واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نگاه به زندگي از ارتفاعات
هيچ وقت فكر نميكردم تغيير زاويه چقدر ميتواند نظر و ديدگاهي را كه ساليان متمادي همراهم بوده را تغيير دهد.
نویسنده : مجيد فراهاني
تا زماني كه در چارچوبهاي ذهني و مادي محصور هستيم خيلي سرسختانه بر عقايد و تفكرات خود پافشاري ميكنيم و اين بهدليل اين است كه مسائل را از زاويهاي ديگر نگاه نميكنيم. شايد با خودتان بگويید اينها چه مطالبي است كه بدون مقدمه گفتم. بگذاريد داستان را برايتان تعريف كنم، حتماً با من هم نظر خواهيد شد يا حداقل در مورد حرفهاي من تأمل خواهيد كرد. داستان از اين جا شروع شد كه يك روز به پيشنهاد همكاران قرار شد بعد از ساعت كاري برويم و برج ميلاد را ببينيم. خيلي در مورد برج اطلاعات دقيقي نداشتم و فقط يكسري موارد كلي مثل اينكه ششمين برج بلند تلويزيوني و مخابراتي دنيا يا يكي از مراكز و مكانهاي گردشگري تهران است را راجع به برج ميدانستم. در مسير هم سعي كردم اطلاعات بيشتري از دوستانم بگيرم كه متأسفانه آنها هم بيشتر از من نميدانستند و اين خود جاي تأسف دارد كه چرا ما كه ساكن تهران هستيم و شايد حداقل در روز يك بار از جلوي آن عبور ميكنيم آگاهي دقيقي از آن نداريم. آيا مشكل ما هستيم يا اينكه متوليان شهر تهران در معرفي و شناخت آن كوتاهي كردند. توي همين تفكرات بودم كه بعد از طي مسير پر ترافيك و آزاردهنده پاييز به ورودي برج رسيديم. سهم آن بالا از نگاه هريك از ما ابهت و بزرگي برج در نگاه اول مرا مجذوب خودش كرد. وقتي كنار برج ايستاده بودم به كوچكي خودم پي بردم. واقعاً تكنولوژي و هنر برج قابل ستايش و تحسين بود، نگاه حيرتانگيز ديگر دوستانم خيلي جالب بود كه البته سعي ميكردند حيرت همراه با تحسين خود را پشت ژستهاي كارشناسانه و نقدهاي غيرحرفهاي پنهان كنند و به قولي خودشان را به كوچه علي چپ بزنند. اين در حالي است كه تحسين هر پروژه ملي قطعاً مايه غرور و اعتماد به نفسمان خواهد شد. همه ما عادت كردهايم شهروندي پرمشغله باشيم و كمتر سرمان را در طول روز به اطرافمان بيندازيم و سهم ميلاد از نگاه ما، تماشايي سرسري و از دور باشد. سرتان را درد نياورم، وقتي به بالاي برج رسيديم عجيب حس درونيام به تهران و تمامي كمبودهايش حتي ترافيكي كه اعصاب آدم را توي چرخ گوشت له و لورده ميكند كمكم تغيير ميكرد. كسي نميتوانست پيشبيني كند كه روزگاري هر ايراني بتواند كلانشهر تهران را با همه متعلقات، زير پايش حس كند و چه حس قشنگ همراه با غروري بود. آنجا با خودم فكر كردم چه راحت انسانها ميتوانند بدون تلاشهاي سخت و نفسگير فقط با كمي تغيير زاويه، ديدشان را به اطراف و آدمهايي كه در كنارشان هستند تغيير دهند. در آن لحظه يك اتفاق ساده، نوع نگاهم را تغيير داده بود. از برجها به زندگي نگاه كنيم تجربه ديدن تهران از بالاي برج ميلاد اينقدر برايم جالب و دوست داشتني بود كه ذهنم را بهشدت به خودش مشغول ساخته بود. ما چقدر ساده و بيآلايش ميتوانيم زندگي و اطرافيان را دوست داشته باشيم، گرفتاريها و مشكلات را ميتوان با تغيير ديدگاه و خلاقانه حل كرد فقط بايد زاويه ديد خود را تغيير بدهيم. تغيير در بيشتر اوقات هيجان را به شما برخواهد گرداند. اگر هميشه عادت كردهايد از يك مسير خاص به محل كار يا خانهتان برويد، مسير را تغيير دهيد و راه متفاوتي را انتخاب كنيد. اگر از يك رستوران هميشه يك نوع غذا سفارش ميداديد، اينبار غذاي متفاوتي كه تا