واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قهرمان شنا: عذاب وجدان داشتم
قهرمان شيرجه كه به اتهام قتل پدرش در بازداشت به سر ميبرد، ميگويد آمدن روح مقتول به خوابش انگيزهاي شده تا به جرمش اقرار كند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 14 روز شنبه 14 آذر ماه قاضي منافي آذر، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي تهران با تماس تلفني مأموران كلانتري 103 گاندي از قتل مرد ميانسالي با خبر شد. پس از اين بازپرس به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حادثه كه طبقه دوم ساختمان مسكوني در خيابان شريعتي بالاتر از ظفر بود، به تحقيق پرداخت. تيم جنايي در نخستين گام در قتلگاه با جسد خونين مرد 55 سالهاي به نام رامين داخل پذيرايي روبهرو شدند كه پس از بررسي مشخص شد با 27 ضربه چاقو به پشت، شكم و سر به قتل رسيده بود. بالاي سر جسد، پسر 24 ساله مقتول هم با چشماني گريان حضور داشت كه مشخص شد وي پيمان نام دارد و اولين كسي بوده كه مأموران پليس را در جريان قتل پدرش قرار داده است. بررسيهاي اوليه نشان داد مقتول در شركت واحد اتوبوسراني كار ميكرده و اين خانه متعلق به دو دختر دوقلو و پسر جوانش است كه هفت ماه قبل اجاره كرده بودند. همچنين در بررسيهاي بعدي مشخص شد مقتول از دو سال قبل كه همسرش به خاطر بيماري فوت كرده بود در خانه پدرياش زندگي ميكرده و گاهي هم به ديدن فرزندانش ميآمده و امروز اين حادثه تلخ براي او در خانه دختران دوقلويش رخ داده است. بررسي صحنه قتل حكايت از آن داشت كه اولين درگيري بين مقتول و قاتل از آشپزخانه شروع و در ادامه به داخل پذيرايي كشيده شده بود و سرانجام در پذيرايي قتل اتفاق افتاده است.
مأموران ابتدا از پيمان تحقيق كردند. وي در بازجوييها در ادعايي گفت: هفت ماه قبل اين خانه را دو خواهرم اجاره كردند و من با آنها زندگي ميكنم، اما پدرم پيش ما نبود و گاهي اوقات به ديدن ما ميآمد. وي در ادامه گفت: من ورزشكارم و گاهي هم با خودروي 206 كه متعلق به عمهام بود، كار ميكردم تا اينكه به خاطر خلافي زياد، عمهام آن را از من گرفت. پدرم به من وكالت داده بود تا پيگير پرونده ارثيهاش باشم و روز حادثه از خواب بيدار شدم و براي پيگيري از خانه خارج شدم. ابتدا به بانكي رفتم و كارت عابري را كه درخواست داده بودم، گرفتم و بعد از اينكه تلفني با وكيلمان حرف زدم به خانه برگشتم. وقتي كليد به در انداختم، ناگهان مرد ناشناسي كه چاقوي خونيني در دست داشت از خانه ما بيرون آمد. من چاقوی او را گرفتم كه دستم به شدت زخمي شد و مرد ناشناس كه چهرهاش را به ياد ندارم، از محل گريخت. پس از اين با داد و فرياد از همسايهها درخواست كمك كردم و به پليس خبر داديم.
در حالي كه پسر مقتول اين ادعا را مطرح كرده بود، مأموران در تحقيقات از همسايهها دريافتند صبح روز حادثه مرد غريبهاي به ساختمان رفت و آمد نداشت، اما پسر مقتول چندين بار به خانهشان آمده و آخرين بار ساعتي قبل از درخواست كمكش بوده است، در حالي كه كوله پشتي همراه داشته از خانه خارج شده تا اينكه لحظاتي قبل دوباره به خانهشان برگشته است. به اين ترتيب مأموران به حرفهاي پيمان مشكوك شدند و وي را به عنوان مظنون به قتل پدرش بازداشت كردند.
صبح ديروز متهم پس از 18 روز سكوت مقابل قاضي منافيآذر، بازپرس پرونده به قتل پدرش اعتراف كرد. متهم در حالي كه گريه ميكرد مقابل قاضي ايستاده بود و دقايقي بعد با دستور بازپرس آرام روي صندلي نشست و با كلماتي بريده همراه با بغض گفت كه پدرش را به قتل رسانده است. متهم پس از اعتراف براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان جنايي قرار گرفت و قرار شد به زودي براي مشخص شدن سلامت روحي و روانياش به پزشكي قانوني منتقل شود.
