واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت مهمان؛ عبدالناصر یعقوبی
جای خالی علما در مذاکرات دولت افغانستان و طالبان
دولت افغانستان برای مذاکره با طالبان و میانجیگری در این زمینه روی علما حساب باز نکرد و از سوی دیگر خارجیها نگذاشتند بزرگان به مقوله مصالحه دولت و طالبان ورود پیدا کنند.
«سید عبدالناصر یعقوبی» رئیس بنیاد سبز علمای متنفذ افغانستان با ارسال یادداشتی به سایت افغانستان خبرگزاری فارس، نوشت: دولت افغانستان روی کار علما برای میانجیگری دولت و طالبان حساب باز نکرد و از سویی هم خارجیها نگذاشتند تا علما به موضوع مصالحه دولت و طالبان بیشتر ورود پیدا کنند. در این یادداشت آمده است: ضرورت دارد تا پیش از ورود اشارهای به واژه صلح و همچنین تعریف آن داشته باشیم و پس از آن جوانب این قضیه را در افغانستان کالبدشکافی کنیم. صلح یک واژه عربی است که به معنای ایجاد آشتی و رفع خصومت و نزاع میان 2 فرد، 2 قوم یا 2 طرف درگیر است. صلح مطلوب اسلام و انسانها است و انسانها در سایه صلح و ثبات میتوانند یک زندگی مرفه داشته باشد، دستاوردهای صلح افزونتر از دستآوردهای جنگ است زیرا صلح یک نیاز طبیعی بشر است اما زمانیکه صلح به جنگ تبدیل میشود دلایلی چون قدرت، طمع و آلت دست دیگران قرار گرفتن به خاطر اهداف شخصی را به دنبال دارد. منشأ جنگ در افغانستان افغانستان کشوری است که نزدیک به 4 دهه جنگ را تجربه کرده، آتش و مصیبت در آن شعلهور بوده که پارهای از این فجایع مداخله بیگانگان به افغانستان بوده که از آن جمله میتوان به تجاوز قشون سرخ شوروی اشاره کرد و به دنبال آن کشورهای قدرتمند، نیمه ابرقدرت و کشورهایی که خود را در قضایای افغانستان دخیل میدانستند و میخواستند بهرهگیریهای خاصی را انجام دهند. این عوامل سبب شد تا پس از این درگیریها، جنگهای داخلی در کشور آغاز شود و افغانستان بار دیگر در باتلاق ناامنی و کشمکشهای خانمانسوز سقوط کند و اثرات زیانباری را به بار آورد که از آن جمله روح و روان مردم را تخریب کرد، زیربناهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را نابود ساخت و آن را به صفر رسانید که اثرات آن تاکنون محسوس است. پس از سقوط شورویها و آغاز جنگهای داخلی تلاشهای زیادی برای برقراری صلح در کشور از سوی جامعه بینالملل، متنفذین اقوام، دولت وقت و سران احزاب سیاسی صورت گرفت اما این امر در افغانستان برآورده نشد. دلیل آن تجاوز و دخالت بیگانگان در امور داخلی افغانستان بود که تاکنون ادامه دارد و به نوعی «از طرفی به میخ میزنند و از طرفی به نعل» و از طرفی دیگر منادیان حقوق بشر، آزادی و کرامت انسانی میگویند ما خواهان صلح در افغانستان هستیم. دولت روی ما حساب باز نکرد علما در افغانستان درگیر چالشاند، اتحاد، صمیمیت و برنامهریزی که انتظار میرود میان آنان وجود ندارد، پراکنده عمل میکنند و به همین دلیل دولت نیز روی آنان حساب باز نمیکند، نقش علما را نقش تبلیغی میداند نه نقش اجرایی، و از سویی این روند طوری رونق گرفت که خود به خود یک عده تلاش کردند تا عمداً علما به حاشیه کشیده شوند اما علما از طریق مساجد، منابر، بلندگوها و رسانهها تا حدی که برای آنان مقدور بود، تبلیغات خود را داشتهاند، اما اثرات چندانی نداشته است. آمریکا و پاکستان نگذاشتند کامیاب شویم دلیل ناکامی شوراهای علما و شورای عالی صلح این است که در افغانستان فقط مشکلات داخلی نیست، دستهای خارجی و کسانی که به عنوان مهرههای اصیل همیشه در افغانستان بازی کردهاند، که عبارتند از پاکستان، آمریکا و متحدان غربی واشنگتن است، در روند صلح در افغانستان صادقانه عمل نکردهاند و مشکلاتی را به بار آوردند. دلیل مشکلزایی همسایه و دشمن دیرینه دلیل اینکه کشورهای پاکستان، آمریکا و متحدان غربی واشنگتن آن در روند صلح افغانستان صادق نیستند، ظاهراً این است که آنها یک طرف جنگ را به نفع خود میدانند، اگر در افغانستان آشوب باشد، زمینه حضور و تسلط آمریکا در آسیای مرکزی که افغانستان در قلب آن قرار دارد، مساعد میشود که امضای پیمان امنیتی و پایگاههای نظامی و دهها مورد دیگر مشمول این قضیه میشوند. از طرف دیگر پاکستان که از یک طرف چشم به دهان ابر قدرتها دوخته و از طرف دیگر منافع مشترکی با افغانستان دارد بر این باور است که اگر در افغانستان امنیت برقرار شود، نوبت ناامنی به پاکستان میرسد و آن کشور دچار خشونتها و کشمکشهای چند وجهی میشود. شورای عالی صلح و دستهای داخلی و بیرونی اما آن چیزی که در اینجا اسفبار است ناکامی شورای عالی صلح، نهادی که تنها برای مذاکره با مخالفان ایجاد