محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829148793
شخصيت علمي و شجاعت اجتهادي امام
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شخصيت علمي و شجاعت اجتهادي امام
شخصيت امام طوري است كه انصافاً هر لحظهاي از زندگي ايشان مهم است. چه آن روزي كه به عنوان يك طلبه فاضل در مسير خودسازي به مراحل عالي سير و سلوك و طي مراحلي كه مردان بزرگ در طول ساليان دراز ميپيمايند، رسيدند و چه در مسير كسب علم، آن هم به صورت جامع در فقه، اصول، فلسفه و عرفان درخشيدند و به امور اجتماعي نيز پرداختند. از طرفي آن روز كه مدرس عاليمقام و ممتاز در حوزه علميه قم شدند، برجستهترين شخصيتها ي علمي، تحصيلي و فكري را آموزش و پرورش دادند، خود در رأس نهضت قرار گرفتند و به عنوان يك مصلح و احياگر بزرگ در ايراني كه پايگاه امن قدرتهاي بزرگ بود، تنها و يك تنه قيام كردند، عليه نظام طاغوت فرياد كشيدند و به زندان و تبعيد رفتند. طبعاً همين ايستادگيها پشتوانه شخصيت ممتاز علمي و ديني ايشان بود كه مردم را به صحنه كشاند و انقلاب را در بهمن 57 به پيروزي رساند.
بعد از پيروزي انقلاب، لحظه لحظه دوران رهبري ايشان در مدت ده سال و خردهاي كه وجود مباركشان در ميان ما بود مايه خير و بركت بود. امام انقلاب را به سوي استقرار يك نظام مطمئن هدايت كردند و در دوران جنگ، دژي محكم در برابر توطئهها و حمله دشمنان بودند. راهگشاييهاي فكري و سياسي، گرهگشاييهاي فقهي و روش و منش سيــاسي امام همه خاطرهانگيز است و بايد ذره ذره و لحظهلحظهاش، ثبت شود و مورد دقت و بررسي قرار گيرد كمااينكه مسائل عادي زندگي امام بايد به يادگار باقي بماند.
با كمال تأسف انديشههاي بديع و جديد امام در جهت گرهگشايي مشكلات نظام، به خصوص در دوسه سال آخر عمرشان، آن طور كه بايد و شايد مورد اهتمام نبوده است. گاهي ممكن است شخصيت ممتاز سياسي امام كه فوقالعاده است، شخصيت علمي و فكري و شجاعت اجتهادي ايشان را تحتالشعاع قرار دهد. در حالي كه پشتوانه شخصيت سياسي ايشان، همان شخصيت علمي، فكري و اخلاقي و شجاعتي است كه در همه صحنهها داشتند. معارضه و مبارزه با انديشههاي منحرف و سنتهاي كهنهاي كه رنگ تقدس گرفتهاند، به مراتب مشكلتر است و بيشتر شجاعت ميخواهد تا مبارزه با يك نظام طاغوت، خود حضرت امام هم قريب به اين مضامين ميفرمايند: «خون دلي كه پدر پيرتان از گروههاي متحجر خورده است، كمتر از آنچه كه از شاه و رژيم طاغوت ديده نيست».
فتواهايي كه ايشان دادند، گرهگشاييهايي كه كردند، به نظر من يك افق فوقالعاده ممتازي را پيش روي تفكر اسلامي ميگشايد كه درباره آن كم كار شده است. من سعي كردهام گاهي در سخنرانيها و در مباحثي كه دارم به آنها اشاره كنم. البته اين مسائل عميقتر از آن است كه كسي به تنهايي بتواند بر روي آن كار كند. حوزههاي علميه و دانشگاهها بايد بسيج بشوند و به اين مهم بيشتر بپردازند.
به هر حال امام شخصيت بزرگ تاريخ اسلام هستند و تنها اختصاص به زمان ما ندارند. در طول تاريخ اسلام از اين گونه شخصيتها خيلي زياد نداشتهايم. البته شرايط و احوال هم مؤثر است. چه بسا شخصيتهاي برجسته و ممتازي هم بودهاند كه در دوران خاصي از تاريخ به سر ميبردهاند و آن همه استعداد و شايستگيشان زمينه بروز و ظهور پيدا نكرده است. اما امام در يك موقعيت ممتاز تاريخي قرار گرفتند و نبوغ و شخصيت ممتاز ايشان و شرايط مطلوب زماني و مكاني، دست به دست هم داد تا امام را در رأس يك انقلاب بزرگ قرار دهند.
