واضح آرشیو وب فارسی:بویرنیوز: ١۴ زن و دختر که در تله وحشتناک ٢ گرگ خاکستری پایتخت گرفتار شده بودند، پس از چند ماه در دادگاه با دیدن متهمان و یادآوری لحظه های سیاه زندگیشان اشک های تلخی ریختند. آنها که به شدت از دیدن متهمان و ماجرای آن لحظه ها وحشت کرده بودند، برای قضات دادگاه یک بار دیگر از جزییات ماجراهای پر از ترس گفتند. ماجرا به ٩ماه پیش برمی گردد. نخستین شاکی و تشکیل پرونده ای بزرگ درباره ربودن، سرقت و آزار و اذیت زنان و دختران پایتخت از سوی ٢ جوان شیشه ای. این دو پسر ۵ماه پس از شکایت نخستین و دومین شاکی در تله پلیس گرفتار شدند و به آزار و سرقت از ٨ زن و دختر اعتراف کردند، ولی این پایان ماجرا نبود. با دستگیری این دو پسر زنان و دختران زیادی یک به یک راهی دادسرای جنایی پایتخت و پلیس آگاهی تهران شدند و شکایت های مشابه خود را مطرح کردند تا جایی که این دو متهم شیشه ای درحالی برای برگزاری جلسه محاکمه روانه دادگاه کیفری شدند که ١۵ شاکی را در پرونده خود ثبت کرده بودند. ۴٠ روز پیش قاضی اصغرزاده، رئیس شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به همراه یک مستشار، جلسه تحقیق از متهمان این پرونده را برگزار کرد. فرهاد و سعید در آن جلسه با وجود اعترافاتی که پیش از این در دادسرا داشتند، در مقابل قاضی منکر جنایت های سیاه خود شدند و تنها به سرقت و آدم ربایی اعتراف کردند. حضور ١۴ شاکی در جلسه دادگاه صبح دیروز جلسه محاکمه ٢ گرگ خاکستری در سالن اجتماعات دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی اصغرزاده و ٢ مستشار برگزار شد. ساعت ١١ صبح بود که فرهاد و سعید را از زندان به دادگاه منتقل کردند. پشت در شعبه هشتم دادگاه کیفری زنان و دختران زیادی ایستاده بودند و انتظار می کشیدند. پس از انتقال متهمان هر دو را به سالن اجتماعات دادگاه کیفری بردند و شاکی ها نیز در جایگاه های خود نشستند. هنوز جلسه شروع نشده بود که یکی از زنان شاکی با دیدن متهمان از حال رفت. او را آرام کردند و درنهایت جلسه به دستور قاضی رسمی شد. در ابتدای این جلسه پس از این که کیفرخواست پرونده قرائت شد، شکات یک به یک شکایت هایشان را مطرح کردند و در میان اشک و وحشت، ماجرای هولناک خود را تعریف کردند. آنها هرکدام با یادآوری آن لحظات و دیدن چهره متهمان به خود می لرزیدند و اشک می ریختند. در میان ١۴ شاکی، ۵ نفر در اظهارات خود گفتند که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند و بقیه نیز همه به شدت از سوی متهمان کتک خورده بودند و از آنها سرقت شده بود. در میان ۵ شاکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند ۴ نفر از آنها گفتند که از سوی فرهاد و یکی از آنها گفت که از سوی سعید مورد آزار قرار گرفته است. همه زنان و دختران پس از شکایت، بابت کتک هایی که خورده بودند، درخواست دیه نیز کردند. شوهر و فرزندم را از دست دادم یکی از این زنان زمانی که در مقابل هیأت قضائی قرار گرفت، در مورد شکایت خود به قضات گفت: «ششم فروردین ماه بود که می خواستم از محل کارم در هفت تیر به خانه مان برگردم و سوار خودرو پراید سعید و فرهاد شدم. سعید پشت فرمان بود و فرهاد هم روی صندلی جلو نشسته بود. در یک لحظه فرهاد به صندلی عقب آمد و با چکش کتکم زد. او آن قدر مرا کتک زد که جنین سه ماهه ام سقط شد. فرهاد مرا آزار داد و تمام وسایل و طلاهایم و ٢٠٠ هزار تومان پول نقدم را سرقت و مرا رها کرد.» این زن درحالی که به شدت اشک می ریخت به هیأت قضائی گفت: «بعد از آن شب و این ماجرای تلخ من که سه ماهه باردار بودم، فرزندم را از دست دادم و حتی شوهرم نیز از من جدا شد. من زندگی ام بعد از آن شب نابود شد. برای همین از فرهاد و سعید شکایت دارم و می خواهم آنها به سزای اعمالشان برسند.» یکی دیگر از شاکیان درحالی که حال جسمی مناسب نداشت و نمی توانست روی پای خود بایستد، با صدایی لرزان به قضات گفت: «وقتی سوار خودرو این دو آدم ربا شدم، متوجه شدم که این خودرو نه دستگیره در دارد و نه دستگیره برای باز کردن شیشه؛ برای همین شک