تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831460287




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یک مثنوی تقدیم به جوان ترین شهید مدافع حرم


واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: به مناسبت شهادت جانگدازامام رئوف، ثامن الحجج، امام رضا علیه السلام، مثنوی «سوگ خورشید» تقدیم به جوان ترین شهید مدافع حرم ،شهید سید مصطفی موسوی.سوگ خورشید نوحۀ نوح آید از، ارض و سماء، گوش را – دوشِ مَلَک می کشد، عرشِ سیه پوش را شعله بیفکنده غم، گلشن فیروزه را - قامتِ دل گشته خَم، ماتمِ هر روزه را می شِکند ظلمِ شب، فاطمه را چلچراغ - زلفِ غزل را غَمَش، کرده پریشانِ داغ دستِ بلا کِی کُند، دامنِ شیعه رَها - داغِ رضا کرده خون، سینۀِ آیینه ها فاضلِ آلِ علی، ساقیِ صَهبایِ نور - غافله سالارِ دل، آینه دار ظُهور ضامنِ آهویِ جان، والی و سلطانِ عشق – ماهِ شب افروزِ در، شامِ غریبانِ عشق قبله گهِ عاشقی، یوسف زهرا رضا - سجده به درگاه او، انس و ملک را سِزا پادشه ملکِ دل، ثامن قوم وَلا - او که دل ِ عاشقان، بر غمِ او مُبتلا آتش و آب و عَطَش، خونِ جگر بَر لَبَش - جان به خدا می دهد، عشق و وفا مذهبش ژاله هم آغوشِ با ؛ نرگسِ چشمانِ تر - داغِ رضا می کُند ، فاطمه را خون جگر رگ زِ سَحَر می زند، نِشتَر غمناکِ او - نَفخه صبا آوَرَد، از دلِ صد چاکِ او خُفته به بستر رضا ،خون جگر از کینه ها - پُر زِ خَراش از غمش، صورتِ آیینه ها شمس و قمر کرده بَر ، رختِ عزایِ رضا - غرقه به خونش جگر، پاره تنِ مرتضی قومِ علی مُزدِ او، وَه چه رَذیلانه توخت - باغِ گلِ لاله را ، آتشی از کینه سوخت بارِ دگر لاله ها ، پَرپَرِ از ظلمِ داس - خونِ جگر جوشد از، زمزمِ چشمانِ یاس قومِ قَمَر بَستۀِ در غُل و زنجیرِ شب - غافله ای تا اَبَد ، رَهرُوِ رنج و تَعَب کرب و بلا هرسَحَر، نو به سیاقی شود - فاطمه را رنج و غم، تازه به داغی شود غافلۀِ کربلا تا به ابد راهی است - بر سر نِی ها جَلی، جلوۀِ اَلهی است بسته به محمل سَحَر، بارِ غمِ عشقِ یار - شمس و مه از عاشقی، بر سَرِ نِی، سربِدار یاسِ کمان قامتی ، نوحه گرِ داغِ عشق - بر سر و رو می زند، خفتۀِ خاکِ دمشق آینه ها خون جگر، از غمِ اربابشان گَشته روان قُلزم از، نرگسِ پُرآبِشان ضَجه ملک می زند، در غم عُظمایِ حق کرب و بلایی دِگَر، گشته به پا در شَفَق تشنه لبی خون جگر، صاحبِ سر فَدَک مانده غریبانه او ، بی کَس و تنها و تَک ماه شبستانِ حق ، خسته دل و جان به لب - زهرِ جفا خورده از، دستِ مریدانِ شب بیرقِ آزادگی، کرده عَلَم ،دوش را - کرده به رسمِ سَحَر، زهرِ جفا، نوش را شمسِ شُموسِ وَلا ، کرده به پا کربلا - آن به غمِ عاشقی، فاطمه را مبتلا داغِ عطش بر لبش، یادِ علمدارِ عشق - بویِ بلا می دهد، سینۀِ سردارِ عشق قَتلِگه و درد و داغ ، کرب و بلایِ فراق - شعله درافکنده بَر، خِرمنِ گل هایِ باغ همچو علی عاشقی ، فاطمه را خون جگر - غافلۀِ شیعه را ،گشته به جانش سپر خون چکد از دیدۀِ، قُدسیِ قُدوسیان - قامتِ غم گشته خم ، مِحنتِ او را بَیان ثامنِ آل وَلا ، با جگری گشته چاک - جهل و هوس می کند، آلِ علی را هلاک تخمِ سقیفه دهد، بهر علی، بارِ کین - فاطمه با رو خورَد، بارِ دگر بر زمین زهرِ جفا می کند، پاره جگر حیدری - غرقه به خون می فِتَد، فاطمه پُشتِ دَری غرقه