به حال خوردنش را تجربه نكردهايد، امتحان كنيد. متأسفانه اكثر مشكلات و ديدگاههاي منفي و كليشهاي كه ما نسبت به افراد و زندگي داريم براي اين است كه همواره سعي ميكنيم مسائل را به يك شكل حل و فصل كنيم. شكستن چارچوبها و قالبهاي زندگي براي برخي از ما به قدري سخت و دشوار است كه حتي توان فكر كردن به آن را نداريم و به سادگي از مواجه شدن با مسائل فرار ميكنيم و معمولاً هم سادهترين و بدترين راه را انتخاب ميكنيم كه بعدها هم حسرت و سرزنش دروني را فراهم ميآورد. اينكه ياد نگرفتيم يا بهتراست بگويم به ما آموزش ندادهاند كه چگونه نظر و ديدگاهمان را تغيير دهيم و مسائل را از زواياي مختلف بررسي كنيم خود مجالي جداگانه ميطلبد و در اينجا جاي بررسي آن نيست. ترس و تفكرات منفي و بدون پايه و اساس همواره سدي است كه زندگي را بر ما سخت ميكند و اين سختي صد چندان ميشود هنگامي كه نميتوانيم مسير و نگرش خود را تغيير دهيم و از زاويهاي ديگر به بررسي و تحليل شرايط بپردازيم. شما شايسته و سزاوار هستيد كه با نشاط و خوشبخت زندگي كنيد، اما فقط خودتان ميتوانيد اين تصميم را بگيريد. خود را باور كنيد و به خواستهها و رؤياهاي خود دست يابيد. هنگامي با كسي برخورد ميكنيم كه مثل ما فكر نميكند، وقتي با عزيزي مواجه ميشويم كه نظراتش ظاهراً كاملاً مخالف با نظرات ماست، وقتي با انساني روبهرو ميشويم كه خط بطلان بر انديشهها، باورها و اساسيترين اصول ما در ظاهر ميكشد به اين معنا نيست كه او از كره ديگري آمده است، بايد توجه داشته باشيم كه او هم به همان حقيقتي ناظر است كه ما ناظريم! ولي تنها زاويه ديد او با ما متفاوت است، همين. ميلاد دوست داشتني، مثل خيلي چيزها شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه وقتي به يك گل نگاه ميكنيد زياد مجذوبش نميشويد اما فقط كافي است زاويه ديد خود را تغيير دهيد، حيران و متعجب خواهيد شد كه چگونه گلي كه تا چند لحظه پيش برايتان جذاب نبود الان بهترين گل دنياست. مشكلات، موضوعات و افراد اطراف زندگي ما هم حكم همين گل را دارند، كافي است فقط زاويه ديد و نگرش خود را به اطرافمان تغيير دهيم. فراموش نكنيم كه اين انتخاب ماست كه يك صحنه معمولي، يك اتفاق و مسير زندگي را زيبا بسازيم. تكرار عادت موجب سكون ميشود و خلاقيت و پيشرفت را از بين ميبرد، هرگاه كه ما كاري را بدون دقت و انگيزه كافي انجام ميدهيم يا عقايد، عادتها و تجارب خود را با تعصب زياد در كاري اعمال ميكنيم، كمتر به اين فكر هستيم كه تغيير مثبتي در روند اجراي كار به وجود آوريم و ايراد و اشكال آن را برطرف سازيم. بعضي از افراد چنان غرق در تفكرات و انديشههاي نخ نماي خود هستند كه نياز به يك سونامي تغيير نگرش و ديد دارند و جالب است همين افراد همواره از مشكلات و دشواريهاي زندگي خود شكوه و شكايت دارند ولي غافل از اين هستند كه درمان و راهحل تمامي مسائل در دست خودشان نهفته است. حالا بعد از گذشت ماهها از بازديد برج ميلاد تهران مسائل حاشيهاي آن برايم رنگ و بوي خاصي گرفته است، حالا شهرم را دوست دارم و همشهريهاي خوبش را بيشتر دوست دارم، حالا ميدانم براي روبهرو شدن با خيلي از موضوعات و مسائل بايد از زاويهاي ديگر به آنها نگاه كرد تا اسير تفكرات منفي و موريانهگونه نشد. برج ميلاد را دوست دارم، به خاطر زحماتي كه براي ساختنش كشيده شده و براي اينكه زاويه نگاهم را به شهر و آدمهايش تغيير داد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]