واضح آرشیو وب فارسی:دز ان ان: دلنوشته ی شاعر و ادیب دل سوخته ی اهل البیت (ع) آقا سید حبیب حبیب پور را در رثای بسیجی مدافع حرم شهید آقا سید مجتبی ابوالقاسمی خواندم . عجبا آن جوان محجوبی را که از دور می شناختم و گاه وی را در مجالس می دیدم او نیز اهل دل بود و بی ریا ؟ او نیز عاشق بود و مرادش آقایمان امام زمان (عج) ، همنشینانش در این دو روزه که خبر شهادتش آمد از فضائل و مناقبش برایم می گفتند : که او از خیل منتظران بود چراکه سروده بود : عمری است که در حسرت دیدار نشستم بی خانه شدم بی کس و بیمار نشستم غرق گنهم لیک به امید سخایش با منتظران در طلب یار نشستم البته او منتظر نماند بلکه خود بار سفر بست تا که به دیدار مولایش نائل شود اویی که ذکر لبش : شب وروزم پی آن روی نازم زهجرش در غم و سوز و گدازم اسیرش گشته دل چون نام مهدی (عج) شده ذکردل و راز و نیازم سید مجتبی که برای وصال به بارگاه الهی و دیدن روی امامش از باد صبا هم خبر می خواست که: ای باد صبا بی خبرم گو تو به من یار کجاست دلبر عالمیان عالم اسرار کجاست گر رسیدی به حبیبم تو بگو از لب من جان نثاریم همه موعد دیدار کجاست شهید آقا سید مجتبی می دانست که موعد دیدارش در سرزمین شام و در جوار بارگاه بی بی حضرت زینب (س) با گل گلزار محمدیه چون خودش سروده که : سالها چشم انتظاریم وعده دیدار کو آن امید می گساران دلبر و غمخوار کو ای همه عالم فدای مقدم و راهش شود نور چشمان رسول الله (ص) گل گلزار کو و از هر زائر کربلا خواسته که دعایش کند تا آقا اورا هم به نزد خود بخواند و چه خوش به مراد دل رسید فاصله ی رفتن به دیار ام المصائب تا رحلت پیامبر اکرم(ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) نه چندان بود تا که آسید مجتبی مزد اخلاص و شوریدگی و دل سپردگیش به ذریه ی حضرت زهرا را بگیرد . که او خود نیز از خیل زاده های بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) است . و آن آرمان بلندش (شهادت) را چه زیبا در شعر به نظم آورده است آنجا که تمنای وصال به قائم آل محمد را درمان خویش میداند : کارم به روز و شب شده فکر و خیال تو خواهم که ببینم به دو دیده جمال تو در قلب خسته ام غم و دردی ز هجر توست درمان ندارد این غم و درد جز وصال تو ودر آن زمان که خسته و رنجور از زمانه می شود قصد هجرت می کند و چه بسیار درها ی بسته را که با تمنا و الحاح گشود که تا گره از کارش گشوده و او نیز به خیل مدافعان حرم پیوست خصم و آتش ،تیرهای در کمان غربت و آماج غمهای زمان صاحب شمشیر و بازوی علی(ع) خسته و درمانده حالیم ، الامان و خوشا به سعادتش که امان نامه ی خویش را با رسیدن به قله ی شهادت آنهم در دیار حبیب و عمه السادات بدست گرفت وسید حبیب چه خوش گفت : سید ! از تو ممنونیم که با شهادت افتخار آفرینت در دفاع از حرم بانوی بزرگ کربلا ، بازهم دزفول و خوزستان و ایران را در نزد مادرت زهرا ( س) سرافراز کردی . سید ! ممنون … ! اشعار متن نقل از کتاب سفیر عشق چاپ سال ۱۳۸۵ و دل سروده های شهید سید مجتبی ابوالقاسمی است
پنجشنبه ، ۱۹آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دز ان ان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]