شد، است. در محوریت شورای عالی صلح افرادی هستند که سیاست یکسان ندارند، قلب و زبان آنان یکسان نیست که این تعداد در اقلیت قرار دارند اما باید گفت که شورای عالی صلح استقلالی در تصمیمگیری ندارد، افرادی که در شورای عالی صلح جابجا میشوند، از طرف گروههای خاصی هستند. از سوی دیگر اکنون تمام دولت بر اساس یک قرارداد دوجانبه میان رئیس جمهور و رئیس اجرایی پیش میرود. حتی در سمتهایی که خیلی مهم نیست بر اساس سهمیهبندی عمل میکنند، چه رسد به شورای عالی صلح که یک شورای قابل توجه و مهم است. به این ترتیب و بر پایه حقایق این شورا میتوان گفت که دلیل ناکامی شورای عالی صلح دخالت بیگانگان و افراد خارج از این شورا در امور داخلی آن است. جای خالی اطلاعات در میان طالبان همه در جریان هستند که اکنون یک اختلاف شدید در رهبری طالبان وجود دارد و در اثر درگیری میان هواداران 2 طرف در بعضی از ولایتها صدها نفر آنان کشته شده و باید منتظر ماند اختلافی که میان گروه طالبان وجود دارد به کجا میرسد. فعالیت داعش در افغانستان اکنون چشمگیر نیست و داعش کنونی در افغانستان، داعش مجازی و ساختگی است که با داعش اصلی در کشورهای سوریه و عراق فرق دارد و نمیتواند تهدیدی جدی برای افغانستان باشد اما طالبان را باید دید که چه تصمیمگیریهای را انجام میدهند. اما آنچه که برای ما مهم مینماید این است که دولت باید افراد نفوذی خود را میان رهبران طالبان تقویت کرده و فعالیتهای اطلاعاتی خود را برای از هم پاشی طالبان بیشتر بکار گیرد تا اکثر آنان مجبور به پذیرش صلح و پایان جنگ و خشونت شود. رهبرانی که استقلال فکری و تصمیمگیری ندارند دولت وحدت ملی بیمیل به صلح نیست اما افرادی در درون دولت وجود دارند که طرفدار برقراری صلح نیستند. افغانستان استقلال اقتصادی و سیاسی ندارد و نمیتوان در این مورد شخصی را استثنا کرد، زمانی که منافع اقتصادی از جای دیگری تأمین شود و حتی حقوق نیروهای امنیتی و دفاعی از کشور دیگری تأمین شود، طبعاً چشم میدوزد به نظریات خارجی و کسانی که منافع اقتصادی را در افغانستان تأمین میکنند، تا بدانند که آنان در رابطه با شورای عالی صلح چه نظری دارند و چه کسانی باید در محوریت شورای عالی صلح قرار بگیرند. از این جهت استقلال فکری برای سران دولت وحدت ملی وجود ندارد، آنان حداقل تحت نام مشورت نظریات خارجیها را میگیرند و اینجاست که هرج و مرج در راستای تأمین صلح ایجاد میشود و یکی از دلایل عمدهای که صلح در طول 13 سال دولت «حامد کرزی» و حدود 18 ماه دولت وحدت ملی، موفق نشده همین مورد است که مسئله صلح در افغانستان به خارج وابسته است. خستگی طرفین از جنگ و امتیازطلبیهای بیش از حد صلح در افغانستان محقق شدنی است، طرفین ازجنگ خسته شدهاند، ملت، دولت و طالبان خستهاند، از کودک خردسال تا پیرمرد کهن سال همه صلح میخواهند و بدون شک جنگ برای هر دو طرف خسته کننده شده، امکانات و نیروی انسانی لازم دارند. از طرفی همه روزه تعداد زیادی از طرفین کشته میشوند و کسانی که دخیل در این قضیه هستند، دریافتهاند که از طریق جنگ نمیتوان به هدف خود رسید لذا دورنمای صلح در افغانستان را باید خوب دید. جنگ، اقتصاد افغانستان را به صفر رسانیده است و رهبران نیز به این نتیجه رسیدهاند که در صورت ادامه جنگ افغانستان از جای دیگری دچار رکود خواهد شد که زمینه برای یک کشمکش دیگری مساعد میشود. لذا آنان بیمیل به صلح نیستند، اما امتیازطلبیهای بیجا برای بعضیها سبب میشود تا هنوز مشکلات وجود داشته باشد، به طور مثال طالبان میگویند که قانون اساسی افغانستان باید تغییر کرده و نیروهای خارجی باید خارج شوند و دهها شرائط دیگر که پذیرش آن برای دولت و مردم افغانستان مقدور نیست. به همین منظور اگر خواستهها اندکی تعدیل شوند، دولت افغانستان و مردم خواستار این هستند تا آن عده طالبانی که از افغانستان هستند، وارد صلح با آنان شوند. میانهرو معتدل شوند از اختلاف درون گروهی طالبان هویدا است که به چند دسته تقسیم شدهاند اما یک عده طالبان میانهرو هستند که درخواستهای مشخصی دارند و خواستار مصالحه میباشند و مردم افغانستان ناچارند آنها را بپذیرند در غیر این صورت خشونتها و کشت و کشتار ادامه خواهد داشت. زمانی که صلح به میان آید باید در بعضی موارد کوتاه آمد و اگر دولت و مردم افغانستان خواهان صلح هستند باید آغوش را برای یک تعداد طالبان باز کنند و آنان را مجبور کنند تا مطابق با قانون اساسی افغانستان و دور از افراطگرایی عمل کنند. /انتهای پیام/ح
http://fna.ir/68WHWJ
94/09/23 - 15:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]