واضح آرشیو وب فارسی:تیک: وزیر کشور دولت هاشمی و برگزارکننده انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، ناگفته هایی از این انتخابات را بیان کرد. به گزارش پایگاه خبری «تیک»، گزیده اظهارات علی محمد بشارتی در گفت وگو با «شرق» در ادامه می آید: ►من سعی می کردم در انتخاب استانداران براساس یک سری شاخص ها عمل کنم. یکی از استانداران جناح راست، آقای احمدی نژاد بود در اردبیل و دیگری رحیمی که استاندار کردستان شد یا جهرمی. از میان چپ ها هم آقای خرم، عبدالعلی زاده، طاهایی، حجتی و جهانگیری. ► من ١٠ سال قائم مقام آقای ولایتی در وزارت خارجه بودم. اتاقمان کنار هم بود و منشی و تلفنچی و رئیس دفتر مشترک بود. یک روز آقای ولایتی از هیأت دولت آمد و گفت آقای هاشمی گفته شما بروید وزارت کشور. گفتم قرار بود من بروم امارات. گفت جواب سوال آقای هاشمی را بده. فردا آقای هاشمی من را خواست. گفتم من از همه مقامات بیشتر در خلیج فارس نفوذ دارم. مادر من که فوت شد، شیخ زاید که به ما فحش می دهد، تلفنی به من تسلیت گفت یا موارد دیگر را برشمردم و گفتم اینها از بین می رود. گفت مشکل ما در خلیج فارس نیست، در وزارت کشور است. پنج نفر نامزد وزارت کشور بودند. آقای دکتر روحانی، علی شمخانی، علی فلاحیان، باهنر و بنده. از آقای هاشمی سوال کردم چرا من؟ پاسخ ایشان را من الان نمی گویم. من گفتم به این شرط که در کار من دخالت نکنید، هر پیشنهاد دیگری دارید بگویید. گفت من که دخالت نمی کنم، یقین دارم آقا هم دخالت نمی کند. آقا فقط فرمودند برای استان خراسان با من یک مشورت بکنید. گفتم بقیه چه؟ گفتند نه. ►در آخرین سمینار قبل از دوم خرداد، من خدمت مقام معظم رهبری گفتم من آخرت خودم را به دنیای هیچ کسی نمی فروشم و هر کسی از صندوق بیرون آمد اسمش را می خوانم. آقا هم صحبت من را تأیید و تصدیق کردند. همین بود که در مجلاتی مثل گل آقا نوشتند: «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق»، یعنی هیچ کس باور نمی کرد. کیومرث صابری فومنی دوست ما بود. من بابت همین به او گله هم کردم. فکر می کردند چون من اصولگرایم و آقای ناطق هم اصولگراست، پس آقای ناطق از صندوق بیرون می آید. ►ساعت یک نیمه شب، آقای ناطق زنگ زد گفت چه خبر؟ گفتم شیخ رأی نیاوردید. گفت پس من چه کار کنم؟ گفتم اگر می خواهی نامت به بزرگی در تاریخ ثبت شود، در اطلاعیه ای پیروزی آقای خاتمی را تبریک بگو. ایشان هم با مشاور خودش آقای نویسی مشورت کرد و اطلاعیه داد. ► ما دوتا بولتن روزانه داشتیم. یکی را برای آقا و یکی را برای آقای هاشمی می فرستادیم. نظرسنجی ها تا روز مثلا ٣١ اردیبهشت مشخص نمی کرد که کدام برنده قطعی خواهند بود. ولی این طور هم نبود که تصور شود آقای ناطق دو سوم آرا را خواهد برد. روز دوم خرداد، آقای مهاجرانی که معاون پارلمانی بود، آمد به ستاد انتخابات و من از او سؤال کردم پیش بینی شما چیست؟ گفت به نظر من انتخابات دومرحله ای خواهد شد. ►حدس من ساعت ١١ روز جمعه این بود که آقای خاتمی برنده خواهند شد. فرمانداری ها قلب تپنده انتخابات هستند. وقتی خبرها از آنجا می رسید - بدون اینکه وارد ماهیت موضوع شویم- گرایش ها را می دیدیم و بررسی می کردیم و متوجه می شدیم که آرا به سمت آقای خاتمی است. قبل از اینکه همه اعلام کنند من آقای هاشمی را صدا کردم. خواب بود. خانمش گفت آشیخ اکبر خواب است. گفتم بیدارش کن. اولین خبر را من به آقای هاشمی دادم. خیلی خوشحال شدند. به دلایلی که الان جای شرحش نیست ولی آقای هاشمی از انتخاباتی که ما برگزار کردیم لذت برد. ►با آرای باطله، ما پنج رأی اعلام کردیم. برای همین هم آقای ری شهری که دوست ما هم هست، بدشان آمد. آرای باطله چهارم بود. ► آقای ناطق از ما توقع نداشت به نفع او رأی بخوانیم اما توقع داشت که از آرایش صیانت شود و الا نه من خانه ایشان می رفتم و نه ایشان خانه من آمده بود. آقای ناطق هم برای خودش یک جایگاهی قائل بود که افکار عمومی آن را قبول نداشت. من به او این را گفتم و کمی هم به او بر خورد. وقتی آن شب به او گفتم که رأی نیاوردی خیلی خبر تعجب آوری برایش بود. ضمن اینکه من با آقای خاتمی اصلا ارتباطی نداشتم که به او زنگ بزنم بگویم سید، رأی آوردی. ►آقای جنتی تا یک نصف شب در ستاد انتخابات بود.
چهارشنبه ، ۲۵آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تیک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]