به خون پیکری، بر سر نیزه سَری - کُشتۀِ جهل و هوس، وارثِ پِیغَمبَری وَه که چه ها می کند ،جهل و هوس با علی - رفتنِ موری به شب، بر قَدَحی صِیقَلی جهل و عناد و هوس، قلب علی کرده خون - با که بگوید علی، این همه جهل و جنون کوبه کُجا مَحرمی ، تا که کند دردِ دل - آن زِ سِرِشکَش خدا ،خاک بشر کرده گِل شأنِ نُزولش به حق، آیۀِ لو لاک را - بوسه ملک میزند، در قدمش، خاک را با که توان گفتنش، این همه جهل و عِناد - داده به یک بارگی، خرمنِ حق را به باد مهرۀِ پشتِ علی، بار جهالت شکست - پشت درِ بی کَسی، فاطمه از پا نِشَست تا به ابد شد روان ،غافلۀِ اشک و آه - دست عدو تا که زد، فاطمه را بی گناه ضجه زند یا علی، پشتِ در افتاده ای - بارِ بلا می کشد، دل به علی داده ای غافلۀِ غم روان، سویِ اَبَد تا دمشق - آلِ علی را گُنه، بی گُنهی بود و عشق شب همه در تاب وتب ، تا بِکُشد آفِتاب - هرچه که او می دَوَد، دورتر از او سراب شب به تَقلا سحر، بندیِ خود آورد - تیغۀِ نورِ سَحَر، سینۀ شب را دَرَد مژده دهد شیعه را ، حالِ دمشق و حَلَب - می رسد آخر به سَر ، در سحری ظلمِ شب دور نباشد که آن ، قبلۀِ جان و جهان – در سحری خوش دَهَد، بر سَرِ کعبه اَذان شانه از او فاطمه ، زُلف ِچلیپا کند - بانگ اَنَالمَهدیَ اش غُلغُله بَر پا کُند می رسد آن دم که او، تیغِ دو دَم بَرِکِشَد - ناب ترین جُرعۀِ جامِ وَلا سَرکِشَد کرب و بلا را به خون ، پردۀِ آخر کِشَد -- نعرۀِ اِنی اَنَا المَهدیِ حیدر کِشَد نعره قَبَس میزند، شام و یمن را به طور - «در سحری غرقه نور، او کُند آخر ظُهور » منتظران مژده را، عَصرِ ظهورِ وَلی ست - پیرِ خراسانی ام، حضرتِ سید علی ست او که به سرداری َاش، صد چو سلیمان به پیش - سِر نهان دیده در ، خَلوَت ِ پنهانِ خویش بی خبر از سِر حق، دشمنِ غَمازِ او - اشک و سَحَر داند و، دیدۀ تَر ، رازِ او منتظران را بگو ، هان خبری می رسد - یوسفِ گُم گشتۀِ، ما ،سَحَری می رسد دور نباشد که او ،نعره زند یا حسین - زیر و زبر عالمی، آورد از شور و شین گشته صبا نعره زَن، بر سَرِ دشت و دَمَن - بویِ خوشِ آمدن، می رسدش از یمن حال برآشفتۀِ، شام و عراق و حجاز - آمدنش را دهد ، مژده به صد رمز و راز عِطر ظهورانه اش، جان و جهان کرده مست - غافله سالارِ دل ،عزمِ وطن کرده است ای به قدمگاهِ تو، آمده قربان، دَمِشق - وعدۀِ دیدار ما ،با تو سَحَرگاهِ عشق درد دلی با پیر خراسانی ام : کرده مرا سر به دار، خواهشِ دیدارِ یار - ظُلمتِ اسکندری، رانده مرا از دیار کاوۀِ آهنگرم، در پِیِ ضَحاک ها – تا که به آتش کشم، کاخِ هوسناک ها آمده ام تا کُنم فِسقِ، نمک را جَلی -عاشق عماری ام، در پِیِ سِید علی پیرِ خراسانی ام در پِیِ عَمارها - از گُنهِ یاری َاش، ما به سَرِ دارها ؟! سِید خوبان چرا ، بی خبر از یارها؟! - ما به غمِ عشقِ تو گشته گرفتارها وعده وفا کن بیا ، یاریِ عَمارها - قامتِ حق کرده خَم، ظُلمِ ستمکارها فسق و فسادِ نمک، کرده نگون کارها – شهوت و حرص و هوس، ارزش و معیارها؟!! ظلم و فسادِ نمک، جان به لب آورده ما - پیر خراسانی ام چارۀِ کاری نَما تا به کجا وحشت از، ظلمتِ اسکندری ؟ - تابه کجا تا به کِی رشوه و ناداوری؟... به امید ظهور حضرت یار ... سحرگاه 30 صفر 1437 - منصور نظری


شنبه ، ۲۱آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن