واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۲
چه باشکوه و پرغرور است لحظهای که زائران پیاده خسته اما پرامید به وصال و دیدار یار نائل میشوند، لحظهای که بیاختیار اشکها در چشم حلقه میزند، بغضی که این لحظه در محضر تو سراغت میآید را نه در پستهای اینستاگرامی میتوان به اشتراک گذاشت و نه حتی به عزیزترین کسی گفت، اما گاهی هم با خودت زمزمه میکنی کاش از این بغض گرهی باز شود... به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- منطقه خراسان، امسال 3 هزار کاروان دانشجویی در قالب دو هزار دانشجو پسر و هزار دانشجو دختر از نیشابور و البته از دانشگاههای سراسر کشور پیاده عازم سفر به مشهد میشوند. همچنین در بین کاروانهای مردمی کاروانی از بهشهر مازندان، علیآباد کتول و مینودشت و کاروانی از استان سمنان و شاهرود بیشترین مسافت پیادهروی را طی میکنند. پیشبینی میشود امسال تعداد 250 هزار زائر پیاده در روزهای پایانی ماه صفر به مشهد سفر کند. چند روز مانده به شهادت امام رضا(ع) خیلی اتفاقی رهگذر جاده شدیم. 20 کیلومتری مشهد بود که این زائران پیاده را دیدیم. راستی چقدر دیدن بعضی آدمها مو به تنت راست میکند و باز دلت را میلرزاند، دیدن آدمهایی که اغلب با تو خیلی فرق دارند... وقتی حق مجاورت با امام رئوف را به جا نمیآوری، دیدن زائران پیاده دلهره در وجودت میاندازد و میفهمی که چقدر دیربهدیر به دیدار امام رضا(ع) میروی. یاد قرارهایی که با آقا گذاشتی، اما باز به باد فراموشی سپردی و یاد برخی خطاها و توجیههای پیش خودت میافتی، میترسی در این شلوغی از چشم امام بیفتی و یکی از همان زائرانی شوی که وجودش سبب آزار صاحبخانه میشود. اذن دخول که میخوانی زیر بارانی از واژهها، درد و دلهای همیشگی جان میگیرد، دوباره برق چشمانت را در همان دیوار آینهکاری شده میبینی، اینجا حکایت پرواز دل بر زبانها جاری است، همان حکایتی که در خواب شب تمنا میکردی. همیشه به دنبال چنین پنجرهای میگشتی تا دنیا را از این زاویه نگاه کنی مثل همان وقتهایی که کنار یکی از صحنها مینشینی و زائرانش را نگاه میکنی و با خودت میگویی دیوانه مردمانی که در دنیایی دیگر بهشت را جستجو میکنند. و این عصرهای پاییزی لعنتی چقدر بوی دوری میدهد، بوی ما که از هم فاصله داریم، اما در مسیر که به زائران پیاده نگاه میکنی، میبینی بادهای سرد آذر که میوزند و قدم به قدمهایی که میگذارند، انگار همین باد سرد کولهبار غمهایشان را با خود میبرند، پیادهروی شبها حال وهوای بهتری دارد، شوق و حس پرواز در وجودت بیشتر قوت میگیرد. وقتی تصمیم میگیری پیاده به دیدار حضرت بروی، تحمل سرمای هوا برایت آسان میشود، انگار دنیا همان یک لحظهای میشود که میخواهد چشمت به بارگاه نورانیاش بیفتد و باز همان یک لحظه است که زائرت را به ابدیت میبرد. این گنبد و بارگاه تنها جایی است که به زائرپیاده آرامش میبخشد. انگار وطنش در همین چند متر جا خلاصه میشود، وطنی به وسعت حرم و حرمی به وسعت وطن. ما آدمها همیشه از صداقت و وفاداری دم میزنیم، اما پای قولقرارهایمان با تو میلنگیم، گاهی وقتها به این موضوع فکر میکنم که تو درمورد من چگونه فکر میکنی، شاید دوست داری زودتر از حرم بروم و باز غرق در روزمرگی خود شوم. ولی همیشه حسی میگوید، آقا به وقت بدرقه، دستهایش را پر از گلهای شببو میکند، وقتی مهربانی زیباترین احساس آدمهاست حالا در مقابل امام رافت و مهربانی قرار گرفتی، اما تمام اینها توصیف کامل تو نیست و این معما هم زیادی پیچیده نیست، شاعر گفت «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست!» به جز سلام به تو، آن هم اکثرا از دور چه کردهایم در این عمری از تباهیها؟ به پیشگاه شما سربه زیر میآیم به سربلندترین شکل عذرخواهیها از این به بعد ندارند تاب دریا را که خواب حوض تو را دیدهاند ماهیها دوباره باید از اینجا به جاده زل بزنم همان حکایت جاماندهها و راهیها نوشتار از: ریحانه تارقیان- خبرنگار ایسنا- منطقه خراسان انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]