تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834222985
فتنهگران چگونه کشور را به گرداب تحریم بردند؟
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
فتنهگران چگونه کشور را به گرداب تحریم بردند؟ رژیم تحریمهای فعلی ایران ریشه در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت دارد که ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ (ژوئن ۲۰۱۰) صادر شد.
به گزارش فرهنگ نیوز، مهدی محمدی سال گذشته به مناسبت سالگرد حماسه 9 دی طی مقالهای استنادی به تاثیر فتنه 88 بر تشدید تحریمهای ایران پرداخته بود. با توجه به اهمیت این مقاله و زنده بودن این سوژه، متن کامل آن مجدد به شرح ذیل بازنشر میشود:پاسخ این پرسش که علت واقعی اعمال رژیمی از تحریمها علیه ایران که آمریکاییها خود آن را سنگینترین تحریمهای طول تاریخ میخوانند، واقعا چه بوده و این تحریمها در اصل چه هدفی را تعقیب میکرده، بسیار پیچیده و در عین حال بااهمیت است. آمریکاییها- و برخی گروههای داخلی همفکر و همراه آنها- در این سالها، کلیشهای ساختهاند مبنی بر اینکه علت اصلی اعمال تحریمها، سیاست هستهای ایران و نوع تعاملی است که ایران در این باره با جامعه بینالمللی در پیش گرفته است. خروجی این نوع نگاه به مساله هم این است که اگر ایران فیالمثل در موضوع هستهای طور دیگری رفتار میکرد، تحریمها هم یا اصلا اعمال نمیشد یا اینکه حداقل قدرت و شدت فعلی را نداشت.
این نوشته که براساس یک مطالعه کتابخانهای کم و بیش وسیع آماده شده، استدلال خواهد کرد این نوع نگاه به مساله کاملا غیرواقعی و بلکه گمراهکننده است. رژیم تحریمهای فعلی ایران، ریشه در قطعنامه 1929 شورای امنیت دارد که 25 خرداد 1389 (ژوئن 2010) صادر شد.تمام تحریمهای یکجانبهای که اکنون بهعنوان تحریمهای موثر علیه ایران از آنها یاد میشود (تحریمهای انرژی و مالی) در واقع براساس زیرساخت حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است. اما این قطعنامه–چنانکه با جزئیات نشان خواهیم داد- اساسا نه یک قطعنامه هستهای است و نه با هدف واکنش نشان دادن به سیاستهای هستهای ایران اعمال شده است. قطعنامه 1929 که دقیقا در سالگرد فتنه 88 تصویب شد، محصول تعامل راهبردی آمریکا و متحدانش درباره نحوه کمک به فتنه 88 در ایران –که رو به افول نهاده بود- و یکی از خروجیهای بازنگری استراتژیک آمریکا در سیاست خود درباره ایران پس از فتنه 88 است.زمستان 88 و بهار 89 بحثهای مفصل و بسیار مهمی در آمریکا صورت گرفت در این باره که آمریکا چگونه باید با توجه به تحولات داخلی ایران، راهبرد خود را بازنویسی کند تا در تغییر محاسبات مردم و حاکمیت در ایران موفق باشد. این بازنگری، اگرچه در اصل یک فعالیت بشدت پنهان درون دولت آمریکا بوده است اما کاملا محرمانه نمانده و در همان ایام بخشهای مهمی از آن به محیط علنی و رسانهای راه یافت. در واقع تصمیم به اینکه اعمال تحریمهای فلجکننده اقتصادی علیه ملت ایران، بهترین راه حمایت از جنبش سبز و جلوگیری از میرایی آن در محیط داخلی ایران است، محصول مباحث و مذاکراتی بسیار بلنددامنه در محیط سیاستگذاری استراتژیک دو حزبی آمریکا بوده که تا امروز به هیچوجه مورد مطالعه دقیق قرار نگرفته است.این در حالی است که اگر به ادبیاتی که در آن مقطع از سوی مقامهای رسمی، تحلیلگران، اندیشکدهها و رسانههای آمریکایی در این باره تولید شده مراجعه کنیم، به سرعت درخواهیم یافت این ادبیات از این حیث که به ما بگوید هدف واقعی اعمال تحریمها چه بوده و اساسا چه چیز آمریکاییها را متقاعد کرد تحریمهای خلع سلاحی را بدل به تحریمهای اقتصادی فلجکننده کنند، کاملا شفاف و صریح است. نه مقامهای دولتی آمریکا و نه رسانهها و تحلیلگران حامی آنها، در آن مقطع، ابهامی در این باره باقی نگذاشتهاند که هدف اصلی، اثرگذاری بر محیط داخلی ایران، احیا و قدرتمندسازی فتنه سبز و نهایتا محقق کردن اهداف کلان آمریکا در ایران از طریق این جنبش است.این نوشته تلاش خواهد کرد از خلال یک مطالعه متمرکز بر جزئیات، و مرور و دستهبندی کدهایی که جملگی از منابع کاملا آشکار و قابل استناد آمریکایی و اروپایی استخراج شده، نگاهی به پس پرده قطعنامه 1929 و تحریمهای یکجانبه اعمال شده پس از آن بیفکند و در این باره که فتنه 88 چگونه گزینه تحریم علیه ایران را احیا کرد و به سمت خطرناکترین صورتبندی ممکن از فشارهای اقتصادی سوق داد، یک داوری مطمئن به دست دهد.1بهار 89؛ احساس خطر در واشنگتنبهار 89 با اوج گرفتن بحثها درباره ضرورت اعمال تحریمهای جدید علیه ایران در اروپا و آمریکا آغاز میشود. نخستین جملات مقامهای آمریکایی وقتی مردم ایران از تعطیلات نوروزی بازمیگشتند چیزی در این حول و حوش بود که وقت تحریمهای جدید فرارسیده است. چنانکه خواهیم گفت، ماشین بروکراتیک، سیستم رسانهای و دستگاه اطلاعاتی آمریکا کاملا آماده بودند اجرای یک سناریوی از پیش آماده را درباره مرتبط نشان دادن دور جدید تحریمها با برنامه هستهای ایران آغاز کنند. این بازی تقریبا بلافاصله آغاز شد ولی شکل آن به گونهای بود که با کمی دقت میشد فهمید بیش از آنکه خود حقیقت داشته باشد، تلاشی برای پوشاندن یک حقیقت مهمتر است. قبل از اینکه ببینیم چگونه در مدت زمانی بسیار کوتاه مذاکرات مربوط به اعمال یکی از تندروانهترین قطعنامههای تحریمی شورای امنیت به فرجام رسید، خوب است به یاد بیاوریم بهار 89 در حالی از راه رسید که جریان فتنه در ایران تقریبا به طور کامل توان خود را از دست داده بود.