کردم ولی دیگر دیر شده بود. فرهاد مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و پول و طلاهایم را سرقت کرد. درست وقتی که داشتم سعی می کردم از دست آنها فرار کنم، خودرو پژویی را روبه روی خود دیدم و سعی کردم به راننده آن بفهمانم که مرا نجات دهد. اما سعید مرا دید و موضوع را به فرهاد گفت. برای همین فرهاد هم عصبانی شد و از سعید خواست دوباره به یک محیط خلوت برود. این پسر برای بار دوم مرا آزار داد و در اتوبان رهایم کرد. من هم همان زمان به کلانتری رفتم و شکایت کردم.» در این لحظه این دختر جوان رو به فرهاد کرد و با صدایی بلند و اشک ریزان به او گفت: «من را شناختی. من همانی هستم که به تو التماس می کردم اما به من ناسزا می گفتی. یادت می آید به تو گفتم همین الان به یک کمپ ترک اعتیاد برو تا مثل خواهرت به تو کمک کنم ترک کنی. حتی به تو گفتم تمام مخارجت را برعهده می گیرم تا ترک کنی اما باز هم به من ناسزا گفتی. تو به من رحم نکردی و من هم از تو نمی گذرم.» دختر جوان دیگری که به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بود، خودش را به دادگاه رساند و درحالی که باز هم نزدیک بود بیهوش شود روی صندلی نشست و به قضات گفت: «آن شب سعید بود که مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و آن قدر کتکم زد که از حال رفتم. بعد از این که از حال رفتم آنها کولر خودرو را روشن کردند تا هوایم عوض و حالم بهتر شود. اما بعد از آن شب من همیشه بیمار و بدحال هستم و مرتب در بیمارستان بستری می شوم. همیشه فشارم پایین است و دیگر حتی از خانه هم نمی توانم بیرون بروم. در خانه می مانم و به آن شب فکر می کنم و عذاب می کشم. برای همین هم شکایت دارم و خواستار دیه هستم.» در این لحظه قاضی اصغرزاده از سعید خواست که بایستد. او از سعید پرسید که اظهارات دختر جوان را قبول دارد یا خیر که سعید پاسخ داد: «من تمام اظهاراتش به جز تجاوز را قبول دارم. ولی موضوع آزار و اذیت را انکار می کنم.» در ادامه این جلسه زنی که چهره اش نشان می داد سن و سالش از همه بیشتر است، درحالی که اشک می ریخت به قضات گفت: «وقتی این دو جوان مرا ربودند به آنها التماس کردم که رهایم کنند. به آنها گفتم من مادر ٢ فرزند یتیم هستم و چندین سال است که شوهرم را از دست داده ام. ولی اصلا به حرفم گوش نمی دادند و مرتب کتکم می زدند. در آن لحظات من فقط به ٢ فرزندم فکر می کردم و نمی دانستم باید چه کار کنم. آنها هم نمی دانم ناگهان از چه ترسیدند که پس از کتک های زیاد و سرقت تمام اموالم مرا رها کردند.» این زن ادامه داد: «فرهاد می گفت من مادر مریض دارم و به خاطر او است که دست به چنین کارهایی می زنم. باید خرج داروهایش را به دست آورم. من هم به او می گفتم که به مادرت کمک می کنم ولی تو را به خدا رهایم کن. اما باز هم به راه خود ادامه می دادند و از من می خواستند سر و صدا نکنم.» باز هم انکار در دادگاه در ادامه جلسه هر ١۴ زن و دختر شکایت های خود را مطرح کردند. همه آنها می گفتند که فرهاد با قمه و سعید نیز با چکش آنها را کتک زده و تهدید کرده اند. پس از آن فرهاد در جایگاه ایستاد و زمانی که قاضی اتهامش را که ۶ مورد تجاوز، ١۵ مورد سرقت و آدم ربایی و ضرب و جرح بود، به او تفهیم کرد، او گفت: «من اتهام سرقت، آدم ربایی و ضرب و جرح را قبول دارم ولی به هیچ عنوان اتهام تجاوز را قبول نمی کنم. من به هیچ کدام از این زنان و دختران تجاوز نکردم و حرف هایشان را قبول ندارم. حتی این که می گویند من قمه داشتم را هم قبول ندارم. تنها یک چاقوی میوه خوری بود که گاهی اوقات با آن طعمه ها را تهدید می کردم.» صحبت های متهم که به اینجا رسید، قاضی اصغرزاده جلسه را غیرعلنی اعلام کرد و بقیه محاکمه پشت درهای بسته صورت گرفت. در پایان نیز پس از ۴ ساعت جلسه محاکمه هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی مهم و نهایی را در این باره صادر کنند.
سه شنبه ، ۲۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بویرنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]