* امام و پدرم1
راجع به ارتباط امام با پدرم، اولاً چون پدرم طلبه حوزه علميه اصفهان بودند و امام طلبه حوزه قم، بنابراين از دوران طلبگي باهم ارتباطي نداشتند. البته ظاهراً امام هم مدت كوتاهي در اصفهان طلبه بودهاند، منتها خيلي كمتر از آن مدتي كه بتوانند باهم آشنا شوند. آشنايي حضرات به همان دوران اوليه نهضت اسلامي برميگردد.
يادم هست كه در آن زمان سه تا اعلاميه داده شد كه اولي از طرف امام بود، دومي از جانب آيتالله روحالله كمالوند وسومي از روحالله خاتمي (پدرم) از اردكان صادر نمودند. اين سه اعلاميه را در مدرسه فيضيه به ديوار زده بودند و همه ميگفتند: اين سه تا روحالله هستند كه با دولت برخورد ميكنند.
بعد از قيام پانزده خرداد و زنداني شدن حضرت امام، پدرم جزو علماي مهاجر به تهران بود و براي استخلاص امام فعاليت نمود.2
پدرم اجازه دريافت وجوهات از طرف امام را داشت و با هم مكاتبه نيز ميكردند. متأسفانه پدرم اهل ثبت و ضبط نامه نبود و الآن گهگاه از لاي كتابها، يكي از آن نامهها بيرون ميآيد. چنانكه برادرم دكتر رضا خاتمي مدتي پيش نامهاي را از لاي يكي از كتابهاي قديمي پيدا كرد كه جوابيه امام به پدرم بود. در آن نامه بسيارمحبت ميكنند وميفرمايند: اين حرفهايي كه شما زديد درست است و پيشنهادهايي كه داديد مهم، ولي شما وضع حوزههاي عليه را ميشناسيد و ميدانيد كه نظرات چقدر عقب افتاده است.
البته واقعاً آن مطالبي را كه امام در مرگ پدرم فرمودند در نشان دادن شخصيت كسي،كمتر چنان متني را از امام داريم.3
سرپرستي روزنامه كيهان و رهنمودهاي امام
اواخر يا اواسط مهرماه 1359 بود؛ يعني تقريباً كمتر از يك ماه يا حدود يك ماه از تهاجم همهجانبه رژيم بعثي عراق به جمهوري اسلامي ايران گذشته بود كه شهيد رجايي ـ نخستوزير ـ به من تلفن كرد و گفت با هم جلسهاي داشته باشيم. من خدمت ايشان رفتم.
در آن جلسه براي اعلام مواضع جمهورياسلامي در جنگ و مظلوميت خودمان و اهداف و آرمانهايمان، چند هيأت درنظر گرفتيم كه به كشورهاي مختلف بروند و مواضع ما را تشريح كنند. چون من قبلاً چندسالي را در اروپا بودم، با هيأتي مركب از جناب محمد هاشمي و جناب آقاي مهدي نواب كه آن وقت سفير ايران در آلمان غربي بودند ـ به كشورهاي آلمان، فرانسه، انگلستان، يوگسلاوي، بلغارستان، ايتاليا و اسپانيا سفر كرديم تا مواضع جمهورياسلامي را درباره جنگ بگوييم.
در همه آن كشورها، حضرت امام و انقلاب بزرگ مردم ايران را با احترام مينگريستند.
شانزدهم و يا هفدهم آبان ماه در بُن بودم كه حاج سيداحمدآقا زنگ زد و گفت كه امام فرمودهاند شما مسئوليت روزنامه كيهان را بپذيريد. گفتم: اولاً من شايستگي اين كار را ندارم و ثانيا من در سفر هستم، اجازه بدهيد برگردم. گفت: نه. مسأله، مسألهاي حاد است و امام هم نظرشان اين است. ما هم شما را پيشنهاد دادهايم، ايشان هم تصويب فرمودهاند. گفتم: من خودم را شايسته نميدانم و افرادي را كه شايسته اين امر باشند معرفي ميكنم.