این جریان در 22 بهمن 88 با استفاده از استراتژیای که «اسب تروا» نامیده شد، سعی کرد راهپیمایی انقلابی مردم را مصادره کرده و با سوءاستفاده از فضای کارناوالی جشن 22 بهمن، بار دیگر عرض اندام کند. اما شوک ناشی از خیزش مردمی 9 دی به گونهای بود که این جریان در عمل هیچ توفیقی به دست نیاورد و 22 بهمن بدل به یکی از پرشورترین تجمعات ضدفتنه در کشور شد. این امر آنقدر برای طراحان استراتژی اسب تروا مایوسکننده بود که به سرعت به جان یکدیگر افتادند و استراتژی جریان خویش را «خر تروا» خواندند.تلاشی بسیار کمرمقتر و نومیدانهتر هم در روزهای منتهی به چهارشنبه آخر سال 88 انجام شد تا شاید در این روز فرصتی برای جبران فضاحت استراتژی اسب تروا پیدا شود. نتیجه بسیار فاجعهبارتر بود و شاید برای اولین بار، شهر تهران، یک چهارشنبه آخر سال بسیار آرام را تجربه کرد. این دو تست کاملا ناموفق، تقریبا همه ناظران را متقاعد کرد جریان فتنه سرمایه اجتماعی خود را از دست داده و حتی آن دسته از آشوبگرانی که به طور سازمانیافته سعی در رونق دادن به مردهریگ فتنه داشتند، توان خود را به طور کامل از دست دادهاند.داستان دقیقا از همین نقطه، یعنی جایی آغاز میشود که آمریکاییها به این ارزیابی میرسند که «پتانسیلهای داخلی» فتنه 88 پایان یافته و فتنه نیازمند تنفس مصنوعی از بیرون است. نخستینبار روز 13 فروردین، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد خواستار آن است که شورای 15 عضوی امنیت سازمان ملل در عرض چند هفته و نه چند ماه قطعنامه تحریمهای جدیدی را علیه ایران به علت برنامه هستهایاش تصویب کند.2 وی این سخنان را در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با نیکلا سارکوزی رئیسجمهور وقت فرانسه بیان کرد.3روز بعد، اوباما در گفتوگو با شبکه تلویزیونی CBS آمریکا گفت: همه مدارک نشان میدهد تهران در تلاش برای دستیابی به توان تسلیحات هستهای است. اوباما گفت: ایران با چنین تواناییای میتواند زندگی را در خاورمیانه بیثبات کند و رقابت تسلیحاتی را در منطقه به راه اندازد. وی نتیجه گرفت: «من فکر میکنم ایده کنونی ادامه افزایش فشارهاست».4وضع به گونهای بود که ناظران اینگونه ارزیابی کردند که آمریکا آشکارا و به طرز غیرقابلفهمی، «عجله» دارد.5 هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه آمریکا هم پیشبینی کرد شورای امنیت در زمینه تحریمهای جدید ایران به اجماع خواهد رسید.6قبل از همه اینها، هاوارد برمن، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، یک هفته پیشتر، در سخنرانی در صحن مجلس گفته بود: ما به شدیدترین تحریمها و در سریعترین زمان ممکن نیاز داریم.7 خیلی زود اروپاییها هم وارد صحنه شدند و بهعنوان نمونه آنگلا مرکل صدراعظم آلمان گفت روی قید زمانی زود برای اعمال تحریمها تاکید دارد.8پس از همه اینها بود که یک دیپلمات غربی پیشبینی کرد نمایندگان 6 قدرت جهانی که در حال بررسی تحریمهای جدید هستند، هفته آینده کار روی تدوین یک قطعنامه را آغاز خواهند کرد.9آغاز بازی رسانهای
همچنانکه میتوان حدس زد، در آغاز، مقامها و حتی رسانههای آمریکایی کاملا مراقب بودند چیزی درباره هدف واقعی این تحریمها گفته نشود. پروژه این بود که تاکید شود ایران به دلیل شکست در مذاکرات هستهای تحریم میشود و هیچ قصد و غرض دیگری در کار نیست.بر همین اساس، در یک بازه زمانی بسیار کوتاه، موجی از ادعاهای جدید درباره برنامه هستهای ایران ساخته و به فضای رسانهای تزریق شد. ارائه یک خلاصه دستهبندی شده از این ادعاها دشوار است، ولی فهرست زیر حداقل موارد مهم را در بر میگیرد:1- در درجه نخست تاکید غربیها بر این بود که علت عزیمت گروه 1+5 به سمت تحریمهای جدید، عدم پذیرش طرح انتقال اورانیوم به خارج از ایران با فرمولی غیر از بیانیه تهران است. سه کشور آمریکا، روسیه و فرانسه (گروه وین) در تابستان سال 88 طرحی به ایران پیشنهاد کردند که براساس آن از ایران خواسته میشد تقریبا همه موجودی مواد هستهای 5 درصد خود را به خارج بفرستد و در ازای آن، (یک سال بعد) سوخت 20 درصد برای رآکتور اتمی تهران دریافت کند.این پیشنهاد که پیشنهاد وین نامیده شد، پس از آن مطرح شد که ایران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داد به دلیل اتمام سوخت رآکتور تهران که رادیوداروهای لازم برای حدود یک میلیون بیمار را تولید میکند، نیاز به خرید سوخت هستهای با غنای 20 درصد دارد. ایران عمدتا به این دلیل که میدانست در صورت خروج اورانیوم از کشور هیچ تضمینی برای بازگشت آن چه به شکل سوخت 20 درصد و چه به شکلی دیگر وجود ندارد، این پیشنهاد را نپذیرفت و در عوض در قالب یک توافق سهجانبه با برزیل و ترکیه، فرمولی را پیشنهاد کرد که طی آن مواد هستهای از جانب ایران در ترکیه به امانت گذاشته شده و در ازای آن سوخت لازم به ایران فروخته میشد.آمریکا بیانیه تهران را رد و اعلام کرد ایران به دلیل نپذیرفتن پیشنهاد وین مستحق تحریمهای جدید است. این در حالی بود که همانطور که نامه افشا شده لولا داسیلوا، رئیسجمهور وقت برزیل به اوباما نشان میدهد آنچه در بیانیه تهران مورد موافقت ایران قرار گرفت فاصله چندانی با درخواست آمریکا نداشت. رد بیانیه تهران از سوی آمریکاییها –چنانکه توضیح خواهیم داد- دلیل کاملا روشنی است که ثابت میکند قطعنامه 1929 به دلایل غیرهستهای وضع شده والا اگر آمریکا به دنبال توافق هستهای با ایران بود، هیچ دلیلی برای رد بیانیه تهران و در نتیجه اصرار بر اعمال تحریمها، نداشت. آمریکا بیانیه تهران را چنان با عجله رد کرد که تقریبا همه ناظران دانستند برای آمریکا تحریم مهم بوده نه مدیریت ذخایر مواد هستهای ایران.این موضوع چنان آزاردهنده بود که حتی رسانههای غربی هم نتوانستند از کنار آن به سادگی بگذرند. برخی منابع غربی گفتند واقعا باید پرسید آمریکا به چه دلیل پیشنهادی را که خود ارائه کرده رد میکند؟