واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
در يكي از مدارس رباط كريم؛
تنبيه رواني دختر دانشآموز باعث مرگش شد
تنبيه رواني دختر دانشآموز در يكي از مدارس رباط كريم به مرگ غمانگيز وي منجر شد. در حالي كه علت اصلي فوت در دست بررسي است، اعضاي بدن وي به بيماران نيازمند اهدا شد.
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، صبح ديروز قاضي حسينپور، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي تهران با تماس تلفني كاركنان بيمارستان سينا در جنوب تهران از مرگ مشكوك دختر نوجواني با خبر و راهي محل شد. نخستين بررسيها نشان داد دختر 15 ساله فوت شده مهسا نام دارد كه يك روز قبل در حالي كه در كما بوده از مركز درماني در شهرستان رباط كريم براي اهداي اعضاي بدنش از سوي اولياي دم به اين بيمارستان منتقل شده است. همچنين مشخص شد مهسا كه دانشآموز هنرستاني در شهرستان رباط كريم بوده روز سه شنبه 24 آذر ماه پس از بازگشت از مدرسه ناگهان حالش بد ميشود و از هوش ميرود كه پس از انتقال به بيمارستان روز 27 آذر تيم پزشكي مرگ مغزي وي را به خانوادهاش اعلام ميكنند. پدر مهسا با طرح شكايتي علیه مدير هنرستاني كه دخترش در آن درس ميخواند به بازپرس حسين پور گفت: من يك پسر و يك دختر داشتم. پسرم 19 سال داشت و ورزشكار بود كه دوسال قبل فوت كرد. پس از آن حادثه مادرش بيمار شد. همه اميد من و همسرم به مهسا بود به همين دليل همه امكانات را براي تحصيل و پيشرفتش مهيا ميكرديم. مهسا علاقه زيادي به رشته نقشهكشي ساختمان داشت تا اينكه براي تحصيل در اين رشته وارد هنرستان شد. از همان ابتدا به مادرش ميگفت كه مدير مدرسه از او خواسته در رشته ديگري ادامه تحصيل دهد، اما دخترم واقعاً عاشق رشتهاش بود و اصرار داشت در اين رشته تحصيل كند به همين دليل من و همسرم او را حمايت ميكرديم. وي در حالي كه اشك پهناي صورتش را پوشانده بود، ادامه داد: دخترم خيلي حساس و مهربان بود و هميشه لبخند به صورت داشت، اما روز سه شنبه 24 آذر وقتي از مدرسه به خانه آمد، حالش خيلي بد بود.
احساس كردم خسته است. وقتي از او درباره ناراحتياش سؤال كردم چيزي نگفت و به اتاقش رفت. پس از اين مادرش به اتاق مهسا رفت و دقايقي با هم حرف زدند. مادرش نوبت دكتر داشت به همين دليل من او را به مطب رساندم، اما قبل از رفتن از دخترم خواستم اگر دوست دارد با ما به مطب بيايد كه او گفت خسته است و در خانه ماند. ساعتي بعد به خانه برگشتيم و همسرم پس از اينكه شام تهيه كرد به سراغ مهسا رفت كه ناگهان صداي فريادش در خانه پيچيد. وقتي وارد اتاق مهسا شدم، دخترم بيهوش روي تختش افتاده بود. لحظهاي دنيا برايم سياه شد نميدانستم چه كار كنم، اما به هر حال او را سريع به بيمارستان رساندم. در بيمارستان بود كه همسرم راز تلخي را درباره ناراحتي دخترم بر ملا كرد. همسرم گفت: وقتي مهسا ناراحت از مدرسه بازگشت به سراغ او رفتم. مهسا گفت امروز مدير مدرسه سه ساعت او را سر پا نگه داشته تا او تنبيه شود به طوري كه تمامي دانشآموزان كلاس شاهد اين صحنه بودند. مدير مدرسه همچنين با تهديد به مهسا گفته است كه او را از مدرسه اخراج ميكند و اين موضوع را در پروندهاش ثبت و كاري ميكند كه در هيچ مدرسهاي ثبتنامش نكنند.
از آنجايي كه دخترم علاقه زيادي به رشته تحصيلياش داشت، ترس و اضطراب او را گرفته بود به طوري كه پيش مادرش گريه كرده بود. پس از اين مادرش او را دلداري داده و گفته بود كه من موضوع را پيگيري ميكنم، اما دخترم از آنجايي كه خيلي مرا دوست داشت، خواسته بود مادرش موضوع را به من نگويد.
وي گفت: پس از اين او را سه روز در بيمارستاني در رباط كريم بستري كرديم تا اينكه تيم پزشكي مرگ مغزي دخترمان را اعلام كردند. وقتي اين خبر دردناك را به من دادند، تصميم گرفتم براي اهداي اعضاي بدنش جسد دخترم را به تهران منتقل كنم و الان هم قرار است قلب، كليهها، كبد و ريه آن به بيماران نيازمند اهدا شود.
وي در پايان گفت: من از مدير مدرسه شكايت دارم چون تيم پزشكي گفت دخترم به خاطر ترس و اضطراب سكته مغزي كرده است. براي من رفتار مدير مدرسه قابل قبول نيست و اگر دخترم تخلفي انجام داده مدير بايد من يا مادرش را به عنوان اوليا در جريان قرار بدهد نه اينكه يك دختر 15 ساله را سه ساعت پيش دوستانش سر پا نگه دارد و او را تهديد به اخراج و پروندهسازي كند.
پس از طرح اين شكايت، جسد به دستور قاضي حسينپور براي انجام آزمايشهاي لازم و مشخص شدن علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني فرستاده شد. تحقيقات درباره اين حادثه از سوي مأموران پليس ادامه دارد.
2007/ روزنامه جوان
۲۹/۰۹/۱۳۹۴ - ۲۲:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]