به هر حال مصلحت را در انتخاب بنده به اين مسئوليت ديده بودند.4
بعد از اتمام سفر خدمت امام شرفياب شدم و گزارشي از دستآوردهاي سفر به اروپا را تقديم كردم.5
سپس از ايشان در مورد مسائل مطبوعاتي رهنمود خواستم. آن حضرت در حكم انتصاب اينجانب به سرپرستي روزنامه كيهان بر رعايت آزادي تفكر و فراتر رفتن مطبوعات نظام از جهتگيريهاي خاص گروهي بسيار تأكيد فرمودند. يعني مطبوعات و به خصوص مطبوعات مربوط به نظام، مستقل از تنشها و گرايشهاي دروني جامعه باشند، در عين حال كه نسبت به همه گرايشها به صورت فراگير عمل نمايند، نه اينكه دفع كنند. مگر اينكه چيزي منحرف و ضداساس نظام و آزادي باشد.
امام و دكتر شريعتي
در دومين ملاقاتي كه در دوره مسئوليتم در كيهان با حضرت امام داشتم، ايشان فرمودند: شما از دكتر شريعتي مطالبي را مينويسيد؟ گفتم: بله، ما از همه متفكران مينويسيم و آثار شريعتي هم به عنوان يك متفكر صاحب تأثير در جامعه و دلسوز بايد مطرح شود. البته نظرم اين نيست كه مرحوم دكتر شريعتي و ديگران هيچگونه اشتباهي در كارشان نيست و حرف آخر را زدهاند؛ اما طرح نظر يك متفكر يك مطلبي است و نقد احترامآميز نسبت به آثار او يك مطلب ديگر. سؤال كردم آيا نظر مباركتان اين است كه آثار شريعتي چاپ نشود؟
فرمودند: نه، من منظورم اين نيست كه چاپ نشود. مرحوم شريعتي دو جور آثار دارد، يكي آثاري كه درباره آن حرف و نظر خاصي است.
من معتقدم كه روزنامه كيهان مستقل باشد؛ يعني جانبداري از يك جريان خاص سياسي نكند. كيهان نبايد آن مسائلي كه مورد حرف است چاپ بكند؛ ولي مطالب خوب آقاي شريعتي را كه در موردش حرف هم نيست، منتشر بكنيد و اشكالي ندارد.
در اينجا بايد توجه كرد امام حتي صراحتاً نفرمودهاند كه آثار شريعتي اشكال دارد و يا ندارد و گفتند: مطالبي كه درباره آنها حرف است، چاپ نشود.
حساسيت امام در مورد مسائل امنيتي كشور
خاطره ديگري كه در اينجا نقل ميكنم مربوط به جنگ و ايامي است كه در كيهان بودم. امام ميفرمودند: «حفظ نظام در رأس امور است» كه نشاندهنده اهتمام حضرتشان به امنيت كشور بود. يعني واقعاً در عمل هم اين مسأله را عنايت داشتند. ميدانيم كه در حوزه دين ميتواند اجتهادهاي مختلف وجود داشته باشد و مسائلي نظير آن در تفكر امام جايگاه والايي داشت كه اين موضوع از سخنرانيها، سفارشها و مطالبي كه از ابتدا و بويژه در اواخر عمر شريفشان فرمودند كه نمونهاي از آن در حكمي كه به ما دادهاند، مشخص است. حتي ميفرمودند: انديشههاي غيراسلامي هم تا آن وقتي كه به توطئه نيانجامد آزاد است؛ ولي به همان اندازه كه روي آزادي تأكيد ميكردند، نسبت به امنيت كشور نيز اهتمام داشتند و اينكه كشور بايد محفوظ بماند تا در آن آزادي باشد و سختگير هم بودند. در اين زمينه، يادم هست كه كيهان يك عكسي منتشر كرده بود از پالايشگاه نفت خارك. من شب در منزل بودم كه تيمسار شهيد فكوري، فرمانده محترم نيروي هوايي به من زنگ زد و گفت: ميدانيد كه چه مشكلي پيش آمده: گفتم: نخير، نميدانم، گفت: شما اسرار نظامي ما را فاش كردهايد و هدف نشان دادهايد به عراق.
