واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر گزارش میدهد/
۴۰ سال ایثار بیپاسخ در برف و کولاک/خون راه در رگهای تو میطپد
شناسهٔ خبر: 3017355 - سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
استانها > اردبیل
اردبیل – راهگشایی در برف و کولاک محورهای مواصلاتی اردبیل همواره محل ایثار راهداران بوده است، ایثارگرانی که با بیمهری حتی در تأمین هزینههای درمان بیماریهای ناشی از شغل خود حمایت نمیشوند. خبرگزاری مهر، گروه استانها- ونوس بهنود: دستها از شدت سرما کبود شده و هوا تا آنجا که زورش میرسد سرد است. صدای پرندگان با شدت سرما کمرنگتر شده و سطح جاده به بلور شفاف لغزندهای تبدیلشده است. چهارچرخ خودرو در زورآزمایی با برف از حرکت ایستاده و نگاه سه سرنشین به افق مبهم کدر باکمی رنگ طوسی متوقف مانده است. خط کمرنگی از آبی در افق آسمان باقیمانده و انگار که موجی از دود در آسمان پاشیده باشند آخرین دقایق روز رو به اتمام است. یکی از سرنشینان دست دراز میکند و درحالیکه از شدت ذوق خون به رگهایش دویده فریاد میزند: نگاه کنید، رسیدند. راهداران با صدای غژ و غژ خودروهای سنگین خود در افق پیدا میشوند و سرنشینان خودرو این بار همگی هر دودست را بالاگرفته و موقعیت خود را از مسافتی که به نظر میرسد تا کیلومترها است و درواقع به چند ۱۰ متر نمیرسد اعلام میکنند. دستهای ۶۰ ساله یخبسته روی رول اسداللهی با دو همکار خود گوشه نگاهش لبخندی نقش بسته و باوجوداینکه خود نیز از کثرت آنهمه برف به ستوه آمده و میلرزد دستش را از شیشه خودروی برفروب بیرون میآورد و به سرنشینان به علامت تائید تکان میدهد. اینها را که برایم تعریف میکند یک جرعه از چای داغی که برایش آوردهاند سر میکشد. ساده و بی غل و غش به آخرین خاطرهاش از نجات سه مسافر در راه مانده ادامه میدهد. کلاه بافتنی بر سر گذاشته و یک کاور راهداری به تن کرده است. سن و سالش بیش ازآنچه میگویند مینماید. لبهایش را سرمای طولانیمدت کبود کرده و رگهای خونی در سفیدی چشمهایش دویده است. خستگی برفروبیهای طولانیمدت در گردنه حیران چهرهاش را تکیده کرده و ۴۰ سال است راهدار است اما هنوز بازنشسته نشده است. میگوید به سرنشینان نگاه کردم و بااینکه از سرما میلرزیدم در صندلی تکانی به خودم دادم تا گرم شوم و اینها را نترسانم. به یاد دارد که صورتش حالت جدی به خود میگیرد و درحالیکه پایش را به پدال گاز میفشارد برفها را به دو طرف جاده هل داده است. مسیر جاده تا محل توقف خودروی اسیرشده در برف بازشده و زیر لب خدایا شکری است که این بار هم بر زبان میآورد. هفته قبل پزشکی که بازوانش را فیزیوتراپی کرد گفته بود رگ دستهایت از شدت سرما خشکشده و حتی مشکلات دیگر جسمیات از طولانی نشستن در ماشینهای برفروبی است. شاید اگر غم نان مجالی میداد و کمی نگاهها به راهدارها مهربانتر بود به مرخصیهای پزشکی بها میداد. میگوید: دکتر گفت بشین خانه استراحت کن شغلت سم است برای بدنت اما دلم راضی نمیشود. اینها که در راه ماندهاند هر آن ممکن است با تاریکی هوا گرگها بیایند سروقتشان و شاید از شدت ترس و سرما شوکه شوند و قلبشان بایستد. بچهها از ترس برف نمیتوانستند به خانه برگردند اسداللهی معتقد است این سه سرنشین که دو ساعت بعد از گرفتار شدن در برف به سراغشان رفتیم خیلی در سختی و مشکل نبودند. وی تأکید دارد که کولاک و برف میتواند جان به جان آدم را بترساند؛ طفلک آن زن بارداری که در روستای ایوریق درحالیکه سر زا بود در برفها گرفتارشده بود. در آستانه مرگ بود که به جاده اصلی رساندیمش و خودش و نوزادش توانستند از مرگ حتمی نجات پیدا کنند. به یاد دارد که بچهمدرسهایها که در روستاهای اطراف نمین گرفتار برف شده بودند نمیتوانستند از مدرسه به خانهشان برگردند. بعدازاینکه مدرسه تمام شده بود برف بیامان بالاآمده بود و قد و زور بچهها به آنهمه برف نمیرسید. اسداللهی به یاد آورد که یکبار برای بازگشایی گردنه حیران از آق چای تا تونل چهار ساعت تلاش کرد و آنقدر با سرما زورآزمایی کرد که رگهای دستش خشکید اما بالاخره روی برف کم شد و از جاده کنار کشید و در مقابلش تعظیم کرد. چه مرگهایی که مانع شده بود و تا حالا نگذاشته بود وقتی هست، دست مرگ حتی یک در راه مانده را لمس کند.