10روزنامه انگلیسی تایمز در توصیف یکی از بهانههای آمریکا برای نپذیرفتن بیانیه تهران نوشت:«مقامات آمریکایی و انگلیسی میگویند ایران ممکن است از این فرصت برای شکاف انداختن میان حامیان تحریم که به سختی در یک جبهه گرد آمدهانداستفاده کند».11این جمله معنای بسیار مهمی دارد و معنای حقیقی آن این است که غربیها میگویند حالا که به هدف اصلیشان که ایجاد اجماع برای تحریم ایران است رسیدهاند، دیگر برایشان مهم نیست که ایران با پیشنهاد مبادله سوخت چه میکند؛ چرا که در واقع هدف از طراحی کل این فرآیند و ارائه پیشنهاد وین به تهران، تحریم ایران با انگیزه حمایت از فتنه سبز بوده و غربیها به هیچ وجه آنقدرها که ادعا میکنند از ذخیره مواد هستهای در ایران نگران نیستند.برنار والرو سخنگوی وزارت خارجه فرانسه، این موضوع را به خوبی شفاف کرده است:«نباید خود را فریب داد چون حل مشکل مربوط به رآکتور تحقیقاتی تهران به هیچوجه مشکل مربوط به برنامه هسته ای ایران را حل نمیکند».12توماس شانون سفیر آمریکا در برزیل هم اعلام کرد بیانیه ای که ایران، ترکیه و برزیل امضا کردند برای تضمین شفافیت برنامه هستهای ایران و اعتماد به آن کافی نیست.13سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد نیز با لحنی آشکارا بهانهجویانه گفت: توافقنامه تهران، درباره غنی سازی اورانیوم در ایران سکوت کرده است. تهدید جامعه بینالمللی برای گسترش تحریمها علیه تهران به علت ادامه برنامههای غنیسازی اورانیوم در جمهوری اسلامی است.14نهایتا بیانیه تهران با این استدلال رد شد که اولا ایران باید این توافق را با گروه وین انجام میداد نه با ترکیه و برزیل، و ثانیا کم شدن ذخایر مواد 5 درصد ایران تا زمانی که غنیسازی ادامه دارد، بیفایده است.15باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا روز 26 اردیبهشت آب پاکی را روی دست همه ریخت:«بیانیه امضا شده میان ایران، برزیل و ترکیه مرا قانع نکرده است، زیرا آنها (برزیل و ترکیه) در متقاعد کردن ایران به تعلیق غنیسازی اورانیوم شکست خوردهاند».برنارد کوشنر وزیر وقت خارجه فرانسه هم تلاش برزیل و ترکیه را مانعی برای تصویب قطعنامه شورای امنیت ندانست و گفت این مساله حتی ممکن است تصویب قطعنامه را تسریع بخشد.16 جالب است که این همه اصرار بر ضرورت گنجانده شدن تعلیق غنیسازی در بیانیه تهران درحالی مطرح میشد که این امر حتی در پیشنهاد وین هم وجود نداشت و در آن پیشنهاد صرفا روی کاهش ذخایر مواد 5 درصد ایران تمرکز شده بود نه تداوم غنیسازی 5 درصد در ایران. نادیده گرفتن موضوع کاهش ذخایر و اصرار غیرمنتظره بر ضرورت تعلیق غنیسازی در ایران، در واقع یک پیام بیشتر نداشت و آن هم این بود که آمریکا میخواهد به هر قیمت ممکن بیانیه تهران را رد کند تا راه برای اعمال تحریمهای شدیدتر باز شود و این پیامی بود که تقریبا همه ناظران به سرعت آن را دریافت کردند.اکنون که از منظر روایت تاریخ صدور قطعنامه 1929 و اعمال رژیم تحریمهای فلجکننده علیه ایران به موضوع نگاه میکنیم، معلوم میشود امضای بیانیه تهران از سوی ایران یک اقدام استراتژیک بود که دست آمریکا را رو کرد و هدف واقعی آن از تلاش برای تحریم ایران را برملا ساخت. اگر ایران این بیانیه را امضا نمیکرد آمریکا میتوانست با اتکا به این بهانه که ایران در مقابل پیشنهاد مبادله مواد هستهای سرسختی کرده اعمال تحریمها علیه ایران را توجیه کند اما امضای بیانیه تهران ناگهان این توجیه را از بین برد و در واقع آمریکا را شوکه کرد. آمریکا که از ابتدا کل این فرآیند را با هدف تحریم ایران آنهم به منظور کمک به جریان فتنه طراحی کرده بود، وقتی با امضای بیانیه تهران از سوی ایران مواجه شد، آشکارا غافلگیر شد و دیگر نتوانست هدف واقعی خود را پنهان نگه دارد.این بیانیه میتوانست کل پروژه آمریکا را تخریب کند و آن را از رسیدن به هدف اصلیاش که گذاشتن عصایی زیر بغل جریان فتنه بود بازدارد. اما اهمیت کمک به فتنهگران برای آمریکا چنان بود که در یک مورد کاملا نادر، همه قول و قرارهای خود با ترکیه و برزیل را زیرپاگذاشت و اعلام کرد این بیانیه را نخواهد پذیرفت و به دنبال اعمال تحریمهایی میرود که مذاکرات درباره آن به نقاط پایانی رسیده است.رد بیانیه تهران از سوی آمریکا نشان داد هدف اصلی آمریکا فقط اعمال تحریمها با هدف تشدید بههمریختگی داخلی در ایران بوده نه هیچ چیز دیگر والا اگر آمریکا تحریمها را با هدف تغییر رفتار هستهای ایران تدارک دیده بود باید بیانیه تهران (یا حداقل مذاکره درباره بیانیه تهران) را میپذیرفت و تحریمها را عجالتا منتفی میکرد. اعلام تداوم پروژه تحریم پس از قطعنامه 1929 همگان را متقاعد کرد که موضوع هستهای فقط یک بهانه است و آمریکا در پی هدف دیگری است.2- پس از ماجرای مبادله سوخت، ادعا شد شهرام امیری دانشمند دفاعی ایران، اطلاعات هستهای حساسی را به آمریکاییها ارائه کرده و آنها متقاعد شدهاند ایران در پی ساخت سلاح هستهای است!3- سپس آمریکاییها ادعا کردند ایران به طور پنهان دو تاسیسات غیرقانونی جدید برای غنیسازی ساخته است.17 اگرچه بعدها روشن شد ایران جز نطنز و فردو هیچ تاسیسات دیگری برای غنیسازی ندارد ولی در آن مقطع آمریکا ادعا کرد این اطلاعات را در یک عملیات بسیار محرمانه به دست آورده است. جالب است که این اطلاعات بسیار محرمانه پس از صدور قطعنامه 1929، حتی یک بار هم مورد پیگیری قرار نگرفت!4- ادعای دیگر این بود که ایران برای القاعده تجهیزات و تسلیحات فراهم میکند. این ادعای عجیب و غریب را–که اتفاقا آن هم پس از صدور قطعنامه به تاریخ پیوست- دیوید پترائوس که در آن تاریخ رئیس سرفرماندهی مرکزی آمریکا (سنت کام) بود، بیان کرد. وی در جلسهای خطاب به اعضای کنگره آمریکا گفت:«ایران به حلقههای ارتباطی القاعده و رهبران تروریستی مرتبط با این گروه، کمک میکند. برنامه اتمی جمهوری اسلامی به مانعی برخورد کرده و در سال جاری میلادی - سال 2010- ایران قادر به ساخت بمب اتم نخواهد بود.