالروبات گفت: با این چیزهایی که تو گفتی بیشتر به نظر می¬رسد حاج نصرت مشکل داشته باشد. البته یک روبات بهتر است تا زمانی که از چیزی مطمئن نشده، خاله¬روبات بازی درنیاورَد. به نظر من باید جوری تنظیمش را به هم بریزی تا با هر کلمه کلیدی مشکل دار، اِرور بدهد. *** میرزا روبات مثل همیشه از شارژر جدا شد تا کار روزانه خود را شروع کند اما احساس کرد این دفعه ویندوزش کمی متفاوت بالا آمده. رباب¬الروبات با اینکه هنوز روی حالت اسلیپ بود اما زیر چشمی به میرزا نگاه کرد تا ببیند آیا تغییری که در برنامه او ایجاد کرده، کار می¬کند یا نه. میرزا که از همه جا بی¬خبر بود، توی آینه نگاه کرد. می¬خواست به خودش روغن بزند که ناگهان بدون اینکه علتش را بفهمد خود بخود ری-استارت شد. وقتی چشمهایش را باز کرد دید تمام سر و صورتش پر از واسکازین شده. رباب لبخندی زد و با خودش گفت: چه معنی دارد که یک روبات قبل از اینکه بخواهد برود به رتق و فتق حاجی بپردازد توی آینه خودش را مرتب کند و ادوکلن واسکازین بزند؟ وقتی میراز دوباره به حال آمد، با یک پیام ویروسی مواجه شد: میرزا این صدای وجدان دیجیتالی توست. یک روباتِ مرد نباید وقتی می¬خواهد برود بیرون به خودش برسد مگر اینکه اسپیکرم لال(!) قصد خیانت داشته باشد. میرزا کمی معتجب شد که چطور این پیام، با صدای همسایه¬شان «فخرالروبات» برایش پخش شده اما این را به حساب تداخل برنامه¬هایش موقع نصب و آپدیت فیلتر شکن گذاشت. توی حمام، حاجی از خزینه درآمد و دراز کشید تا میرزاروبات ماساژش دهد. در این لحظات میرزا طبق برنامه ریزی قبلی باید لنزهای خود را می¬بست و ارتباطش را به طور خودکار با اینترنت قطع می¬کرد اما این دفعه به خاطر تداخل برنامه¬ها نه تنها دیافراگم لنزهای چشمش بازتر از قبل شدند، بلکه برنامه فیلتر شکن هم خودبخود فعال شد و تصویر حاج نصرت به طور مستقیم و بدون هیچگونه شطرنجی در مانیتور گلخن پخش شد. حاج نصرت بلافاصله بلند شد و در حالیکه شلوارش را می¬پوشید، با عصبانیت داد زد: حرام لقمه تو چرا موقع ماساژ هِی فلاش می-زنی و ری¬استارت می¬شوی؟ اصلا چرا چراغ رکوردرت روشن است؟ ای بر مادر بوردت لعنت! میرزا که برنامه¬هایش کلا قاطی کرده بود و به جای پاسخ درست حسابی مدام ری¬استارت می¬شد و هایکوی تایلندی می¬خواند، در حالی که دور خودش می¬چرخید به زیپ شلوار حاج نصرت اشاره می-کرد، گفت: درب خودرو باز است. منبع : ضمیمه کرگدن روزنامه اعتماد


جمعه ، ۱۸دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شیرین طنز]
[مشاهده در: www.shirintanz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن