واضح آرشیو وب فارسی:عصر قانون: عصر قانون _ سرویس سیاسی: به مناسبت روز دانشجوی « عصر قانون » گفتگویی را با سعدی زمانی، فعال دانشجویی اصلاح طلب و رئیس میته دانشجویی حزب ندای ایرانیان انجام داده است که مشروح آن در ادامه منتشر می گردد: فراز و فرود های جنبش دانشجویی طی ۴دهه اخیر را چگونه ارزیابی می کنید؟ برخی معتقدند جنبش دانشجویی محصوصا بین متولدین دهه ۷۰ کم رنگ شده است. نظر شما در این باره چیست؟ جنبش دانشجویی قبل و بعد از انقلاب اسلامی همواره جریان پیشروی سیاسی در کشور بوده است. از این منظر که در دوره های مختلفی که اساسا احزاب امکان بروز و ظهور یا انگیزه بروز و ظهور نداشته اند. این جنبش متاسفانه یا خوشبختانه بار سنگین سیاست ورزی را بر دوش گرفته است. به عنوان نمونه دانشجویان انقلابی اواخر دوران پهلوی که با همه توان پرچم انقلابی گری را برداشتند. البته دانشگاه در آن دوره وضعیت ویژه ای داشت. یکی اینکه دانشجوی دهه پنجاه به صورت جدی پل میان طبقات مختلف جامعه بود. کسی که خودش گاهی از پایین ترین طبقات اقتصادی و فرهنگی و از روستاهای دور از پایتخت می آمد ولی حالا می توانست در بالاترین سطح فکر کند. دانشگاه آن موقع ویژگی دیگری هم داشت. آن هم این بود که طیف های مختلفی اعم از توده ای، مجاهد و خط امامی را در خودش جای داده بود همین ویژگی موجب شده بود که بتواند در سطح بالایی نقش آفرینی کند. بعد از انقلاب اسلامی اوضاع چرخید، انقلاب فرهنگی و ماجرای تسخیر سفارت امریکا که اتفاق افتاد دیگر تقریبا جنبش دانشجویی تنها یک بال داشت، آن هم نیروهای خط امامی. در دهه هفتاد اوضاع با جدی شدن فعالیت تحکیمی ها تغییر کرد. باید بگویم منصفانه نیست اگر نقش دفتر تحکیم در روی کار آمدن خاتمی را انکار کنیم. تحکیمی که بعد از خاتمی تغییر نقش داد و از اتحادیه دانشجویی در قامت یک حزب ظاهر شد. شاید اگر شما در جامعه از مردم سوال می کردید نمی دانستند که تحکیم یک حزب نیست و اتحادیه است. شاید همین مساله اشتباه بزرگی بود که تحکیم مرتکب شد، این البته جای بحث دارد ولی من گمان می کنم. تحکیم بیش از آنچه ظرفیت داشت وارد سیاست شد. هویت یابی شان یک جاهایی مساله عبور از خاتمی را هم بولد کرد. چیزی که هم به زیان دانشگاه و هم به زیان خودشان شد. به طور کلی جنبش دانشجویی یک سری ویژگی های عام دارد. آرمان گراست، صبر ندارد و از همه مهمتر چیزی برای از دست ندادن هم ندارد. همه این ها کار دست این جنبش داد. اگر نمی گویم جنبش دانشجویی مرده است، فقط از سر دلسوزی است. جنبش دانشجویی امروز جانی ندارد. جوان دهه هفتادی شخصیت پیچیده ای است. دهه هفتادی ها دو قطبی اصلاح طلب – اصولگرا را هم ندیده اند. یعنی از ملموس ترین دو قطبی سیاست در کشور درکی ندارند. این را که می گویم در مورد اکثر این هاست نه همه شان. جوان دهه هفتادی از یک سو با انقلاب رسانه و انقلاب جنسی درگیر است و از طرف دیگر مشکلات اقتصادی و رکود کشور، خیلی از این ها اصلا وقت نکرده اند به این مسائل فکر کنند. برای همین من بیشتر درک شان می کنم تا سرزنش، اما به هرحال تا رسیدن به یک حد نرمالی از آموزش سیاسی فاصله دارند. پدیده فرار مغز ها رو چطور تحلیل میکنید؟ فرار مغزها یک پدیده طبیعی است. وقتی در کشوری این همه مشکلات بر سر راه اهالی علم است و حداقل تامین و حمایت صورت نمی گیرد. چه انتظاری می شود از جوان داشت؟ دولت قبلی که اساسا به مساله فرار مغزها اعتقاد نداشت و رئیس شان می گفت فرار بی مغزها داشته ایم. این دولت هم حالا حالاها کار دارد تا بخواهد از تامین آب و نان مردم خلاص شود و به مسائل مهم بعدی فکر کند. به هرحال با توجه به وضعیت کشور فرار مغزها اگرچه غم انگیز است اما طبیعی بوده است. جایگاه تشکل ها را در دانشگاه چطور ارزیابی می کنید؟ مسئولین دانشگاه چقدر به آن ها احترام میگذارند و از آنان حمایت می کنند؟ تشکل های دانشجویی هم یک بخشی از جنبش دانشجویی هستند. بدیهی است که اینها هم دچار مشکلات جدی شده اند. از یک سو تعداد دانشجوی فعال کم است و از طرف دیگر چون ارتباط میان نسل تحت تاثیر سیاست های وزارت خانه قبلی و حوادث غم انگیز ۸۸ قطع شده است، این جوان ها تجربه و درکی از کار تشکل یافته ندارند. اگرچه مردم ما ذاتا هم با کار گروهی میانه ندارند. در دانشگاه ها بسیار سلیقه ای برخورد می شود. بیشتر بستگی دارد رئیس دانشگاه از کدام طیف سیاسی باشد. اگر از نزدیکان حضرت آیت الله هاشمی باشد خب اوضاع بهتر است و اگر از طیف احمدی نژاد باشد خب معمولا مجوز سخنرانی هم نمی دهد چه برسد به تشکیل انجمن. این هم قابل کتمان نیست که این دو طیف بیشترین سهم را در میان مدیران دانشگاه دارند. چرا برنامه های درسی ناکارآمد است و با صنعت فاصله دارد؟ برنامه های درسی اساسا سالهاست که به روز رسانی نشده است. شما به یک دانشگاه مراجعه کنید می بینید گاهی ده سال است که چارت درسی و سرفصل ها ثابت است. استاد می آید یک جزوه ای را که ده سال قبل تالیف کرده است می دهد به دانشجو، یکی از ظلم ها به دانشجویان همین درس دادن جزوه ای است. حداقلش باید دست جوان کتاب بدهیم نه اینکه صد صفحه را یک شبه حفظ کند و صبح بعد از امتحان همه را فراموش کند. مساله دیگری هم هست، آن هم تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی است. دانشگاه ها آنقدر مشغول کاسبی هستند که برنامه شان شده است پول گرفتن و مدرک دادن. این درد بزرگی است. بعضا دانشجو پایان نامه اش را هم اطراف میدان انقلاب سفارش می دهد و دیگر هیچ چیز از پژوهش و تحصیل باقی نمی ماند. کاسبی جدید هم دانشجو گرفتن در مقطع دکتراست که نتیجه اش شده است. چند ده هزار دکترای بیکار. این کاسب کاری وزارت علوم و دانشگاه آزاد هم نمی شناسد. رسانه ها باید روی خود دانشجویان کار فرهنگی انجام دهند بلکه دانشجویان خودخواسته بروند سراغ مطالعه رفرنس ها و باسواد شوند، یعنی صرف نظر از نمره و امتحان! انتهای پیام/
سه شنبه ، ۱۷آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر قانون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]