تخمین دقیق اینکه چه زمانی ایران قادر به دستیابی به بمب اتم است، جزو اطلاعات محرمانه و طبقهبندی شده است اما برنامه زمانی تعیین شده، با اطلاعات موجود تطابق دارد. جمهوری اسلامی همچنین تسلیحات لازم را برای گروههای مرتبط با القاعده یا رهبران آنها فراهم میکند».185-مساله دیگری که در آن تاریخ و برای تسهیل صدور قطعنامه مطرح شد این بود که برخی رسانههای غربی ادعا کردند جامعه اطلاعاتی آمریکا ارزیابی پیشین خود را تغییر داده و رسما اعلام کرده برنامه هستهای ایران را نظامی میداند. مرکز نظارت بر منع گسترش تسلیحاتی وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) گزارشی تحت نام گزارش 721 در این باره تهیه و به کنگره آمریکا ارائه کرد.به گفته منابع آمریکایی این گزارش اولین سند رسمی سیا محسوب می شود که دقیقا تایید میکند برنامه هستهای ایران ماهیت نظامی دارد.19 این ارزیابی البته هرگز رسما و علنا منتشر نشد و پس از قطعنامه 1929 مقامهای اطلاعاتی آمریکا همچنان ارزیابی اطلاعاتی سال 2007 این کشور را تکرار کردند که میگفت ایران هنوز تصمیم به ساخت سلاح هستهای نگرفته ولی در حال توسعه زیرساختی است که هر زمان چنین تصمیمی گرفت بتواند در زمان کوتاهی مواد لازم برای یک سلاح را تولید کند. در واقع، پس از صدور قطعنامه روشن شد ارزیابی اطلاعاتی آمریکا تغییر نکرده و این خبرسازیها صرفا با هدف سرعت دادن به تلاشها برای صدور قطعنامه جدید تحریم علیه ایران انجام شده است.6- ادعای بعدی این بود که اعلام شد ایران تصمیم گرفته به جای تاسیسات افشا شده فردو، به طور پنهان تاسیسات غنیسازی جدیدی بسازد. دیوید آلبرایت، رئیس موسسه علوم و امنیت بین المللی، نخستین فردی بود که این ادعا را مطرح کرد. آلبرایت گفت: «منطقی است که مظنون باشیم تاسیسات سانتریفیوژ دیگری در دست ساخت است اگر چه مشخص نیست ایران اورانیوم خام برای استفاده در این تاسیسات را از کجا بهدست میآورد. ایران ممکن است در پی مجبور شدن به اعلام وجود تاسیسات فردو تصمیم گرفته باشد برای باز نگه داشتن گزینههای هستهای خود تاسیسات غنیسازی دیگری را افتتاح کند. منطق حکم میکند زمانی که یک تاسیسات فاش میشود، یک یا دو تاسیسات دیگر افتتاح شود».207- پرده بعدی بازی زمانی آشکار شد که وزارت دفاع آمریکا به طور تقریبا ناگهانی یک ارزیابی جدید از برنامه موشکی ایران منتشر کرد که مدعی بود موشکهای ایران میتواند خاک آمریکا را هدف قرار بدهد! پنتاگون در این گزارش که آشکارا با هدف تهدیدنمایی برنامه موشکی ایران و تشدید فضاسازیها علیه ایران منتشر شده بود، اعلام کرد ایران تا 5 سال آینده برای تولید موشکهایی که قادر به هدف قرار دادن خاک آمریکا باشند،آماده خواهد بود.21 این ارزیابیای است که پنتاگون آن را رسما منتشر کرد اما بعدها به فراموشی سپرده شد.22همه این ادعاها که یکی پس از دیگری در زمانی کوتاه مطرح شد، در واقع نشان میداد تلاش پشت پرده وسیعی برای هر چه سریعتر اعمال شدن تحریمهای جدید علیه ایران و هر چه شدیدتر شدن متن آن در جریان است و به همین دلیل در یک تقسیم کار بزرگ همه نهادهای نظامی، اطلاعاتی و سیاسی آمریکا موظف شدهاند سهم خود را ادا کرده و فضایی ایجاد کنند که آمریکا در بستر آن بتواند اولا شرکای خود را راضی به تدوین یک قطعنامه بسیار رادیکال علیه ایران کند و ثانیا اعضای شورای امنیت را وادار کند به این قطعنامه رای بدهند. همزمان با این فضاسازیها بود که تلاش دیپلماتیک برای راضی کردن اعضای گروه 1+5 به حضور در مذاکرات تدوین پیش نویس قطعنامه جدید، بویژه همراهسازی روسیه و چین بهعنوان دو عضو بیمیل گروه به این پروژه، آغاز شد و به سرعت اوج گرفت.دیپلماتها وارد میشوند
کار روی تحریمهای جدید علیه ایران در نیمه اول بهار 89 رسما آغاز شد. دولت آمریکا اصرار داشت این امر باید هر چه زودتر به نتیجه برسد و به همین دلیل فشار زیادی را به دو کشور روسیه و چین وارد کرد تا هر چه زودتر به مذاکرات تدوین پیشنویس قطعنامه بپیوندند. روسیه و چین در آغاز–چنانکه سنت دیرینه چانهزنی دیپلماتیک در این کشورهاست- اعلام کردند با تصویب یک قطعنامه تحریم جدید موافقت نخواهند کرد و به جای آن ترجیح میدهند مذاکرات با ایران ادامه پیدا کند. بویژه چینیها در روزهای اول در این باره کاملا صریح بودند که با یک قطعنامه جدید موافقت نخواهند کرد. بنابراین تلاشها قبل از هر جای دیگر روی چین متمرکز شد.نخست باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از هو جینتائو رئیسجمهور وقت چین خواست در اعمال فشار به ایران بر سر فعالیتهای هستهای این کشور همکاری کند.23 بلافاصله پس از آن موجی از فشارهای سیاسی و رسانهای علیه چین آغاز شد که هدف از آن آشکارا همراه کردن این کشور با مذاکراتی بود که آمریکاییها به خروجی آن نیاز حیاتی داشتند. در واقع آمریکاییها بهتر از هر کس دیگری میدانستند که هم روسیه و هم چین، در صورتی که به میزان کافی تحت فشار قرار بگیرند و به میزان کافی امتیاز دریافت کنند، آماده تعدیل دیدگاههای خود درباره هر موضوع بینالمللی از جمله مساله هستهای ایران هستند. به همین دلیل، چین، هدف فشار رسانهای –سیاسیای قرار گرفت که آمریکاییها میدانستند لازم نیست مدت زیادی طول بکشد.اقدامات زیر که ترکیبی از چماق و هویج است، با سرعتی خیرهکننده علیه چین به اجرا گذاشته شد:نخست غربیها سعی کردند چین را در اجلاس گروه 8 منزوی کنند.24 پس از آن تلاشهایی برای ساختن پروندههای مالی بینالمللی در زمینه پولشویی علیه چین آغاز شد.25 همچنین چین بلافاصله متهم شد نسبت به مساله بسیار مهم امنیت هستهای بیتفاوت است و به همین دلیل ممکن است اساسا به نشست امنیت هستهای واشنگتن (که اردیبهشت 89 برگزار شد) دعوت نشود. اقدامات علیه چین به سرعت رادیکال شد.در گام بعدی چین متهم شد در حال فروش تجهیزات غیرقانونی به ایران است.26 کار داشت بالا میگرفت که بالاخره چینیها کوتاه آمدند و در نهایت در روز 31 مارس (11 فروردین) پذیرفتند در مذاکرات درباره تحریمهای ایران مشارکت کنند.27 تحریم جدید ایران آنقدر برای غربیها با اهمیت بود که حتی صهیونیستها خطوط قرمز معمولا پررنگ خود در امور نظامی را کنار گذاشته و تلاش کردند در ازای موافقت چین با تحریمهای ایران مشوقهای نظامی به این کشور اعطا کنند.ژنرال امیر اشل، رئیس هیات مدیره برنامهریزی ارتش اسرائیل اواخر فروردین راهی چین شد تا با مقامات ارشد تشکیلات دفاعی این کشور دیدار کند. اشل که مسؤول برنامهریزی راهبردی و امور خارجی در ارتش اسرائیل بود، گفت امیدوار است بتواند دیدگاه اسرائیل درباره حرکت ایران به سمت توانمندیهای نظامی هستهای را برای طرفهای چینی تبیین کند. پیش از او، عاموس یادلین، رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل به پکن سفر کرد و رسانههای غربی نوشتند او در این سفرجزئیات پیشرفت ایران به سمت سلاحهای هستهای را برای میزبانان خود بازگو کرده است. همچنین سخنگوی ارتش چین هم با همتایان خود در اسرائیل ملاقات کرد.28نتیجه این تلاشهای بسیار فشرده، چیزی بود که سوزان رایس نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل آن را در یک جمله خلاصه کرد: «چین موافقت کرده است در گفت وگوهای نیویورک درباره تحریم جدید ایران شرکت کند و این نشانه پیشرفت است».29همزمان، پروژهای مشابه که البته بیشتر روی تشویق تمرکز داشت تا تهدید، درباره روسیه اجرا شد. پس از مخالفتهای کمرنگ ولی با اهمیت روسیه با ملحق شدن به فرآیند تدوین پیشنویس قطعنامه، آمریکاییها یک معامله بزرگ به روسیه پیشنهاد کردند که کاملا روشن بود مسکو توان مقاومت در مقابل آن را نخواهد داشت. آن معامله بزرگ، نهایی کردن پیمان نیو استارت میان روسیه و آمریکا با هدف محدود کردن سلاحهای هستهای استراتژیک بود که روز 19 فروردین 89 (8 آوریل 2010) میان دو طرف امضا شد.یک مقام آمریکایی همان ایام تصریح کرد معاهده کاهش تسلیحات هستهای آمریکا و روسیه، راه را برای مهار فعالیتهای ایران و کرهشمالی هموار میکند. بنا به گفته او، «براساس این معاهده دو قدرت بزرگ هستهای هر کدام شمار کلاهکهای هستهای راهبردی خود را از 2200 کلاهک به 1550 کلاهک کاهش خواهند داد و محدودیتهایی درباره موشکها و پرتابکنندهها اعمال خواهند کرد».30اعطای امتیازی چنین بزرگ به روسیه که در واقع به معنای به رسمیت شناخته شدن آن از سوی آمریکا به عنوان تنها قدرت هستهای رقیب بود، نشان میداد آنچه آمریکا از روسیه میخواهد هم بسیار بزرگ است. در واقع کاملا منطقی است که فکر کنیم آمریکاییها میدانستند محتوایی که آنها در قطعنامه 1929 در پی تصویب آن هستند چنان هراسآور است که روسیه جز در ازای گرفتن یک امتیاز بزرگ راضی به همراهی با آن نخواهد شد.به همین دلیل، زمان بندی امضای پیمان نیواستارت را به گونهای تنظیم کردند که بتوان از آن به عنوان یک برگ تمامکننده در مذاکرات با روسیه برای جلب موافقت این کشور با قطعنامه 1929 – که بنا بود معمار سنگینترین و پیچیدهترین رژیم تحریمها علیه یک کشور عضو سازمان ملل باشد- بهره برد؛ و این اتفاقی است که دقیقا رخ داد. روسها پس از امضای پیمان نیواستارت تقریبا بدون بحث و حاشیه، به مذاکرات درباره تدوین قطعنامه ملحق شدند.یک نکته مهم در اینجا این بود که آمریکاییها برای جلب رضایت اعضای دائم شورای امنیت مجبور به مراعات یک ملاحظه ظریف بودند و آن هم اینکه چیز زیادی درباره نیت واقعی خود از اعمال این تحریمها که همان تقویت جریان فتنه در ایران بود، نگویند چرا که میدانستند در صورتی که این موضوع آشکارا بیان شود، آن وقت همراه کردن بسیاری از کشورها با این تحریمها بشدت دشوار خواهد شد. به همین دلیل آمریکا تلاش میکرد تاکید کند قطعنامه 1929 یک قطعنامه مرتبط با پروژههای عدم اشاعه و با هدف جلب همکاری ایران در موضوع هستهای است اما همزمان مکررا به این موضوع اشاره میشد که اقدامات اصلی آنهایی نیست که درون قطعنامه مورد اشاره قرار گرفته بلکه تحریمهای اصلی پس از صدور قطعنامه و به طور یکجانبه از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی اعمال خواهد شد.نتیجه همه این تلاشها این بود که در نهایت هیلاری کلینتون در هفته دوم فروردین اعلام کرد 5 کشور عضو دائم شورای امنیت پذیرفتهاند در مذاکرات درباره تحریمهای ایران مشارکت کنند31 و به این ترتیب مذاکرات برای تدوین پیشنویس قطعنامه آغاز شد.در کنار تلاشها برای راضی کردن 5 عضو دائم شورای امنیت، واشنگتن سعی فراوانی هم برای جلب نظر 10 عضو غیردائم شورای امنیت به خرج داد تا آنها را نیز به همراهی با پروژه خود وادار کند. البته در این مورد، کار چندان دشوار نبود. به جز 3 کشور ترکیه، برزیل و لبنان که هر کدام دلایل خاص خود را برای عدم موافقت با تحریمهای جدید داشتند، آمریکا در جلب نظر بقیه اعضای شورای امنیت با دشواری خاصی روبهرو نبود.آمریکاییها با اینکه میدانستند برزیل و ترکیه، به دلیل دلخوری شدید از آمریکا در ماجرای نپذیرفتن مفاد بیانیه تهران، به این قطعنامه رای نخواهند داد اما همه تلاش خود را کردند تا این دو کشور را وادار کنند به جای رای مخالف، رای ممتنع بدهند. به عنوان مثال درباره برزیل آمریکاییها تلویحا گفتند موضعی که برزیل درباره این قطعنامه خواهد گرفت نقش مهمی در بررسی درخواست عضویت دائم آن در شورای امنیت خواهد داشت. جیمز روبین، یکی از دستیاران سابق کلینتون در این باره نوشت:آمریکا باید به برزیل بگوید موضعی که در موضوع ایران میگیرد، برای تلاشهای برزیل جهت حضور در کرسی دائم شورای امنیت، سرنوشتساز است.32نکتهای که نمیتوان این بحث را بدون توجه به آن به پایان برد، این است که رژیم صهیونیستی هم نقش مهمی در تمهید مقدمات قطعنامه 1929 ایفا کرد. مطابق یک تقسیم کار سنتی میان آمریکا و اسرائیل، جنس ایفای نقش صهیونیستها در دیپلماسی بینالمللی علیه ایران اغلب به شکل بازی با گزینه نظامی است. عموما از طریق افزایش و گاهی هم از طریق کاهش تهدید نظامی، اسرائیلیها تلاش میکنند فضای بینالمللی علیه ایران را به سمت مطلوب خود سوق بدهند.