واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
سرقت از عابران پیاده با عنوان راننده آژانس؛
یک ماجرای واقعی/ همسرم از خلافکاری هایم خبر نداشت
از وقتی به مصرف شیشه روی آوردم روزگارم سیاه شد دیگر مجبور بودم برای تأمین هزینه های سنگین اعتیاد دست به سرقت بزنم این در حالی بود که همسرم متوجه وضعیت اسفبار من شده بود و نمی توانست در این شرایط با من زندگی کند. او مدتی بعد دست تنها فرزندم را گرفت و به خانه پدرش رفت و من هم در گرداب خلافکاری هایم غرق شدم تا این که...
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز: از وقتی به مصرف شیشه روی آوردم روزگارم سیاه شد دیگر مجبور بودم برای تأمین هزینه های سنگین اعتیاد دست به سرقت بزنم این در حالی بود که همسرم متوجه وضعیت اسفبار من شده بود و ... جوان 25 ساله که به اتهام سرقت گوشی های تلفن همراه شهروندان دستگیر شده است با گفتن این جملات به مشاور کلانتری سجاد مشهد، ادامه داد: چندین سال بود که به تریاک و شیره اعتیاد داشتم، اما با وجود این، کار می کردم و با یک لقمه نان بخور و نمیر زندگی ام را می گذراندم. همسرم با سیلی صورتش را سرخ نگه داشته بود و با همان درآمد کم فرزندم را بزرگ می کرد، اما هیچ گاه توقعی از من نداشت تا این که آرام آرام در دام مواد مخدر صنعتی گرفتار شدم و بدین ترتیب توانایی کار کردن را از دست دادم. دیگر توهم و سوءظن به سراغم آمده بود و زندگی ام هر روز آشفته تر می شد. همسرم که این شرایط را تحمل نمی کرد به خانه پدرش رفت و من هم مدام با دوستانم پای بساط مواد می نشستم. در همین روزها یکی از دوستانم پیشنهاد کرد با پیکان مدل پایین او مسافرکشی کنم تا بخشی از هزینه های زندگی ام جبران شود. با خوشحالی سراغ همسرم رفتم و قول دادم با کار کردن به عنوان راننده، گذشته را جبران کنم. اما اعتیاد به شیشه همه چیز را از من گرفته بود یا آن قدر خمار بودم که نمی توانستم رانندگی کنم و یا آن قدر مصرف می کردم که دچار توهم می شدم. از سوی دیگر هم پیکان مدل پایین هر روز به تعمیر نیاز پیدا می کرد و من پولی برای تعمیر آن نداشتم. روزگارم هر روز سیاه تر می شد تا این که از حدود 3 ماه قبل با طرح نقشه ای حساب شده، تصمیم به سرقت از شهروندان گرفتم. به عنوان راننده آژانس کنار عابران پیاده می ایستادم و وانمود می کردم به دنبال آدرس مسافرم می گردم و سپس با این بهانه که شارژ گوشی ام تمام شده است از آنها خواهش می کردم گوشی تلفنشان را برای تماس با مسافر در اختیارم بگذارند. در این هنگام و در حالی که پشت فرمان خودرو نشسته بودم با سرقت گوشی از محل متواری می شدم و طوری در کوچه و پس کوچه های شهر رانندگی می کردم که مالباخته نتواند ردی از من پیدا کند سپس گوشی های مسروقه را به بهای اندکی به خرده فروشان مواد مخدر و یا برخی از دوستانم می فروختم و بدین ترتیب هزینه های اعتیادم را تأمین می کردم. همچنین مبلغی را به مالک خودرو می دادم تا تصور کند من با خودرویش مسافرکشی می کنم. روزها به همین ترتیب سپری می شد و من گاهی در یک روز چندین گوشی تلفن را با همین شیوه سرقت می کردم. همسرم از خلافکاری های من خبر نداشت و از این که دیگر او را برای گرفتن پول از پدرش تحت فشار قرار نمی دهم خوشحال بود تا این که هنگام سرقت گوشی یک جوان عابر، خودرویی مقابلم قرار گرفت و من که راه فراری نداشتم در محاصره شهروندان قرار گرفتم و توسط مأموران کلانتری سجاد دستگیر شدم. حالا هم می دانم دیگر همسرم حاضر نخواهد شد با یک معتاد دزد زندگی کند چرا که او تصور می کرد من اعتیادم را کنار گذاشته ام و مرد کار شده ام. دیگر نمی دانم چگونه به چشمان تنها فرزندم نگاه کنم و... / خراسان 2007
۰۳/۱۰/۱۳۹۴ - ۰۰:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]