واضح آرشیو وب فارسی:دیپلماسی ایرانی: دیاکو حسینی، کارشناس مسائل استراتژیک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی نوشت: قطع روابط عربستان سعودی و ایران، هدیه ای بود که ریاض به ایران و آمریکا داد تا بار دیگر فرصتی به منظور ضرورت و تاثیرات بازاندیشی در مناسبات دوجانبه بر منطقه و فراسوی آن بدست آورند.نویسنده : دیاکو حسینی، کارشناس مسائل استراتژیک دیپلماسی ایرانی : اعدام شیخ النمر روحانی معترض شیعه در عربستان و حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران و در نهایت قطع روابط دو کشور، بسیاری از خردمندان ایران و جهان را آشفته کرد؛ نه تنها به این دلیل که سال هاست مناسبات ایران و عربستان شرط مقدماتی ثبات استراتژیک در مهمترین سرچشمه انرژی جهان شمرده می شود بلکه به این دلیل که این رویدادها در بدترین زمان ممکن رخ داده اند. رسیدن به توافق نهایی در سرتاسر اوراسیای جنوب غربی شامل یمن، عراق، سوریه و لبنان مستلزم رسیدن به توافقی میان ایران و عربستان در کانون محورهای درگیری است. با تشدید بحران میان این دو کشور، احتمال دستیابی به صلح در این منازعات کاهش خواهد یافت و حتی بدتر از همه ممکن است منازعات جاری مرحله تازه ای از تشدید درگیری ها را تجربه کند. خوشبختانه در سیاست بین الملل هیچ رویدادی نیست که در روی دیگر جنبه های ویرانگرش، ابعاد سازنده ای نداشته باشد. محصول نهایی این بحران، تشویق متقابل ایران و آمریکا به گشایش های جدیدی در روابط دوجانبه است و این احتمال به تنهایی می تواند گام بلندی در خاتمه بحران های منطقه و مبارزه با تروریسم تکفیری و در پیامد آن، انزوای بیشتر عربستان سعودی باشد. ایران و آمریکا به خوبی نسبت به خشم سعودی ها پیرامون توافق هسته ای، خارج شدن جمهوری اسلامی ایران از انزوا و برهم خوردن تعادل قدرت در آسیای غربی و خلیج فارس آگاه هستند و به همین دلیل اقدامات بی محابای عربستان سعودی در تشدید حمایت های آشکار از گروه های افراطی و پهن کردن دامی برای فریب دادن ایران و آمریکا و آغاز یک جنگ منطقه ای جدید، تهران و واشنگتن را غافلگیر نمی کند. آنچه رهبران ریاض فراموش کرده اند این است که ناامید شدن ایران از بازگشت ریاض به مذاکرات سازنده با تهران، سایر گزینه هایی را که بعد از توافق هسته ای بر روی میز قرار داده شده، فعال خواهد کرد. هرچند جمهوری اسلامی ایران بر اساس گرایشات اعتقادی ترجیح می دهد که در کنار کشورهای اسلامی قرار بگیرد اما درهای دیپلماسی را بر روی کشورهایی نخواهد بست که در دفع تهدیدات در منطقه و جهان، با ایران همسویی هرچند موقت دارند. از دیدگاه ایالات متحده نیز ایران منافع هم پوشان بیشتری با واشنگتن در مهار تروریسم سلفی در عراق و سوریه دارد؛ منافعی که با کمک توافق هسته ای، تامین آنها کمتر از گذشته محتاج عربستان سعودی است. جمهوری اسلامی ایران به درستی استدلال می کند که ایالات متحده تا امروز به هدف مبارزه ژئوپولیتیکی با ایران در حمایت از گروه های تروریستی در عراق و سوریه با بزرگترین تامین کنندگان مالی آنها یعنی قطر، کویت، امارات متحده عربی و عربستان سعودی مشارکت داشته یا دست کم فاقد مسئولیت پذیری در برابر حمایت متحدانش از تروریسم بین المللی بوده است. امروز ایران امیدوار است که ایالات متحده با افشا شدن شواهد و عواقب بی پایان مبنی