در واقع آسیبپذیری نه چندان منطقی غربیها بویژه اروپا، در مقابل تهدید حمله به ایران از سوی اسراییل، همواره یکی از عوامل تعیینکننده در کیفیت و زمان تصمیماتی است که این کشورها درباره ایران گرفتهاند. در آستانه قطعنامه 1929 هم به طور کاملا قابل پیشبینی صهیونیستها سعی کردند از طریق تشدید لفاظیهای نظامی خود، جهان و بویژه اروپا را از تبعات عدم موافقت با تحریمهای شدید علیه ایران بترسانند. در سطح رسمی - و در یکی از جالبترین موارد - افرایم سنه، معاون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی، تاریخی معین برای حمله به ایران تعیین کرد.وی در خرداد 1389، پیشبینی کرد اسرائیل تاپیش از نوامبر سال جاری میلادی به ایران حمله خواهد کرد. سنه گفت:چنانچه آمریکا و متحدانش در زمینه اعمال تحریمهای فلجکننده به منظور تضعیف ارکان رژیم ایران اقدامی نکنند، اسرائیل تا پیش از نوامبر سال جاری به ایران حمله خواهدکرد. احتمالا ایران تا سال 2011 موفق به تولید بمب هستهای خواهد شد. بنا به دلایل عملی، در صورت عدم اعمال تحریمهای واقعی، اسرائیل منتظر یک زمستان دیگر نخواهد ماند.33مجموعه این تلاشها شرایطی را ایجاد کرد که خروجی آن صدور قطعنامه 1929 دقیقا در روز 25 خرداد 1389 (تقریبا مقارن با سالگرد انتخابات 88) بود؛ قطعنامهای که هدف اعلامی آن با آنچه غربیها واقعا از صدور آن در سر داشتند، فرسنگها فاصله داشت.اصل داستان: دیالکتیک فتنه و تحریم
با وجود ظاهرسازی بیسابقه آمریکا، اروپا و اسرائیل درباره هدف قطعنامه 1929 و تلاش به ظاهر وسیع برای مرتبط نشان دادن آن با سیاست هستهای ایران، مرور روند تحولات و مطالعه مجموعه اظهارات و تحلیلهای منابع و مقامهای غربی در فاصله زمانی فروردین 89 تا روز تصویب قطعنامه، حاوی نشانههای بسیار روشنی است در این باره که هدف اصلی این قطعنامه ایجاد نوعی دیالکتیک (رفت و برگشت/ بده بستان) با جریان فتنه در ایران بوده است.این موضوعی نیست که غربیها آن را پوشیده نگه داشته باشند، اگرچه تاکنون طی فرآیندی که میتوان آن را نوعی سانسور سیستماتیک حقیقت خواند، هیچ یک از تاریخنگاران برنامه هستهای ایران در اروپا و آمریکا، به اندازه کافی برای استخراج حقایق مرتبط با این موضوع کوشش نکردهاند. قطعنامه 1929 برجستهترین سند در تاریخ هماوردی و رقابت راهبردی ایران و آمریکاست که نشان میدهد عامل اصلی شکلدهنده به سیاست آمریکا درباره ایران ارزیابی آن از موقعیت جریان غربگرا در ایران، و تنگناها، نیازمندیها و فرصتهای آن است. این اصل بنیادینی است که میتوان آن را از همین حالا به عنوان نتیجه این پژوهش تلقی کرد.مقامها، تحلیلگران و رسانههای غربی به اندازه کافی درباره هدف این قطعنامه صریح بوده و اطلاعات در اختیار ما گذاشتهاند. نگاه به سرجمع ادبیات تولید شده حول و حوش این قطعنامه، تردیدی در این باره باقی نمیگذارد که غربیها وقتی در آغاز سال 1389 به فکر بازنگری راهبرد خود در قبال ایران افتادند و سپس در چارچوب این بازنگری راهبردی، قطعنامه 1929 و به دنبال آن سیلی از تحریمهای یکجانبه کاملا بیسابقه در جهان را علیه ایران اعمال کردند، در واقع محیط داخلی ایران را هدف گرفته بودند نه برنامه هستهای ایران را. اگرچه این قطعنامه به طور کامل از هدفگذاریهای خلع سلاح و عدم اشاعه خالی نیست ولی این هدفها درواقع هدفهای ثانوی آن محسوب میشود.هدف اولی و ذاتی 1929:
تقویت جریان فتنه در ایران
افزایش اقبال اجتماعی به سمت آن
کاهش توان مقاومت نظام در مقابل این جریان
بوده است. این خلاصهترین بیان ممکن از نتیجهای است که تفحص در نیات واقعی آمریکا از طراحی پروژه تحریمهای فلجکننده علیه ایران به ما نشان میدهد ولو اینکه میدانیم تحلیل دیالکتیک میان جریان فتنه و قطعنامه 1929 در واقع بسیار پیچیدهتر از آنی است که ممکن است در ابتدا به نظر برسد.دستهبندی زیر، یکی از چند روش متنوعی است که میتواند ابعاد این بدهبستان متقابل را روشن کند.1- هدایت فشار تحریم به سمت زندگی روزمره مردم؛ مؤثرترین روش احیای فتنه
نخستین و مهمترین استدلالی که حامیان تحریمهای جدید در آمریکا مطرح و با تکیه بر آن نتیجه گرفتند که ضرورت دارد در آن مقطع تحریمهای بیسابقه اقتصادی علیه ایران اعمال شود، این بود که حامیان تحریم عقیده داشتند اگر فشارهای اقتصادی روی زندگی روزمره مردم در ایران متمرکز شود، نارضایتی ناشی از آن میتواند بدل به سرمایه اجتماعی برای جریان فتنه شود. رویگردانی مردم از جریان فتنه و خالی شدن محسوس خیابانها به طرز عجیبی آمریکاییها را آزار میداد. روشهای رسانهای و عملیات روانی نیز نتوانسته بود تاثیری بر بیاعتنایی و بلکه تنفر مردم نسبت به این جریان که پس از 9 دی روزبهروز تشدید شد، بگذارد. در نتیجه آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که وارد کردن فشار اقتصادی بسیار شدید و بیسابقه تنها روشی است که میتواند مردم را مجددا به خیابانها کشانده و سبد خالی شده سرمایه اجتماعی فتنه را پر کند. تغییر ماهیت رژیم تحریمها از تحریمهای عدم اشاعه به سمت تحریمهای اقتصادی، دقیقا ناشی از این تحلیل بود که جریان فتنه در ایران به رنج کشیدن اقتصادی مردم نیاز دارد. روزنامه وال استریت ژورنال این موضوع را اینگونه روایت کرده است:رهبران مخالفان دولت جمهوری اسلامی میگویند دامنه اعتراضهای مردمی را فراتر برده و بر سیاستهای غلط اقتصادی محمود احمدینژاد و دولت او متمرکز خواهند کرد. مهدی کروبی که در انتخابات خردادماه سال جاری حضور داشت، ضمن ادامه انتقاد به انتخابات مخدوش، سیاستهای ضعیف اقتصادی محمود احمدینژاد را هم زیر سوال برد. میرحسین موسوی، دیگر رهبر مخالفان ایران هم خواهان گسترش دامنه نارضایتی به تمامی اقشار جامعه شد و بویژه بر سیاستهای غلط اقتصادی احمدینژاد تاکید کرد.34نویسنده این مقاله ادامه میدهد:تحلیلگران میگویند با توجه به سرکوب معترضان، رهبران مخالفان تلاش میکنند سیاستهای خود را تغییر داده و آن را به فازی دیگر تبدیل کرده و بویژه بر سیاستهای اقتصادی تاکید کنند. تئودور کاراسیک35، مدیر بخش تحقیق و گسترش موسسه تحلیل نظامی خاورمیانه و خلیج فارس در دوبی میگوید:«موضوع اقتصاد همیشه در بحث مخالفان بوده است اما حالا تلاش دارند بیشتر از آن حرف بزنند».36این تحلیل بهخوبی نشان میدهد آمریکا نیاز سران فتنه به اینکه مردم به لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار بگیرند را به خوبی درک کرده و تلاش کرد در قطعنامه 1929 به آن پاسخ بدهد. در واقع در آن مقطع روشن بود که شعارهای پیشین این جریان از جمله ادعای تقلب به کلی خاصیت و کارایی خود را از دست داده و اگر فتنهگران نتوانند راهی جدید برای جلب توجه افکار عمومی پیدا کنند، دیگر شانسی برای بقا نخواهند داشت. به این ترتیب بود که راهبردی شکل گرفت که میتوان آن را بازگشت از دریچه اقتصاد خواند، منتها این بار آمریکاییها بودند که به نیابت از دوستان داخلی شان بار اجرای این راهبرد را به دوش کشیدند:اقتصاد بیشتر و بیشتر دولتی شده ایران، زیر تحریمهای سازمان ملل و آمریکا بشدت متزلزل و منزوی خواهد شد. کارشناسان اقتصادی بالا رفتن نرخ تورم را ناشی از ولخرجیهای شدید اخیر دولت37 ارزیابی میکنند. آنها هشدار دادهاند سوبسیدهای سنگین روی مواد غذایی و بنزین که قرار است در 5 سال آینده کم شود، میتواند به افزایش شدید تورم منتهی شود و این میتواند راهی برای ورود مخالفان باشد.38در واقع ایده اصلی آمریکا این بود که تحریم موثرترین کمکی است که میتوان به فتنه سبز در ایران کرد:
توان گروههای اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چند باره خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را نیز به منصه ظهور بگذارد. در واقع، تنها با اتخاذ این سیاست است که میتوان باور کرد غرب در زمینه شکلگیری صلح و استیفای حقوق بشر در منطقه خاورمیانه جدی است. با این همه انقلاب سبز ایران میتواند در این ارتباط انگیزه جدیدی ایجاد کند. اپوزیسیون ایران در این میان در تلاش است به اصول خود پایدار بماند. برخلاف آن دسته از ایرانیان -از جمله ایرانی های تبعیدی به خارج- که همواره و امیدوارانه بر این باورند رژیم فعلی ایران در زمانی قابل پیشبینی سرنگون خواهد شد اما این امید برای اپوزیسیون داخل کشور بیشتر به یک یاس و ناامیدی میماند.39نویسنده مجله تایم تصریح میکند دولت اوباما ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت را هدف اصلی خود از قطعنامه 1929 قرار داده است:
اگرچه تحریمها چندان موثر نبودهاند، اما دولت اوباما امیدوار است اقدامات جدیدی که منافع طبقه حاکم ایران را هدف قرار داده، منجر به بروز شکاف عمیقی میان مردم و حاکمیت شود، بویژهکه جنبش مخالفان درصدد است از معضلات رو به افزایش اقتصادی، برای فربهتر کردن و منسجمتر ساختن بدنه مخالفان رژیم بهره بگیرد و این چالش را تبدیل به فرصت کند.40عباس میلانی هم در بحبوحه تصویب تحریمها، این موضوع را تایید میکند:
به نظر من این مشکل هیچ راهحل نظامی ندارد. به نظر من کوتهفکری است که تصور کنیم این مساله راه حلی نظامی دارد. تنها راهحل این مساله زمانی است که رژیمی دموکراتیک در ایران بر سر کار بیاید. خوشبختانه بیشتر عناصر برای تحقق این مساله در داخل ایران موجود است و اوضاع بینالمللی مطلوب و حمایتهای بینالمللی میتواند کمک کند تا این عناصر قویتر ظاهر شوند.41جان بولتون که تا زمان صدور قطعنامه 1835 نماینده آمریکا در سازمان ملل و مذاکرهکننده ارشد در تدوین تحریمها بود، به روشنی میگوید این فتنه 88 در ایران بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند. بولتون میگوید:ما باید درک کنیم که این مسابقه بین ایران است که میخواهد به توانایی تسلیحات هستهای دست یابد و تحریمهایی که میخواهد این روند را آهسته کند. رئیس جمهور آمریکا گفته است میخواهد فشارها به ایران افزایش یابد تا گام به گام اتفاقی که میافتد ملاحظه شود. ایرانیها منتظر این افزایش فشار نیستند. آنها در دو سال گذشته زیاد تحت فشار قرار نگرفتند. ایرانیها بسیار به خط انتهای دستیابی به تسلیحات هستهای نزدیک شدند و تحریمها نیز در پشت سر جا مانده است.42اشاره جان بولتون به روند طی شده بین سالهای 1387 تا 1389 است. شورای امنیت، آخرین قطعنامه تحریم علیه ایران با نام 1835 را در سال 1387 صادر کرد. 1835 پنجمین قطعنامهای بود که با صحنهگردانی دولت آمریکا در فاصله سالهای 84 تا 87 علیه ایران صادر شد. در بهار 1387 (یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری در ایران) ارزیابی آمریکا این بود که رژیم تحریمها در کند کردن روند برنامه غنیسازی ایران ناموفق بوده است. روزی که اولین قطعنامه در فوریه 2007 علیه ایران صادر شد، ایران تنها 164 ماشین در نطنز داشت اما روزی که پنجمین قطعنامه صادر میشد ایران حدود 8000 ماشین در نطنز نصب کرده بود. معنای این اتفاق از دید استراتژیستهای آمریکایی این بود که اگر هدف تحریمها کند کردن برنامه هستهای ایران بوده، در تحقق این هدف ناکام مانده است. در واقع، در آن مقطع کارآمدی گزینه تحریم عمیقا زیر سوال رفته بود.