تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805171925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سفرنامه اربعین یک آزاده (قسمت هشتم)


واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : میهمانی در منزل کرار در موکبی برای استراحت نشسته بودیم که پسرکی ۱۲ ساله به نام کرار به سراغ مان آمد. کرار به آقای ساختمانی اصرار می کرد که شب را میهمان شان باشیم. می گفت حمام و غذا و جا برای خواب و…..مهیا است و به گونه ای داشت التماس می کرد که که دعوتش را قبول کنیم . بعد مشورت فراوان قرار شد که به خانه ی کرار برویم.از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. به در خانه ها می زد می گفت: «زوار ایرانی امشب میهمان ما هستند» و به این امر افتخار می کرد. وارد خانه ی کرار شدیم. یک خانه ی موقر روستایی و مردمی ضعیف و ناتوان از نظر مالی که با شوقی عجیب در خدمت زائرین اباعبدالله هستند. در ابتدای ورود با دیدن وضعیت مالی آن ها فکر کردیم که اشتباه کرده ایم که به اینجا آمده ایم و می خواستیم که از آن جا خارج شویم. قبل از ما نیز گروه دیگری وارد خانه شده بودند. سه نفر از خرمشهر، سه نفر از اصفهان و یک نفر از العماره که آخری عراقی بود و با آن ها خویشاوندی داشت. با صحبت های آقای ساختمانی بحث های حول محور صدام و زمان جنگ مطرح شد. به محض شنیدن نام امام خمینی همگی گفتند: «رحمه الله علیه» و بر صدام لعنت فرستادند. پس از گذشت مدت کمی از ما خواستند که به یک اتاق دیگر منتقل شویم تا خانم ها راحت تر باشند به منزل مجاور رفتیم که ظاهراً محل پذیرایی از مردان بود. در آنجا نماز جماعتی اقامه شد و سپس کرار و برادرش کنار ما نشستند و در مورد نحوه ی تحصیل درعراق و ایران اطلاعاتی رد و بدل شد . وقتی آن ها دانستند که من معلم هستم خیلی ذوق زده شده بودند. در عراق هم دوره ی ابتدایی ۶ سال بود و دوره ی دبیرستان به دو مقطع سه ساله به نام ثانویه و اعدادیه تقسیم می شد. آن ها با تعجب می پرسیدند که :«شما معلم مقطع اعدادیه(دبیرستان) هستید؟» برادر بزرگ به نام اکرم معروف به ابو مصطفی بود او دو پسر داشت و ۲۳ سال سن داشت.نام پسر اولش مصطفی بود به همین دلیل به او ابو مصطفی می گفتند. اعراب با کنیه یا اسم پدر و جد همدیگر را صدا می کنند.(اکرم –وحید –هادی)،(کرار-وحید-هادی)و……. آن شب در مورد مسائل مختلف از جمله بحث داعش، دخالت های امریکا ،مسائل اقتصادی و….. صحبت به میان کشیده شد. ابو مصطفی خود از نیروهای مقتدا صدر بود و اگاهی و اشراف خوبی نسبت به مسائل داشت و از حضور امریکایی ها و شعارهایشان ابراز ناخرسندی می کرد. شب را در این حالت سپری کردیم اولین شبی بود که راحت می خوابیدیم. دوشنبه ۱۸/۹/۹۳ برای نماز صبح که بلند شدیم متوجه شدیم که زنان میزبان جهت پختن نان تنورشان را روشن کرده بودند تا برای میهمانان نان تازه درست کنند . عجیب اعتقاد داشتند که باید به بهترین وجه از زائرین امام حسین پذیرایی کرد. بعد از صرف صبحانه و تشکر از این خانواده ی محترم و خداحافظی از دوستان خرمشهری و اصفهانی قدم در راه نهادیم در حالی که نسبت به این خانواده علاقه ی عجیبی احساس می کردیم. خداحافظی از خانه کرار کرار ما را تا موکب خودش همراهی کرد.