گفتم: چه طوري؟ گفت: عكس پالايشگاه نفت را زدهايد در صفحه اول و حالا دوران جنگ است. گفتم: اجازه بدهيد من بررسي بكنم. همان وقت همكاران روزنامه را پيدا كردم و گفتم: چنين كاري شده؟ گفتند: متأسفانه، بله. گفتم: شما فوري بايد مشخص كنيد چه كسي چنين كاري كرده است. فردا صبح يا همان شبش از دفتر امام زنگ زدند كه فرمانده نيروي هوايي زنگ زده به اين جا و گفته چنين كاري كردهايد. شما پيگيري كنيد كه چه كسي بوده و جريان چه بوده است؟
فردا صبح به كيهان رفتم و ديدم كه عكس عادي است، دوستان ما چندين مورد نمونه آوردهاند، از پنج، شش سال، ده سال به اين طرف كه آن عكس منتشر شده است. از جمله دو، سه سال قبل از انقلاب اسلامي نيز شركت نفت يك تقويمي داده و عين همين عكس را رويش زده بود. من ديدم اصلاً اين عكس، عكسي است كه قبلاً منتشر شده است. سپس ما يك گزارش مفصلي نوشتيم براي آقاي تيمسار فكوري و رونوشتش را هم فرستاديم به دفتر امام كه به استحضار ايشان برسانند. نوشتيم كه خب ممكن است اين كار، كار درستي نبوده است، ولي ما هيچ سري را فاش نكردهايم، به اين دلايل و عكسها را هم ضميمه كرديم. دوم اينكه، دوستاني كه اين كار را كردهاند همه افراد متدين و خوبند.
ولي مطالب ما براي فرماندهي نيروي هوايي قانعكننده نبود و دوباره به امام گزارش كرده بودند تا اينكه امام در سخنرانيشان اين مسأله را گفتند و با اينكه مرا ميشناختند و گزارش هم داده بودم و ميدانستند كه چيزي هم نشده،منتها براي هشدار به اينكه مواظب باشيد مسأله امنيت كشور شوخي ندارد حق را به جانب فرمانده نظامي دادند. 6 امام به امر امنيت نظام و حرمت آن اهتمام تمام داشتند.
معرفي شهيد شاهچراغي به عنوان سرپرست كيهان
در پي انتصاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در خدمت جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي نخستوزير، آقاي دكتر اژهاي و آقاي رفيقدوست، كه اولي وزير مشاور و رئيس سازمان بهزيستي و دومي به عنوان اولين وزير سپاه بودند، خدمت امام رفتيم 7 كه مورد تفقد قرار گرفتيم. بعد از اتمام ديدار در خدمت امام ماندم و اوضاع و احوال فرهنگي و لزوم حضور مستمر در صحنه فعاليت فرهنگي را خدمتشان عرض كردم. گفتم موقعيت حساسي است، من الآن آمدهام در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و وقت عمده من در آنجا گرفته ميشود. كيهان، مؤسسه مهمي است و نميتوانم آن جا را اداره بكنم. اجازه بفرماييد كه از آن جا بروم و فقط مسئوليتم در ارشاد باشد. هركس را كه شما امر ميفرماييد مسئوليت كيهان را به عهده بگيرد. ايشان گفتند: نخير، شما بايد در كيهان باشيد. گفتم: آخر من نميرسم. گفتند: خودت سرپرست براي آن جا معين كن. من رفتم و چند روز بعد شهيد بزرگوار آقاي حسن شاهچراغي را كه از افراد كمنظير جامعه، هم از نظر منش انساني و بزرگواري و هم از نظر بينش فرهنگي و سواد و دانش بود، به خدمت امام معرفي كردم. ايشان هم بزرگواري فرمودند و گفتند: اشكالي ندارد، خوب است. من هم حكم دادم به آقاي شاهچراغي. از آن پس بنده با نظر امام، نماينده ايشان در كيهان بودم و آقاي شاهچراغي سرپرست كيهان بود.