گفتوگو با متهم
معتادي؟
نه. سيگار هم نميكشم. ورزشكارم.
چه رشتهاي؟
من از 9 سالگي در رشتههاي شنا، ژيمناستيك و بدنسازي ورزش ميكنم و در رشته شنا حرفهاي هستم، حتي مقام هم دارم.
چه مقامي؟
من در رشته شنا عضو تيم ملي بودم و چند سال قبل رتبه جهاني شيرجه را كه در تهران برگزار شد، جابهجا كردم و مقام اول را كسب كردم.
چقدر درس خواندي؟
ليسانس مهندسي معدن دارم.
بيكار بودي؟
نه. من چند سال است مربي باشگاه بدنسازي بودم.
پس چرا پدرت را كشتي؟
گريه ميكند. لحظاتي بعد در حالي كه اشك چشمانش را پاك ميكند، ميگويد: نميدانم، اشتباه كردم.
همين؟
نه كمي افسرده و عصباني بودم، اونم به خاطر دختر مورد علاقهام.
بيشتر توضيح بده؟
مدتي قبل با دختري آشنا شدم و به هم علاقه پيدا كرديم، اما بعد فهميدم كه او دختر خوبي نيست و تصميم گرفتم از او جدا شوم. خيلي عصباني بودم و حتي چند روز هم سر كار نرفتم و پدرم هم از اين موضوع باخبر شده بود. من شبها به خاطر غم و غصهاي كه داشتم خوابم نميبرد و شب قبل تعدادي قرص خوابآور خوردم تا اينكه صبح روز حادثه خواهرم از خواب مرا بيدار كرد و گفت دنبال كارهاي ارثيه پدرم بروم. پس از اينكه كارم در بانك تمام شد، خيلي خوابم ميآمد و به خانه برگشتم تا بخوابم كه ديدم پدرم به خانه ما آمده و در آشپزخانه در حال شستن ظرفها است. وقتي مرا ديد شروع به غر زدن كرد. گفت كه من بيكارم و به درد هيچ كاري نميخورم. به او گفتم كه خستهام، خوابم ميآيد و روي مخ من راه نرود، اما فايدهاي نداشت. پدرم كوهنورد بود و سنگهاي تزئيني از كوه با خودش ميآورد كه يكي از همان سنگها را برداشت و به صورتم كوبيد. سنگ را از او گرفتم و دو ضربه به سرش زدم. خونين به زمين افتاد و دوباره برخاست و با چاقويي كه در حال شستن آن بود به طرف من آمد و گفت با اين چاقو مرا بكش. وقتي به طرفم آمد، چاقو را از او گرفتم كه دستم به شدت زخمي شد و ديگر چيزي نفهميدم و پدرم خونين نقش بر زمين شد.
بعد چه كار كردي؟
بالاي سرش رفتم و صدايش زدم، اما جواب نداد فهميدم فوت كرده است. خيلي ترسيده بودم و لباسهايم خوني بود. به حمام رفتم و دوش گرفتم. وقتي آب به سرم خورد تازه فهميدم كه چه اتفاقي افتاده است. لباسهاي خوني را به همراه چاقو و چند چاقوي ديگر آشپزخانه و حوله حمام داخل كوله پشتي ورزشيام گذاشتم و از خانه بيرون آمدم و كوله را داخل رودخانهاي حوالي ميرداماد انداختم و به خانه برگشتم و با داد و فرياد از همسايه كمك خواستم و به پليس زنگ زدم.
چرا همان روز اعتراف نكردي؟
ترسيده بودم و از سوي ديگر خجالت ميكشيدم كه بگويم پدرم را كشتهام.
با پدرت مشكل داشتي؟
نه من با پدرم دوست بودم و تا آن روز حتي يك بار هم كتككاري نكرده بوديم و هميشه احترامش را داشتم، اما نميدانم آن روز چي شد.
چه شد كه پس از 18 روز اعتراف به قتل كردي؟
پس از حادثه هر شب پدرم به خوابم ميآمد و عذاب وجدان رهايم نميكرد تا اينكه چند شب قبل پدرم دوباره به خوابم آمد وگفت پسرم برو به قتل اعتراف كن، من تو را ميبخشم. من هم اعتراف كردم.
پشت دستت سوخته؟
بله. با قاشق داغ كردم. چند روز قبل وقتي با دختر مورد علاقهام به مشكل خوردم، قاشق را روی اجاق گاز گذاشتم و پشت دستم را داغ كردم تا عاشق كسي نشوم.
حرف آخر؟
خيلي دلم براي پدرم تنگ شده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]