«موکب احباب الحسین»«ایستگاه دوست داران حسین» در کنار موکبش چند عکس گرفتیم و عازم شدیم. موکب کرار «احبای الحسیسن» و پس از حدود نیم ساعت وارد مسیر اصلی شدیم. سیل خروشان انسان ها در جاده ی نجف به کربلا در حرکت بودند. موجی که بنیاد ستمگران را به لرزه در می آورد و استکبار جهانی را به وحشت می انداخت. تصاویر مراجع عالیقدر شیعه بر عمود های برق خود نمایی می کرد. البته تصویر قابل تاملی هم در مسیر دیده می شد که از همه ی تصاویر دیگر بیشتر بود. تقریبا یک ستون در میان از آن تصویر استفاده شده بود. موکب های زیادی نیز داشت. باعث تعجب بود که او به تنهایی این همه تبلیغات می کرد.افکار عجیبی داشت که باعث تفرقه میان فرق مختلف اسلامی می شود. حال از کجا تغذیه می شد که این همه تبلیغات می کرد بماند تا فرصتی مناسب و…. شعارهای میان راه نیز زیبایی های خاص خودش را داشت.«ایها السائرون الی کربلا مقدسه یا لیتنی کنت معکم… ای راهپیمایان کربلای مقدس ای کاش من با شما بودم» جمله ی زیبایی از امام :« یجب ان یبقی مساله کربلا… فهی علی راس المسائل سیاسیه» زینت بخش مسیر بود. و جمله ی آتشین مقام معظم رهبری: «الداعشیون ربیبه آمریکا و صهیون» در چند جای مسیر حرکت به چشم می خورد. همین که به سیل خروشان جمعیت پیوستیم ناخداگاه این سروده را با خود زمزمه کردم: کنار قدم های جابر/سوی نینوا رهسپاریم / ستون های این جاده را ما/ به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه/برای شما بیقراریم /ازین سختی و دوری راه/به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب/هوادار عشقیم/ اگرکه خدا خواست/بزودی دمشقیم / لبیک یابن الحیدر قرار اولمان این بود که در ستون شماره ی ۲۰۰ توقف کنیم. بعد از حدود یک و نیم ساعت به ستون دویست رسیدیم و آنجا برای ادای نماز و صرف نهار ایستادیم.پس از ان دوباره به حرکت ادامه دادیم و قرار بود که مقصد نهایی برای امروز ستون ۴۰۰باشد.. در میان راه فرصتی شد و به حمام هم رفتم. در مسیر راه چند جمله ی زیبا نظرم را جلب کرد. تصویر زیبای دخترکی سیاه پوش که دست برسینه نهاده بود و می گفت: « ابد والله یا زهرا لن ننسا حسین» « ای زهرا به خدا قسم تا ابد حسین را فراموش نخواهیم کرد» در مسیر از این گونه شعارها فراوان بود. تصاویر شهدای وابسته به سپاه بدر که زیر آن نوشته شده بود «منظمه البدر» بی اختیار ما را به یاد شهید دقایقی اولین فرمانده ی گردان بدر در زمان جنگ می انداخت. او اولین کسی بود که با تعلیم معارضین عراقی آن ها را برای نبرد با صدام آماده می کرد. سپاه بدر یادگار شهید دقایقی است که اینک با تمام توان در حال مبارزه با داعش و حفظ عتبات عالیات است.. شب به موکب محمد رسول الله رسیدیم. در همانجا نماز خواندیم و شام خوردیم و قرار شد شب را در انجا بسر ببریم. خادم موکب در امر پذیرایی و فراهم کردن جای خواب بسیار زحمت می کشید و تلاش می کرد که جای خوبی برای زوار فراهم کند. بخصوص وقتی حاج بهروز خود را معرفی کرد که از خادمین زوار بوده. به هرحال شب را در این مکان سپری کردیم و قرار شد که فردا گروهی با ماشین به کربلا بروند و گروهی هم همچنان تصمیم داشتند که پیاده ادامه دهند. ادامه دارد…


یکشنبه ، ۲۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[مشاهده در: www.badriyoon.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن