محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803909005
حاج قاسم شافعی : در میان گرد و غبار و دود ناشی از انفجار ، دست های آقا مهدی را دیدم که به آسمان بلند است
واضح آرشیو وب فارسی:احرارگیل: شافعی: بدون اراده ، نمازم را به هم زدم و سرم را به طرف او برگرداندم . در میان گرد و غبار و دود ناشی از انفجار ، دست های آقا مهدی را دیدم که به آسمان بلند است و دعای قنوت را به آسمانیان هدیه می نمود .پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل ، توفیق یافت از ایام گرامیداشت هفته بسیج به خاطرات منتشر نشده (یا کمتر منتشر شده ی) شهدا ی گرانقدر دفاع مقدس سری بزند و ناگفته های آن حماسه سازان بی بدیل را تحت عنوان «جمعه شهدایی » (یک جمعه ،یک خاطره ، از یک شهید گیلانی) در اختیار شما «خاکریزی ها» ی بزرگوار قرارداده تابا هم مرور کنیم روایاتشان را … اینبار روایتی از سردار شهید مهدی خوش سیرت» از زبان همرزمش بزرگوارش، حاج قاسم شافعی ، بشنوید: … مرحله ی مقدماتی عملیات نصر ۴ با موفقیت به پایان رسیده بود . دو روز بعد از طرف قرارگاه ماموریت جدید لشکر قدس (تامین شهر ماووت) ابلاغ گردید . هدایت گردان های امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) بر عهده آقا مهدی خوش سیرت بود. با موافقت شهید املاکی من (قاسم شافعی) به همراه آقا مهدی برای بررسی بهتر اوضاع به منطقه ی نبرد عزیمت کردیم . وقتی به محل نبرد نزدیک شدیم، مدتی از اذان صبح گذشته بود. روی تپه در نزدیکی مان ، چند سنگر انفرادی که با گونی های شنی درست شده بود، وجود داشت که به فاصله ی کمتر از دو متر از هم احداث شده بودند . هر کدام وارد یکی از سنگرها شدیم . تیمم کردیم و نسشته مشغول نماز شدیم . وسط نماز، خمپاره ای بین سنگر من و آقا مهدی اصابت کرد و موج انفجار باعث فرو ریختن گونی ها شد . و من به خیال اینکه خمپاره به سنگر آقا مهدی اصابت کرده است ، بدون اراده ، نمازم را به هم زدم و سرم را به طرف او برگرداندم . و در میان گرد و غبار و دود ناشی از انفجار ، دست های آقا مهدی را دیدم که به آسمان بلند است و دعای قنوت را به آسمانیان هدیه می نمود . در حالی که نیمی از سنگر فرو ریخته و ترکش ها در اطراف او زوزه کشان می گذشتد . ———————————————————————————————————————————————————————- انتهای پیام/
جمعه ، ۱۸دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: احرارگیل]
[مشاهده در: www.ahrargil.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]
-
گوناگون
پربازدیدترینها