بر نقش عربستان سعودی در حمایت مالی، آموزش و تجهیز تروریست هایی که جان صدها شهروند غربی و مسلمان را به خطر انداخته اند، گام های نادرست گذشته را جبران کند. در اولین قدم ایالات متحده باید خود را از تفکر ژئوپولیتیک جنگ سرد و اتحاد فرسوده با عربستان سعودی که ماحصل همان دوران است، رها کرده و زمینه همکاری را با ایران و متناسب با ژئوپولیتیک قرن 21 تدارک ببیند؛ قرنی که اشتراک منافع ایران و آمریکا در آن، فراتر از مبارزه با سرچشمه های تروریسم تکفیری در سرتاسر جهان است. در اینجا نمی توانم از تحسین استدلال های فلینت و هیلاری مان لورت در کتاب «رفتن به ایران: چرا آمریکا باید جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد» صرف نظر کنم. این کتابی است که هر سیاستمدار آمریکایی که به مسائل ایران می اندیشد، حداقل یکبار باید آن را خوانده باشد. کتاب آنها بر دو پایه بنا شده است: اول آنکه ایالات متحده قدرت در حال افول در خاورمیانه است و دوم؛ ایران بزرگترین ذینفع افول آمریکا در این منطقه است. اکنون شواهد بیشتری برای تکمیل برداشت این دانشمندان در دست داریم. افول آمریکا در خاورمیانه ناشی از زوال قدرت نظامی آن نیست بلکه ریشه گرفته از انحطاط داخلی متحدان سنتی آمریکا در منطقه است. جهان عرب اغلب با حکومت هایی اداره می شود که توانایی ناچیزی در سازگاری، پویایی و بازسازی حکومت ها متناسب با نیازهای اجتماعی و سیاسی مدرن دارند. قدرتمندترین آنها یعنی عربستان سعودی عمدتاً به یک فروشگاه زنجیره ای خرید و فروش نفت و تسلیحات شبیه است تا یک کشور مدرن با مسئولیت سیاسی در برابر شهروندانش. این کشور برای زنده ماندن نه تنها وابسته به حمایت های خارجی است بلکه حاکمان آن باید عدم مشروعیت داخلی را با کمک ترویج ایدئولوژی بدوی و باج هایی جبران کنند که دینامیزم درونی میان علمای وهابی و سیاستمداران خاندانی را به کار می اندازد. بیداری سیاسی در سال های گذشته نشان داد که باثبات ترین آنها در ظاهر، چقدر شکننده و غیرقابل اتکا هستند. در طرف دیگر، سود سرشاری که ایران از افول ایالات متحده عاید می کند، ناشی از گسترش طلبی ایران نیست بلکه ریشه در ذات و ماهیت ایران به منزله کشوری با تمدن باستانی، جمعیت پرشمار و مستعد، دموکراسی پویا و تصاحب نقطه ای استثنایی بر جغرافیای کره زمین دارد. ایالات متحده به هیچ ترتیبی نمی تواند جمهوری اسلامی ایران را از این ویژگی های جوهری محروم کند؛ همانطور که نمی تواند سرشت سست و منحط عربستان سعودی و زائده های اطرافش را یک شبه اصلاح کند. تنها گزینه موجود، سازگاری با این واقعیات تاریخی و جغرافیایی است. در صورتی که ایالات متحده بتواند دوستان و دشمنان واقعی اش را تشخیص بدهد، خواهد توانست ظرفیت های شگفت انگیز ایران را در تشویق اصلاحات سیاسی و دموکراتیک در جهان عرب، مبارزه با افراطی گری، نقش آفرینی ثبات بخش در کریدورهای انرژی و توازن ژئواستراتژیک قدرت را در اوراسیا مشاهده کند. قطع روابط عربستان سعودی و ایران، هدیه ای بود که ریاض به ایران و آمریکا داد تا بار دیگر فرصتی به منظور ضرورت و تاثیرات بازاندیشی در مناسبات دوجانبه بر منطقه و فراسوی آن بدست آورند.
چهارشنبه ، ۱۶دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دیپلماسی ایرانی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]