حتی آن زمان که در فرودگاه کرمانشاه کار میکرد و یا بعدها در کشتیرانی بندر شاپور یا بعدها در آمادهگاه شهید مدنی تبریز. حتی در آنجا هم که برف نبود و سرما نبود همه توانش را به کار بسته بود تا راهها برای عبور و مرور و تردد مردم هموار شود . بیماریام از سرما است اسداللهی میگوید هم خودش و هم بسیاری از راهداران چه بیماریها که از برف نصیبشان نشده است. برای اینکه تأکید کند، اضافه میکند: شما خودت یک ساعت در برف قدم بزنی همه سروصورتت سرخ میشود. حالا ما شده چهار روز بدون خوابیدن در جادهها یکسره برفروبی داشتیم. اینها را که میگوید آهی میکشد. آخرین خطهای آسمان آبی پاکشده و خاکستری آسمان رو به سیاهی است. راهداران برای اینکه اسیر چنگال سرما و جانوران درنده نشوند سریع به ماشینهای خود برمیگردند. سه شبانهروز است چشم بر هم نگذاشتهاند. برف یکریز باریده و وقتی نیروی راهدار کم باشد کار چند نفر را یک نفر انجام میدهد. آنهم در وضعیتی که اردبیل در حصار گردنهها و جادههای برفگیر الماس حیران، صائین، اسالم، آلوارس و سرچم گرفتار طبیعتی است که فقط در یکلحظه بلور زیبای دانههای برف را میتواند به الماس برندهای تبدیل کند. راهدارانی که در ادارات راهدار محسوب نمیشوند اسداللهی عمری در جادهها سپری کرده اما حالا که در تقسیمبندی شغلی نامش راهدار نیست از تمامی تسهیلاتی که میتوانست متوجه اش شود باز مانده است. میگوید: به اسم راننده خودرو سنگین ما را نوشتهاند اما عملاً کار راهداری میکنیم و این را عوض نمیکنند تا بازنشسته شویم. به گفته مدیر راهداری راه و شهرسازی استان اردبیل بیش از ۳۰۰ راهدار در جادههای اردبیل مشغول به کارند که در مقابل دریافتی که دارند حقیقتاً ایثار میکنند. علی یوسف زاده در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد: متأسفانه در چارت سازمانی برخی از راهداران به اسم راننده هستند و عملاً نمیتوانند از تسهیلات مشاغل سخت بهرهمند شوند. اسداللهی میگوید بهقدری دریافتیهایشان اندک است که خود نیز از گفتن آن به خانوادههایشان شرم دارند. یکمیلیون و دویست هزار تومان آنهم برای کار شبانهروز. بیمه تکمیلی هم برای پرداخت هزینهها ناز و ادا دارد. نتیجه این میشود که فقط مسئولیت خانواده و عشق دیوانهوار کمک به هم نوع راهداران را شب و روز به جادهها میکشاند. سالها برای بهبود وضعیت شغلی خود از این اتاق به آن اتاق رفتهاند و مدیران بسیاری را دیدهاند اما درنتیجه گروهی که بیشترین ایثار را درست زمانی که همین مدیران در اتاقهای گرم از پشت پنجره بارش برف را تماشا کرده و چای داغ صرف میکنند، به کار بستهاند. نتیجه اما هیچ بوده و حالا نان حلالی که میگویند در دستان اسداللهی و همکارانش است به قد وسعی که باید داده نمیشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]