*الطاف امام نسبت به من
بعد از انتصاب به وزارت ارشاد 8 در اولين جلسهاي كه به خدمت امام رسيدم9، گفتم: آقا من خودم را لايق نميدانم كه در اين مملكت وزير باشم، يك طلبهاي هستم و در انقلاب نقشي نداشتهام. مسئوليت، مسئوليت بزرگي است. انقلاب پشتوانه عظيمي دارد. در اين لحظات قدري هم متاثر شدم و عرض كردم كه آقا شما بايد مرا دعا بكنيد. ما هم كه الآن در اين صحنه هستيم به اتكاي شماست و چون شما تأييد ميفرماييد، ما هم هستيم و الا ما خودمان را لايق اين كار نميدانيم و دعا بفرماييد كه لغزش ما كم باشد. فرمودند: من دعا ميكنم كه لغزش نداشته باشيد. امام خيلي لطف فرمودند به من و بنده هم با همان اطمينان معنوي كه دعاي امام باشد، آمدم و مشغول به كار شدم و اميدوارم كه روسياه نباشم در مقابل روح بلند امام، به خاطر ناتوانيها و احياناً تقصيرهايي كه در امر مسئوليت داشتم.
متأسفانه بر اثر بدخواهيها و تنگنظريها، رفته بودند و شكايت كرده بودند كه فلاني آثار شريعتي را به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه كرده و پخش ميكند. خب معلوم بود كه بنده در ظرف دو ماه نميتوانم اين كار را بكنم. چيزهايي بوده كه قبلاً وجود داشته و در دوره من هم ادامه پيدا كرده بود. البته بنده معتقدم به عنوان يك متفكر اسلامي نشر انديشههاي شريعتي در كنار انديشههاي شهيد مطهري و ديگران، وظيفه فكري و فرهنگي ماست. بنده در خدمت امام گفتم: آقا من اصلاً هنوز برنامهاي براي ارشاد نتوانستهام تدوين بكنم و در حال شناسايي آن جا هستم. بله آثار مرحوم شريعتي هم منتشر ميشود؛ ولي اين مربوط به دوره سابق است و من هنوز برنامهريزي مشخصي نكردهام. آيا نظر شما اين است كه نباشد؟ گفتند: «نه، من نميگويم نباشد. خب به هر حال دولت يك موضع مستقل و بيطرفي بايد داشته باشد. آن قسمت از آثار شريعتي كه حرف دربارهاش هست، لزومي ندارد كه ما منتشر بكنيم؛ ولي آثار خوب ايشان كه مشكلي هم ندارد و كسي هم رويش حرف نميزند منتشر بكنيد» يعني ايشان عنايت داشتند كه آن دسته از آثار شريعتي كه در جامعه مشكلآفرين نميشود، منتشر بشود و نظام جمهوري اسلامي نبايد خودش را طرفدار يك طيف و يك جريان فكري قرار بدهد و فاجعه است كه اگر يك جريان و يك سليقه فكري خيال بكند كه انقلاب مال اوست. همچنان كه خود امام فراتر از گرايشها بودند، نظام جمهوري اسلامي هم بايد باشد و مثل فرزندان خودش همه انديشهها را در آغوش بگيرد، كه متأسفانه بعضيها اين قدر نظرشان تنگ است كه خيال ميكنند يك بينش خاص بايد حاكم باشد و بقيه اصلاً قلع و قمع بشوند و از بين بروند. امام هرگز نظرشان اين نبود.
*رهنمودهاي امام درباره مسائل حج
درباره مسائل حج و سفر حجاج ايراني به خانه خدا ما با مسئولان دولت سعودي گاهي مشكل داشتيم. البته اوضاع و احوال گاهي ملايمتر بود و گاهي سختتر؛ ولي همواره ما در مذاكرات با مسئولان سعودي، تظاهرات و اعلام برائت و سياسي ـ عبادي بودن حج را به عنوان يك اصل مطرح ميكرديم. آنها هم اين را قبول نداشتند. سال اولي كه آقاي موسوي خوئينيها، نماينده امام در امور حج شدند، بنده نماينده مجلس بودم 10 و در بعثه در امور تبليغاتي و فرهنگي همكاري ميكردم. در عربستان، سعوديها برخورد تندي با ما كردند، زدند، بستند و گرفتند و تحت الحفظ با هواپيماي سي 130 نظامي از مدينه به جده بردند، البته يك نصف روزي هم قبلاً ما را در مكه به همراه موسوي خوئينيها بازداشت كردند. ما را در جده دم پلههاي هواپيماي جمهوري اسلامي پياده كردند و به ايران برگشتيم. خب طبعاً وضعيت فوقالعادهاي پيش آمده بود.
اين مسأله پيش آمد كه سال بعد چه كار ميخواهيم بكنيم. سال بعد من وزير ارشاد بودم و چند ماه قبل از موسم حج جلسات متعددي در خدمت امام داشتيم و حضرت امام فرمودند كه خب حالا بنشينيد بررسي بكنيد. سپس مسأله ارجاع شد به جلسه سران سه قوه. در جلسه سران آقاي ولايتي وزير امورخارجه، آقاي محمد هاشمي به عنوان رئيس صدا و سيما، آقاي جنتي به عنوان مسئول سازمان تبليغات اسلامي، آقاي موسوي خوئينيها به عنوان نماينده امام در حج و بنده نيز حضور داشتيم، چند جلسه بحث شد و آخرين جلسهاش هم در رياست جمهوري خدمت آيتالله خامنهاي بحث كرديم و بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه ما مطالبمان را خدمت امام بگوييم و امام نظر نهايي را بدهند. فرضهاي مختلفي بود. يكي اينكه خب حج مهم است؛ ولي ما مسائل مهمتري در صحنه بينالمللي داريم، خوب است كه يك خرده كوتاه بياييم. بعضيها هم ميگفتند، نه كوتاه نياييم. تا اينكه جمعي خدمت امام رفتيم.11
در آن ديدار آقايان : دكتر هادي ـ كه آن دوره نماينده مجلس بود ـ آيتالله جنتي، دكتر ولايتي، آقاي موسوي خوئينيها و بنده حضور داشتيم. يكي از حضار جلسه شروع كرد به بحثهاي روابط بينالملل و بيان مشكلات و مسئوليتهايي كه داريم و اينكه ما نميتوانيم ضوابط روابط بينالملل را خيلي زياد بشكنيم. امام با اينكه به افراد خيلي احترام ميگذاشتند و اجازه ميدادند تا حرفشان تمام بشود، پريدند وسط حرف گوينده و فرمودند: شما برويد هر كاري ميخواهيد بكنيد. به آقايان بگوييد يك طلبهاي هست در ايران به نام خميني كه نميگذارد اين كار بشود. من چه كار به روابط دارم. من وظيفه شرعيام را ميگويم. مگر ميشود اسلام را و مصالح اسلام را ناديده گرفت. حج براي ما مهم است، آنها چه كارهاند؟!
سپس امام تعبير تندي كردند و فرمودند: خيال نكنيد كه اگر شما كوتاه بياييد، آنها كوتاه ميآيند. اگر اول پايتان را به زمين محكم زديد، كوتاه ميآيند و اگر يك قدم عقب نشستيد تا آخر به شما حمله خواهند كرد. نخير، حج بايد با صلابت تمام برگزار شود.
*اعتراض امام به چاپ و پخش بيمورد عكسهايشان
در ابتداي انقلاب بعضيها احياناً روي ندانمكاري عكسهاي امام را بيش از حد لزوم به در و ديوار ميزدند. چنانكه در ميدان توپخانه تمام پنجرههاي يكي از ساختمانهاي بلند دولتي را از بالا تا پايين عكس امام زده بودند. 12 تا اينكه روزي مرحوم حاج احمد آقا بنده را كه وزير ارشاد بودم به همراه مسئولان روزنامههاي معتبر آن روز چون: مرحوم شاهچراغي13، آقاي دعايي 14، آقاي [مسيح] مهاجري 15 به خدمت حضرت امام خواست و گفت: امام با شما كار دارند.
