واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: خاله دولت و مرد شيردوش شير فروش!
نویسنده : اولاد آدم
اولاد آدم ميخواهد امروز كار خلاف عادت انجام دهد! يعني چه ميشود كه در آغاز فصل نو، اول حكايتش را بگويد و بعد مصداقش را؟ بله! سر و ته ميكنيم. ستون عقبگرد هم كه دو طرفه است. قوانين خاصي هم كه ندارد. (فقط يك خط قرمز است و يك خط بنفش!) بنابراين امروز ابتدا برايتان يك حكايت تغيير يافته به روش خودم ميگويم (مثل آمارهايي كه متوليان به نفع خودشان ميدهند و دستكاري ميكنند!) و بعد برايتان توضيح ميدهم كه چه شد كه اينطور شد؟ البته به اين شرط كه خوابتان نبرد!
حكايت تدبيري كه بر مخ لبني فروشان وارد آمد
مردي شيرفروش در راهي ميگذشت و ميخواست خودش را به اتحاديه برساند، ديد كه اژدهاي تحريم ميخواهد خاله دولت را ببلعد. آن مرد لبني هم كه فرياد دولت مظلوم را بشنيد براي رحمت و لطف بدان سو شتافت، خود را به زحمت افكند تا مهري نمايد و دردمند و درماندهاي را كه بارها نجات دادهاند، نجات دهد. (او بر خلاف امثال بابك زنجاني، نيت خير داشت!)
اژدهايي دولت را درميكشيد مرد شيري رفت و فريادش رسيد
خلاصه با دلاوري تمام با وجود همه خطرات، مرد كه از بخش خصوصي خدمت رسيده بود، پا پيش نهاد و دولت را از دهان اژدها نجات داد. دولت وقتي اين جوانمردي را از وي ديد به او انس گرفت و در پي او روان شد. اما ركود بود و مرد خسته شد و خوابيد. دولت كشيك ميداد و از او مواظبت ميكرد تا اينكه اولاد آدم به نمايندگي از مصرفكننده كه مواد لبني از سفره او رخت بركشيده بودند اين وضع را ديد، پيش رفت و آن توليدكننده را بيدار كرد و گفت: «اي برادر مر تو را اين تدبير كيست؟»
مرد كارخانهدار، ماجراي دولت و تحريم را براي بار هزار و يكم براي اولاد آدم باز گفت. اولاد آدم گفت: «بر دولت منه دل ابلهها.» اولاد آدم به او گفت كه دولت تنها كاري كه ميكند اين است كه فردا و پس فردا به تبع از آخوندي ميگويد همه چيز آزاد و در مورد قيمتها، تا دلتان ميخواهد، بكشيد بالا! اگر فكر كردهايد عين خودروسازها نورچشميايد، كور خواندهايد!
مرد كه گشنگي گاوهاي شيردهش، چشم و دلش را بسته بود گفت: والله از حسودي گفت اين گذشته دولت ننگر، اين مهربين.
اولاد آدم گفت: «كار من همين بوده است، تو دست از دولت بردار تا من و ساير مصرفكنندهها يار تو باشيم. من دلم به حال تو ميسوزد.» اولاد آدم حتي دستش را گرفت كه با خود ببردش سر سفره مصرفكننده، ولي مرد شيري مغرورانه دستش را رها كرد و گفت: «بيشتر از اين در كار من و تدبير فضولي نكن خوابم ميآيد!»
اولاد آدم گفت به جهنم. مگر نان را از سفره ما بردند چيزي گفتيم كه حالا ميخواهند همان يكريزه ماست ماليدني و شير قطرهاي و پنير كپكي را نبرند؟ اولاد آدم راهش را كشيد و رفت تا با ساير مردم باد هوا بخورد!
شخص خفت و دولت ميراندش مگس وز ستيز آمد مگس زو باز پس
هرچه دولت با ابزارهاي مالياتي و افزايش قيمت واردات نهادههاي دامي و بالا بردن تصاعدي قيمت آب و برق و گاز كارخانه، مگس ركود را از حوالي مرد شيرفروش ميپراند كه بر مرد خفته ننشيند سودي نداشت. رفت و سنگ بسيار بزرگي برداشت و بر مگسها زد كه بگريزند....
حالا آنچه اول بايد ميگفتم و نگفتم: 1- معاون نظارت بر كالاهاي مصرفي و شبكههاي توزيعي و اقتصادي سازمان حمايت به نمايندگي از دولت گفت مجوز افزايش 6 درصدي قيمت سه محصول لبني براي جبران هزينه كارخانجات لبني صورت گرفته است. اين تصميم در طول جلسات مختلف كارشناسي با نمايندگان صنايع و دامداران اتخاذ شده است به نحوي كه بازار كشش افزايش 6 درصدي قيمت پايه سال 93 كارخانجات لبني را دارد.
2- مديرعامل اتحاديه فرآوردههاي لبني پاستوريزه ايران به نمايندگي از تمام مردان شيرفروش در واكنش به اين مصوبه گفت: هرگونه افزايش قيمتي در محصولات لبني در حال حاضر ريشه اين صنعت را ميخشكاند. صنعت توليد شير و فرآوردههاي لبني از ابتداي توليد نهادههاي دامي توسط كشاورزان تا انتها يعني تبديل شيرخام به فرآوردههاي لبني بايد مورد حمايت قرار گيرد. اين راهكار درستي نيست. دولت بايد قدرت خريد مردم را تقويت و افزايش تقاضا ايجاد كند. دولت يك سري حمايتها از دامداريها و كشاورزان (هزينههاي آب و برق) در توليد محصولات دارد اما هيچگونه حمايتي از صنايع لبني و مصرفكنندگان اين محصولات ندارد.
3- وزير راه و شهرسازي سازمان حمايت و ساير نهادهاي مشابه را كمونيست خواند و گفت: اين كارها تبعيت از ماركس و ديدگاههاي سوسياليستي است.
4- حيف شد كه متن كامل شعر را ننوشتم. (نبايد از خط بنفش عبور ميكردم!) شعر را بدون دستكاري در دفتر دوم مثنوي معنوي مولانا بخوانيد.....
منبع : روزنامه جوان


تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]