واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: " عرفان در عرفات"
یادی از روز عرفه- نهم ذیحجه- و شور زمزمه های عاشقانه و اشکهای گرم حجاج، در عرفات روز نهم، به عرفات برو و درآنجا توقف کن. وقوف! آری وقوف، رکود و درجا زدن درآنجا نیست، بلکه تحرک و نشاط است . وقوف درعرفات به منزله شناخت وعرفان است به معارف الهی. عرفات سرزمین اشک و دعاست . آنجا، مکانی است که خداوند به دلیل اشکها و دعاهای زائران به فرشتگان مباهات می کند. سرزمینی که گناهان در آن بخشیده می شوند. عرفات سرزمینی است که به عرصات قیامت ماند که خلایق همه جمع اند وهر کس به دعا مشغول است و در انتظار رد و قبول، بیرون دروازه اند . باید بیابند تابه حرم" مشعر" راه یابند، تا نیابند به حرم راهشان نیست. آنگاه که پاک شوند، وارد حرم می شوند. خانه خدا پاک است ومیهمان پاک می پذیرد. عرفات سرزمینی است که بهترین مردان خدا در آن درنگ نموده ، اشکها ریخته و نیایش ها کرده اند. عرفات با اشکهای مقدس سید الشهداء در روزعرفه به هنگام خواندن دعای عرفه متبرک تر شده است . حسین جان ! در این دشت چه خواندی که هنوز دشت، از نام تو عرفان دارد . شب از یاد توعطرآگین است. آسمان رنگ خدایی دارد . سنگهای جبل الرحمه همه نالانند. این سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است . می داند چه کسی بر روی آن گام می نهد. چرا آمده؟ چگونه بر می گردد؟ ای حسین، ای مرد عرفان، در دعای عرفه چه گفتی که حاجیان همه گریانند؟ صحرای عرفات، کلاس شناخت و خود سازی امام حسین علیه السلام است. روزعرفه همراه شاگردان وفادارش در این پایگاه مقدس، درنگی بس شگرف کردند و روی به دامن کوه رحمت نهادند و درسمت چپ کوه در برابر کعبه، کلاس صحرایی تشکیل دادند که موضوع آن شناخت و سازندگی بود. در آن روز، دستهای مبارک را رو به معبود بلند نمود و راز و نیاز کرد و سراسر دعا بود و اشک عاشقانه گفت: ای مولای من، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که به نیکی رفتار نمودی، تویی که کرامت فرمودی، تویی که فضیلت بخشیدی، تویی که فضل خود را به اتمام رسانیدی، تویی که روزی عطا فرمودی، تویی که کرم کردی، تویی که توانمندم ساختی، تویی که سرمایه ام دادی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت کردی، تویی که هدایت کردی، تویی که از گناه بازداشتی، تویی که گناهان را پوشانیدی، تویی که گناهان را بخشیدی، تویی که عذر پذیرفتی، تویی که مکنت و جاه بخشیدی، تویی که عزت دادی، تویی که پشتیبان بودی، تویی که اکرام کردی، بلند مرتبه ای پروردگارمن، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من، ای خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانی کردم، منم که به سوی گناه شتافتم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم. بارالها! من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم، تو نیز مرا بیامرز. - ای کسی که گناه بندگان ، تو را ضرری نرساند و نیازی به طاعت ایشان نداری، هر کدام از بندگانت که کاری نیکو به جای آوردند، به توفیق و لطف توست، پس ستایش و حمد شایسته تو است. - خدایا، چون مرا فرمان دادی سرکشی نمودم و چون نهی کردی، آنچه را که نمی خواستی به جای آوردم. اینک این منم که نه دلیلی بر بی گناهی خود دارم که عذر بخواهم و نه نیروی آن دارم که از کسی یاری بخواهم. حال با کدامین اعضایم مقابل تو بایستم، آیا با گوشم ، چشمم ، زبانم و یا پاهایم، آیا تمامی اینها نعمتهایی نیست که مرا عنایت فرموده ای و من با همه آنها نافرمانی کرده ام، ای مولای من، حجت و دلیل از آن توست و من محکومم. - پروردگارا، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایی ده و پیش از آن که زمان مرگم برسد ، از آلودگی شک وشرک پاکم کن. از تو یاری می جویم، یاریم کن، بر تو توکل می نمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو را می خوانم، مرا نومید مساز، مشتاق فضل توام، محرومم مکن. خویشتن را به وجود پاکت منتسب می نمایم، دورم مگردان . مقیم درگاه توام، از خود نرانم. - آن کس که تو را از دست داد، که را یافت و آن که ترا یافت که را از دست داد! به راستی که زیانکار است آن کس که به جای تو دیگری را برگزیند، بسی خسران زده است آن که بکوشد تا از تو جدا گردد . چگونه به غیر تو امیدوار شوم، در حالی که تو رشته احسان را نگسسته ای و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر تو بطلبم و حال آن که عادت بخشندگی خویش را دگرگون نساخته ای. - خدایا! چگونه ردای بینوایی به تن نکنم، در حالی که مرا در جایگاه فقرا نشانده ای و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن که تو با بخشش خود بی نیازم ساخته ای !..
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]