خدمت امام رسيديم16. ايشان فرمودند: مدتي است كه يك چيزي مرا رنج ميدهد و الآن هم گفتم كه اعلام بكنند من از اينكه عكسم و اسمم در اين روزنامهها باشد و در راديو و تلويزيون باشد و تكرار بشود بدم ميآيد، اينها ضدتبليغ است. در اين مملكتي كه اين همه حوادث است و اين همه فداكاري است، اين همه مردم دارند زحمت ميكشند، مگر چه شده كه اين همه عكس مرا مياندازيد. اسم مرا ميبريد. شما حق نداريد اين كار را بكنيد. بله، يك وقت يك حادثه مهمي است، يك انتخاباتي شده، مردم رأي دادهاند، رئيس جمهوري آمده، جلسه تنفيذ بوده و يا يك واقعه مهم بينالمللي، سخنراني است، صحبتي است، آن هم نه به لحاظي كه من گفتهام، به لحاظ اينكه مسأله مهم است، چاپ عكس و اسم من اشكال ندارد. در آن زمان اگر ما چنين حرف ميزديم ممكن بود متهم بشويم به ضدولايت فقيه، ضد امام، چون مردم به آن حضرت علاقه بسيار داشتند. بنابراين خود امام در صحنه آمدند و فرمودند كه شيوه غلط است. امروز نيز بزرگان ما بايد آن شيوه و سلوك را داشته باشند تا جلوي مسابقه زشت تملق و چاپلوسي گرفته شود.
امام واقعاً برايشان تشريفات مهم نبود، بلكه آنچه ميخواستند عظمت اسلام و انقلاب بود.
پينوشت:
1. سيدروحالله خاتمي امام جمعه اردكان يزد بود كه پس از شهادت آيتالله صدوقي در 11 تير 1361، به نمايندگي امام و امامت جمعه يزد برگزيده شد. براي آگاهي بيشتر درباره ايشان نك: محمدشريف رازي، گنجينه دانشوران، كتابفروشي اسلاميه، 1352، جلد 3، صص 66 ـ 67.
2. هجرت علماي شهرهاي مختلف كشور به تهران در خرداد 1342، به انجام رسيد.
3ـ درباره پيام امام درباره مرگ آيتالله خاتمي نك: صحيفه امام، ج 21، ص 170.
4ـ من در ادامه سفر به كشورهاي اروپايي در آلمان بودم كه حكم حضرت امام، درخصوص انتصاب اينجانب به سرپرستي روزنامه كيهان را شنيدم. (حكم امام به تاريخ 25/8/1359) ميباشد. نك: صحيفه امام، ج سيزدهم، ص 356).
5ـ تاريخ ديدار 20/9/1359.
6ـ بخشي از سخنان امام در تاريخ 13 دي 1359 چنين است:
«الآن راجع به يك روزنامهاي براي من يك نوشتهاي آمد كه راجع به يك روزنامهاي اشتباهي كرده است و من نميگويم عمدي بوده، ممكن هم هست عمدي باشد، اما اشتباهي كرده است كه براي مملكت مضر بوده اين اشتباه. و الآن اعتراض كردند كساني كه در رأس هستند به اين اشتباه واقع شده. در هر صورت مسائل بايد خيلي مورد توجه باشد». رك: صحيفه امام، جلد 13، ص 478.
7ـ تاريخ ملاقات: 24/8/1361.
8 ـ در پاييز 1361.
9ـ تاريخ اين ديدار احتمالاً 13/10/1361 ميباشد.
10ـ حجتالاسلام خاتمي، نماينده مردم اردكان ميبد در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي بود. (24 اسفند 1356، 6 خرداد 1363).
11ـ تاريخ ملاقات 25/2/1362.
12ـ منظور ساختمان مخابرات است.
13ـ مديرمسئول روزنامه كيهان.
14ـ مديرمسئول روزنامه اطلاعات.
15ـ سردبير روزنامه جمهوري اسلامي.
16ـ تاريخ ملاقات: 10 شهريور 1364.
سه شنبه 14 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]
-
گوناگون
پربازدیدترینها