واضح آرشیو وب فارسی:دزفول امروز: دزفول امروز: از سید برایم گفت و مسابقه ای که برای شهادت با هم گرفته بودند. گفته بود که یکی از دعاهایمان این بود که زودتر از دیگری بمیریم چرا که نمی توانستیم فراق هم را تحمل کنیم و اکنون که او گوی سبقت را از من ربوده است، چنان داغی بر سینه دارم که در جوانی پیر شده ام.به گزارش دزفول امروز : مسیر دو ساعته دزفول به اهواز فرصتی بود تا از رفاقت و یا شاید بهتر بگویم، برادری ۱۲ ساله اش با «سید مجتبی» بگوید. به همراه کاروان استقبال کننده از پیکر دومین شهید مدافع حرم دزفول، سوار بر آمبولانسی که قرار است پیکر شهید را حمل کند، هم سخنی صمیمی ترین دوست شهید شدم. از سید برایم گفت و مسابقه ای که برای شهادت با هم گرفته بودند. گفته بود که یکی از دعاهایمان این بود که زودتر از دیگری بمیریم چرا که نمی توانستیم فراق هم را تحمل کنیم و اکنون که او گوی سبقت را از من ربوده است، چنان داغی بر سینه دارم که در جوانی پیر شده ام. تاریکی و سکوت جاده، با نور خودروهای عبوری می شکست و به فرودگاه اهواز، میعادگاه دوباره با شهید نزدیک تر می شدیم. تاریکی راه، مجالی به اشکهای دمادمش می داد و سکوت به گریه هایش. بی صدا گریه می کردیم… دل پر حرفی با سید داشت… از آخرین های سید هم گفت. از آخرین شبی که با سید بود، شب قبل از اعزام به سوریه و از آخرین پیام شهید از سوریه. می گفت، سید مجتبی سالها بود که خود را برای شهادت آماده کرده بود. می دانست و من هم به خوبی می دانستم که آن شب، شب آخر با هم بودمان است. گفت، شب قبل از اعزام به سوریه، مرا با خود به گلزار شهدای شهید آباد برد و خبر شهادتش را اولین بار خودش به من داد و گفت، این اعزام به شهادت ختم می شود و اگر پیکرم به دزفول آمد، مرا در این محل دفن کنید و با دست مزار خود را هم نشان داد. از آخرین پیامک هایش با سید هم گفت، گفت چند روز قبل از شهادت، از سوریه پیامک داد که «رفیق حلالم کن! دعا کن حضرت زینب(س) شهادتم را امضا کند»…. گفت، هر چه اصرار کردم تا از شهادت منصرف شود، مؤثر نبود چون او سالها شهادت را جستجو می کرد ولی دِین شفاعتم و شفاعت بسیجیان را بر گردنش انداختم و براش نوشتم«سید ما را هم شفاعت کن». دیگر کم کم به فرودگاه رسیدیم، قرار بود، هواپیمای حامل پیکر دو شهید مدافع حرم دیگر خوزستان به همراه پیکر شهید «سید مجتبی ابوالقاسمی» توسط پرواز تهران به اهواز، در ساعت ۲۱ به زمین بنشیند، از امیدیه و بهبهان و از دزفول کاروان هایی برای استقبال از این شهدا آمده بودند. و بالاخره در ساعت ۲۳:۴۵ دقیقه چهارشنبه خوزستان به حضور سه شهید دلاورمرد مدافع حرم شهید «حجت الاسلام سید اصغر فاطمی» از امیدیه، شهید «سید مجتبی ابوالقاسمی» از دزفول و شهید «احسان فتحی چمخانی» از بهبان معطر شد. شهدایی که هر کدام عهدی با زینب کبری(س) بسته بودند. مدافع حرم شهید «حجت الاسلام سید اصغر فاطمی» از امیدیه که تنها سه ماه پس از ازدواج، برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) شتافت و در این راه پر بهجت به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود، حالا نوعروسش به استقبال او آمده بود. با خروج مسافران از هواپیما، پیکر این سه شهید والا مقام بر شانه های گارد تشریفات به محل اجرای تشریفات نظامی آورده و پس از نواخته شدن سرود مقدس جمهوری اسلامی، و سان دیدن شهدا از فرماندهان و نظامیان حاضر در مراسم، به خانواده ها و کاروان های اعزامی از این سه شهر تحویل داده شد. اشک و ناله تمام فضای محوطه فرودگاه را پر کرده بود و چنان لحظات اثرگذای و جانسوزی در حال رقم زدن بود که حتی کادر پرواز و کاپیتان هواپیمای حامل پیکر شهدا هم، با گریه این شهدا را بدرقه می کردند. رفیقان و دوستان شهدا، در آغوش هم اشک می ریختند … و آن نوعروس نیز بر سر داماد شهیدش شیرینی می ریخت …. راستی اگر از «یَسنا» خانم نیز بپرسی، دختر چهار ساله شهید «امیر علی هیودی» -اولین شهید مدافع حرم دزفول- را می گویم، اگر از او نیز می پرسید، این را تنها بگویم که هر روز بهانه «باباامیر» را می گیرد و هنوز چشم انتظار پدر است…. و باید بدانیم که آرامش امروز ما مدیون چنین رادمردانی است تا راه آنها را در این پیچ تند تاریخ فراموش نکنیم و رهرو صادق این شهدا باشیم. شهید «سید مجتبی ابوالقاسمی» شاعر و محب اهل بیت(ع) در ۳۴ سالگی، در دفاع از حریم عصمت و طهارت(ع) در درگیری با کوردلان تروریست وهابی در سوریه روز یکشنبه ۱۵آذر زخمی و بر اثر شدت جراحات به فیض شهادت نائل گردید. این بسیجی دلاور، که با فرهنگ ولایی در بسیج و مسجد رشد کرده بود، مسوولیت های مختلفی در گردان های عاشورا و بیت المقدس داشته که آخرین مسوولیت این شهید در بسیج، فرمانده گردان بیت المقدس حوزه مقاومت بسیج حمزه سید الشهدا سپاه ناحیه دزفول بوده است.
پنجشنبه ، ۱۹آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزفول امروز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]