تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول اكرم صلى الله عليه و آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى داشتند و ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850329318




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در آبادان یک زن ناقوس را به صدا در می آورد/زنی که ارمنی است وشبیه همه ما که ارمنی نیستیم.


واضح آرشیو وب فارسی:فیدوس: در کودکی ام در کوچه پروانه پسری بود به نام "هروس".دم غروب که می شد وما بچه ها توی اوج فریاد زدن بودیم ،صدای زنی از لای یکی از درها آرام می گفت:"هروس هاری".ماندانا صادقی(سردبیر)- در کودکی ام در کوچه پروانه پسری بود به نام "هروس".دم غروب که می شد وما بچه ها توی اوج فریاد زدن بودیم ،صدای زنی از لای یکی از درها آرام می گفت:"هروس هاری". ما جیغ می کشیدیم وبرای این که همدیگر را سک سک کنیم به هم تنه می زدیم.صدا چند دقیقه بعد توی کوچه پروانه طنین انداز می شد :"هروس هاری"واین جا ما داشتیم پشت دست هایمان را تند تند بوسه می زدیم ومی گفتیم :"موچ خدا ،موچ خدا...""قبول نیست ،قبول هست ،تو باختی،تو ..." ودعوای بی پایان بود برسر توپ وطناب و... هوا تاریک بود وشرجی روی کوچه پروانه .صدا این بار می آمد جلوی در حیاط.صدا دست هایش را چلیپا می کرد روی سینه اش وفریاد می زد:"هروس" نه تنها هروس ،که شاید من والهام وممد جمی وشاید غلام گلنام که کوچه شان چند متر با ما فاصله داشت همه گی یادمان می افتاد که حالا نوبت مادر های ماست وفرار می کردیم به سمت خانه تا پاهای خاک آلود ودمپایی های پلاستیکی مان راتند تند زیر شیر آب کنار در حیاط بشوییم. هروس همسایه ارمنی مابود وتنها ارمنی شهر نبود.آن وقت ها توی کوچه های آبادان پر بود از خانواده های ارمنی،کلیمی؛زرتشتی،صبی و....وهیچ کدامشان محله جداگانه ای نداشتند؛بازار جداگانه ای،سینمای جداگانه ای...وهمه آبادانی بودند. خانه هروس نبش کوچه پروانه بود وخانه عمویش دیوار به دیوارشان.مادر بزرگشان مثل رسم ما با پسر بزرگتر زندگی می کرد ومثل همه پیرزن های کوچه ،پیراهن های گشاد می پوشید با جوراب های کلفت سیاه ودمپایی های جلو بسته مارک"کفش ملی".(مادر وزن عموی هروس هم از این دمپایی ها می پوشیدند) مادر بزرگ هروس همیشه روسری سر می کرد از این روسری های مدل روسری زنهای روس که کمی کلفت بودند ولبه شان یک جور خاصی ریشه ریشه بود. مادر بزرگ هروس همان قدر به عروس هایش قر می زد که بقیه مادر شوهرهای کوچه.همان قدر به مابچه ها می گفت :"ابولفضل بزنه تو کمرت"که مادر های خودمان می گفتند.همانجور می گفت :"به حق حضرت عباس"که مادر بزرگ های خودمان می گفتند. مادر هروس وزن عمویش ساده ترین زن های کوچه بودند .اغلب بدون آرایش.باموهای کوتاه که با گیره های فلزی به عقب گوش ها می چسباندند.دامن های "فون "می پوشیدند با بلوزهای آستین بلند یا نهایتا با آستین های تا روی آرنج.هیچ وقت کلاه گیس های مد روز شبیه خواننده های توی تلویزیون نداشتند که کیپ سرشان کنند اگر بخواهند بروند فردوگاه بین المللی یا باشگاه. ارمنی بودند وشبیه خودمان که ارمنی نبودیم. توی کوچه پروانه ،جنگ که شدهمه یکی یکی رفتیم.از روی اجبار،از روی ترس،از سر ناچاری.مقاومت هم خیلی کردند برای این که نروند(مخصوصا دخترهای جوان با غیرت)اما بلاخره رفتیم ؛رفتند.اما مادر بزرگ هروس نرفت.اجباری نداشت برای رفتن.ازکسی هم نمی ترسید،ومقاومتش آنقدر پایدارو خواستنی وبی حدوحساب بود که نمی شکست هیچ طوری.مادر بزرگ هروس آنقدر ماند تا مرد وجنازه اش از آبادان رفت.مثل همان چیزی که روز اول جنگ گفته بود. امروز یک بار برای تبریک سال نو مسیحی رفتیم خانه شان.از طرف اداره ارشاد .(اداره ارشاد روزهای محمد مرادی واکبر سلیمانی ...)آقای مانوکیان آن وقت ها خیلی سرحال بود .به خانم مانوکیان که گز تعارفمان می کرد گفت:"تو عروس آبادانی ها انگار نشدی هنوز؟ما آبادانی ها گز نمی خوریم" خانم مانوکیان باآن موهای کوتاه ومانتویی که پوشیده بود روی لباس جیب دار خانه اش ،خندیدوگفت:"اوه،همین یه شهر تو دنیا آفریده شده انگار" خندیدیم .از شیرینی های دست پخت خانم مانوکیان خوردیم وآقای مانوکیان از جنگ حرف زد .از روزهای مقاومت توی پالایشگاه،زیر آتش بعثی ها .از این که از کدام مسیر ومحور ،چه چیزهایی را از آبادان برده بودند بیرون.ازاین که کی کجا شهید شد ،کی کجا زخمی شد،کی حالا کجاست و...بعد زد روی زانویش وبااشک توی چشم ها سرش را خم کردروی سینه اش.ماهم سرمان را خم کردیم روی سینه.سال نو مسیحی توی یکی از خانه های شرکت نفت" بریم "،خیلی خیلی ساده تر از نوروز توی یکی از خانه های "تانکی دو" بود.روی میز نهار خوری ،چندتا ظرف شیرینی خانگی بود .یک ظرف میوه ویک درخت کاج کوچک مصنوعی.خانم مانوکیان نه آرایشی داشت ،نه پیراهن شب پوشیده بود ونه کفش پاشنه بلند.مانوک وبرادرش هم توی خانه ،توی شب سال نو همان جوری بودند که همیشه بودندخنده رو، پرجنب وجوش.بی کروات.بی پاپیون. هروس را هنوز با آن موهای شلال زرد فراموش نکرده ام بعد از این همه سال ودلم می خواهد آبادان هم خانم مانوکیان را فراموش نکند هیچ وقت.زنی که امروز تنها شهروند مسیحی آبادان است وهنوز از بازار صفای اصفهانی ها تره بار می خرد واز بازار مرکزی سوغاتی واز لین یک پارچه مانتویی. زنی که ارمنی است وشبیه همه ما که ارمنی نیستیم.


جمعه ، ۱۱دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فیدوس]
[مشاهده در: www.feydus.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن