محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
دکتر عرفان فدایی وکیل پایه یک دادگستری
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1802689190
و بوکوحرام شرط‌بندی می‌کرد روی این نمایش ...
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: رنج‌نامه شیعیان نیجریه در شعر شاعران -۵؛
و بوکوحرام شرط‌بندی می‌کرد روی این نمایش ...
شناسهٔ خبر: 3002921 - جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۷
فرهنگ > شعر و ادب
در پی کشتار شیعیان در نیجریه و دستگیری رهبر شیعیان آن کشور ، شیخ ابراهیم زکزاکی، «حسین سقایی» شاعر جوان کشور سه قطعه شعر در این باره سروده است. به گزارش خبرنگار مهر، حسین سقایی شاعر جوان و برگزیده جشنواره شعر دانش آموزان کشور در سال ۱۳۹۴، در سه قطعه شعر که آنها را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است، به رنج‌های این روزهای شیعیان نیجریه پرداخته است. این شعرها در ذیل منتشر می‌شود. من عادت کرده‌ام
که باز کنم آغوشم را
نه برای معشوقه‌ام
نه برای خداحافظی از پدر و مادر
آغوش من
هدف بوسه گلوله‌های آهنی است دستانم را بستند
و در تمام دادگاه‌های جهان
محکومم کردند من اما
آغوشم را باز کرده‌ام
و با شلیک هر گلوله لبخند میزنم
لبخند میزنم
و به روزی فکر می‌کنم که
جهان دشتی خواهد شد سرسبز
درست شبیه پرچم نیجریه آغوشم را باز کرده‌ام
و آنقدر به این بوسه‌ها لبخند میزنم
که می‌میرم اما هنوز
آغوشم را باز نگه داشته‌ام
که جهان جرمم را مشخص کند... **************** پدرم قول داده بود
برایم پانصدتا شمع بخرد
و جشن بگیرد تولدم را
او رفت ... فردا
من
پدرم را که پانصد تکه شده است
دفن می‌کنم. *************** ارتش
صف آرایی
سلاح سنگین ما
دسته عزاداری
و یاحسین ارتش
و گلوله‌هایی که بوی اسرائیل می‌داد ما
و مشت هایی تا آسمان
که می خواستیم بازشان کنیم
و بگوییم: می‌بینید
صلح جایی روی نقشه زمین گم شده است... ارتش شلیک می‌کرد
ما در جایی نزدیک دریای سرخ
غرق می‌شدیم در دریای خونمان و بوکو حرام
شرط‌بندی می‌کرد
روی این نمایش ...
درد مشترک من و تو
که در پاریس گوش می‌دهی به اخبار
یکی است اما
تو ناامنی را خواب می‌بینی
من
خواب یک روز امن بارانی را... .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]
-
گوناگون
پربازدیدترینها