این ارزیابی، همزمان بود با افزایش شدید نیاز منطقهای آمریکا به ایران (که منجر به مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا درباره عراق شد) از یک سو، و از سوی دیگر، اطمینان نسبی نسبت به اینکه وضعیت داخلی ایران کاملا باثبات است. نتیجه ترکیب این عوامل با هم این شد که درسال 87 نوعی چرخش راهبردی در استراتژی آمریکا درباره ایران ایجاد شد.نخست خاویر سولانا در بهار 87 به ایران آمد و طرحی به ایران ارائه کرد که در آن برای اولین بار تعلیق غنیسازی از فهرست پیششرطهای مذاکره با ایران حذف شده و در خواست فریز (عدم گسترش تاسیسات) جای آن را گرفته بود. دوم، آمریکاییها که تا آن زمان به دلیل عدم تعلیق تاسیسات غنیسازی در مذاکرات با ایران شرکت نمیکردند، تصمیم گرفتند برای اولین بار مستقیما در مذاکرات با ایران حاضر شوند. در واقع مقاومت حدودا 2/5 ساله ایران، آمریکا را وادار کرد راهبرد یک مسیره فشار را موقتا کمرنگ کرده و یک راهبرد تعاملیتر را به جای آن بنشاند.مذاکرات ژنو 1 در اول اکتبر 2008 (پاییز 1387) در چارچوب این راهبرد جدید انجام شد و ویلیام برنز معاون وزیر خارجه آمریکا به نمایندگی از این کشور –برای اوین بار- مستقیما در آن شرکت کرد. دیپلماتهایی که با موضوع مرتبط بودهاند مکررا برای نویسنده گفتهاند که نماینده آمریکا در آن مذاکرات مودبترین عضو جلسه بود. در مذاکرات ژنو 1 که براساس طرح خرداد 87 سولانا انجام شد تصمیم گرفته شد دور بعدی مذاکرات یک ماه دیگر یعنی اول نوا�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
حضور 17 کشور در نخستین نمایشگاه بین المللی صنعت نفت در پساتحریم
21 دیماه برگزار می شود حضور 17 کشور در نخستین نمایشگاه بین المللی صنعت نفت در پساتحریم تهران- ایرنا- پس از برگزاری دو همایش بین المللی رونمایی از مدل جدید قراردادهای نفتی IPC و صنعت پتروشیمی IPF در تهران با حضور نمایندگان ده ها کشور نخستین نمایشگاه صنعت نفت ایران در پساتحریمبا رفع تحریم ها، کشور به ثبات اقتصادی می رسد
با رفع تحریم ها کشور به ثبات اقتصادی می رسد فرماندار بهار گفت با رفع تحریم ها کشور بزودی به یک ثبات اقتصادی مناسبی خواهد رسید به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از همدان محسن مرادی پناه در کمیته برنامه ریزی و توسعه شهرستان بهار گفت با توجه به کاهش قیناطق نوری: اقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل تحسین است
ناطق نوری اقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل تحسین است سیاست > احزاب و شخصیتها - عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت اقدامات دولت یازدهم در اداره مطلوب کشور در شرایطی که با رکود تحریم و تورم مواجه بودیم قابل تجلیل و تحسین است ایرنا نوشت علی اکبر ناقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل تحسین است
ناطق نوری اقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل تحسین است عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت اقدامات دولت یازدهم در اداره مطلوب کشور در شرایطی که با رکود تحریم و تورم مواجه بودیم قابل تجلیل و تحسین است ۱۳۹۴ پنج شنبه ۳ دي ساعت 22 51 به گزارش سرویس سیاسی پانا علی اجراحی ریه های کشور، چرا و چگونه؟
ریه های ایران درد می کند ریه همان جایی است که اکسیژن را وارد خون می کند و از طریق خون اکسیژن را به مغز و قلب می رساند حال تصور کنید هوایی که وارد ریه ها می شود ناسالم نه سمی است به گزارش بلاغ چه اتفاقی برای سمی که از طریق هوا وارد ریه ها می شود می افتد بر سر ریه هایی که مجبدولت باید برای شرایط پساتحریم و اجرای اقتصاد مقاومتی در کشور برنامه ریزی کند
استاندار کرمان گفت دولت باید برای پساتحریم و همچنین برای وضعیت فعلی و اجرای اقتصاد مقاومتی در کشور برنامه ریزی کند به گزارش کرمان فردا به نقل از ایسنا "علیرضا رزم حسینی" بعد از ظهر امروز در جلسه شورای برنامه ریزی و توسعه استان کرمان با گرامیداشت روز ملی ثبت احوال اظهناطق نوری:دولت یازدهم، کشور را با خزانه خالی تحویل گرفت/اقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل
ناطق نوری دولت یازدهم کشور را با خزانه خالی تحویل گرفت اقدامات دولت در اداره کشور در شرایط تحریم و رکود قابل تحسین است عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت اقدامات دولت یازدهم در اداره مطلوب کشور در شرایطی که با رکود تحریم و تورم مواجه بودیم قابل تجلیل و تحسین است روز نو عضو مجمعاگر روش دولت قبل ادامه پیدا کرده بود وضعیت کشور چگونه بود؟
اگر روش دولت قبل ادامه پیدا کرده بود وضعیت کشور چگونه بود معاون کل سرپرست نهاد ریاست جمهوری و رئیس هیئت اجرایی حزب اعتدال و توسعه از عملکرد صدا و سیما و برخی دیگر از رسانههای کشور انتقاد کرد و گفت متاسفانه برخی رسانهها هم مشکلات کشور را بزرگنمایی میکنند و دستاوردهای دولت تدبتحریم ایران تقاضای فتنهگران از غرب بود
تحریم ایران تقاضای فتنهگران از غرب بودتاریخ انتشار پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۴ ۵۳ عضو شورای مرکزی جبهه پایداری گفت سال ۸۸ عدهای از هر روزنهای برای ایجاد تنش و اختلاف و ایجاد فضای ناآرام استفاده کردند و هر جا میدیدند توان ندارند به آنسوی مرزها میگفتمدیرعامل شرکت فولاد اکسین خوزستان:تحریم ها یک فرصت مناسب برای شکوفایی صنعت کشور بود
مدیرعامل شرکت فولاد اکسین خوزستان تحریم ها یک فرصت مناسب برای شکوفایی صنعت کشور بود اهواز- ایرنا- مدیرعامل شرکت فولاد اکسین خوزستان تحریم های ظالمانه علیه ایران را یک فرصت مناسب برای شکوفایی صنعت کشور دانست و گفت هرچه فشارهای غرب علیه کشور و بخصوص صنایع بیشتر شد ما نیز بیشتر به-
گوناگون
پربازدیدترینها