واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۰۲:۳۳
شایعاتی وجود دارد که استالین در زمان مرگش دو نامه برای جانشینش، خورشچف نوشت و از او خواست تا اولین نامه را در زمان مشکل باز کند و دومین نامه را در زمان خطر عزلشدن. در سال 1956، خورشچف با حزبش بر سر مجارستان و بحران کانال سوئز دچار مشکلاتی شد. او اولین نامه را باز کرد که در آن نوشته شده بود «همه مشکلات را بر سر من بریز» بنابراین خورشچف در سخنرانی غیرعلنی در کنگره حزب استالین را سرزنش کرد و آشوبها فروکش کرد. در سال 1964 خورشچف در آستانه عزل قرار گرفت. او دومین نامه را باز کرد. در آن نوشته شده بود: دو نامه بنویس. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بهزاد صابری، کارشناس حقوق بینالملل و سیاست در مقالهای در سایت ایران ریویو نوشت: پنهان نیست که عربستان سعودی مشکلات سیاسی و اجتماعی عمیق هم در درون کشور و هم بیرون از کشور دارد. در دهههای گذشته این خاندان جامعهای کاملا قرون وسطایی را هدایت کردهاند تا تبدیل به جامعهای ثروتمند و فریبنده با آسمانخراشها و ماشینهای تجملی شود. با این حال ساختار و قواعد اجتماعی بدون تغییر باقی مانده است. عربستان سعودی در آغاز هزاره سوم هنوز دولتی استبدادی است که در آن اراده پادشاه و حلقه بدون واسطه با وی ورای همه قوانین و مقررات قرار دارند. همراه با یک مدل بدوی توزیع قدرت براساس سنتهای قبیلهیی؛ جامعهای که در آن حقوق بشر به هیچ صورت آن وجود ندارد و بردگی آشکارا در این کشور اعمال میشود. اگر چیزهایی که اساسا ممکن است با پول بشود آن را خرید یا جذب کرد را کنار بگذاریم، این کشور پادشاهی در برابر تحولات روشفکرانه و تعالیبخش جهان مقاومت کرده است. زمانی که این کشور به توسعه ساختاری و روشنفکرانه جامعه میرسد، عربستان سعودی به جزیرهای تاریک جدای از مابقی جهان تشبیه میشود. با این حال این فقط نمای جامعه است و در زیر این نمای بدوی مردم از جهان بیرون دانش کسب کردهاند. مردم از این واقعیت آگاه میشوند که بیشترین سهم درآمدهای نفتی افسانهای برای شاهزادههایی مصرف میشود که بیشتر آن را خرج آرزوهای شهوانی ناتمام و هوسآلود و عطش کاخهای مجلل و ماشینهای لوکس میکنند. نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی براساس جنسیت، قبیله، خاندان، دین و زمینههای قومیتی برای مدت طولانی این کشور را چندپاره کرده و وضعیت داخلی عربستان سعودی را در ورطه سقوط قرار داده است. در ادامه این مقاله آمده است: در خارج نیز در حالی که نفت سعودیها و پول نفت یک امنیت نسبی در برابر همه انتقادات بینالمللی و خارجی درباره وضعیت حقوق بشر برای آنها به ارمغان آورده، به نظر میرسد که در سالهای اخیر به دلیل گسترش رسانههای اجتماعی و پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی، جهان درباره ماهیت واقعی این سلطنت قرون وسطایی بیشتر و بیشتر آگاه و نگران میشود. نگاهی گذرا به سطح چنین انتقادات فزایندهای در رسانههای غربی و بینالمللی در برابر مانیفست سعودیها نشان میدهد که این پرده آهنین که توسط دلارهای نفتی در اطراف عربستان سعودی ساخته شده و باعث شده تا چشمان ناظران خارجی در دیدن وقایع فاجعهآمیز این پادشاهی کور شود، در حال حاضر سوراخ سوراخ میشود. رسانههای جهان به ویژه رسانههای اجتماعی با سروصدا علیه وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی نقض گسترده حقوق انسانی بینالمللی از سوی سعودیها در یمن و حمایت آشکار و ثابت شده از خشونت افراط گرایی و تروریسم پر شده است. همچون دیگر مستبدان، خاندان حاکم سعودی تلاش کرده است تا راههایی را برای به تعویق انداختن سقوط قریب الوقوع خود پیدا کند و دوباره همانند دیگر دیکتاتورها، به جای جستوجو برای تغییرات تجدیدنظرطلبانه و هوشمندانه، این خاندان سعی کرده است تا مشکلات واقعی را از طریق خلق نمونههای جعلی و منحرف کردن توجه مردم به آنها، کنار بگذارد. بزرگنمایی مسائل نژادی و قومی و تبدیل آنها به بحرانهای شدید در سراسر منطقه سیاست نجاتدهنده این خاندان است. و به منظور افزایش جار و جنجال درباره این مسایل جعلی، آنها تصمیم گرفتند تا ایران کشوری غیرعرب و اکثرا شیعه را به عنوان رهبر دشمن خیالی خود ترسیم کنند که توطئه علیه همه کشورهای عرب و سنی را در سر دارد. تصویر شیطانی از ایران ارائه دادن به نظر میرسد آسانتر باشد زیرا این کشور در حال حاضر به دلیل سیاستهایش علیه اسراییل توسط رسانههای غربی بدنام شده است. با این وجود برای سعودیها کارها طبق نقشه پیش نرفت. در یک چرخش ناگهانی وقایع برای آنها، شش قدرت جهانی با ایران بر سر میز مذاکرات نشستند و توافقی از چنین مذاکراتی حاصل شد. توافقی که نتیجه آن به رسمیت شناختن ایران به عنوان قدرت منطقهیی محترم بود. بدترین کابوس سعودیها به حقیقت پیوست. عملی رخ داد که آنها تمام تلاششان را کردند که مانع از آن شوند و این دلیلی برای عصبانیت آشکار و ناتوانی در نظم در سیاستهای سعودیها در منطقه و در برابر ایران است. در پایان این مقاله آمده است: در کجا این موضوع خاتمه خواهد یافت؟ تاریخ به ما درس میدهد که مشکلات واقعی به راهحلهای واقعی نیاز دارند. کتمان مشکلات واقعی و ایجاد بحرانهای مصنوعی مشکلات واقعی را حل نمیکنند بلکه در عوض کارها را پیچیدهتر میکنند. برای مدتهای زیاد، سعودیها تلاش کردهاند تا برای جلوگیری از مواجهشدن با مشکلات خود ایران را مقصر جلوه کنند. با این حال وقتی سعودیها به بیاعتنایی به مشکلات ساختاری و اجتماعی بسیار واقعی خود، تحت حکومت دیکتاتوری ادامه میدهند به نظر میرسد برای آنها زمان آن فرارسیده تا «دو نامه آماده کنند». انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]