واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
دانشجو؛ چشمی که باید بیدار بماند
مرتضی اشراقی
روز نو : اگر نگاهی به تقویم بیندازیم، در تمام ماهها ایامی را مشاهده میکنیم که منتسب به مناسبتهای مختلف است؛ جشنهای ملی و مذهبی، اعیاد، شهادتها، پیروزیها، فتحها، رشادتها و...
هنگام فرارسیدن هرکدام از این روزها دستگاهها و ارگانهای مختلف کشوری و لشکری یا بخشهای مختلف جامعه با ایفای نقش متولی اصلی آن روز در گرامیداشت بهتر و پررنگتر آن میکوشند.
اما از معدود مناسبتهای مهمی که از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بدون متولی یا مدعی ویژه، هرسال به گرمی پاس داشته میشود، «روز دانشجو» است.
این روز از دو جنبه قابل بررسی است. اول، مناسبت تاریخی ١٦ آذر است؛ در سال ١٣٣٢ پس از کودتای انگلیسی- امریکایی ٢٨ مرداد و در اوج خفقان محمدرضاشاهی، اعتراض دانشجویان به سبب سفر معاون رییسجمهوری امریکا موجب یورش بیرحمانه نیروهای رژیم و ریخته شدن خون سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. نکته جالب آنکه پس از پایان عمر سلطنت پهلوی همواره این روز بدون در نظر گرفتن گرایش سیاسی این سه دانشجوی شهی به عنوان روز دانشجو گرامی داشته شده و میشود.
بعد دوم، موضوع (یا سوژه) این روز است؛ آنچه در ١٦ آذر کانون توجه است یک قشر مهم جامعه ایران به نام دانشجو است که از دوران مشروطیت بدین سو همانگونه که از پیشتازان کسب علم بودهاند، از پیشگامان تحولات و مبارزات ملت نیز بوده است.
فراموش نکنیم قضیه دانشکده فنی در برههای رخ داد که ملت ایران در ماههای آغازین یک دوره سیاه خفقان و سرکوب به سر میبرد و در آن شرایط هم آن کسانی که نقش چشم بیدار و زبان گویای جامعه را با شجاعت و رشادت ایفا کردند همین دانشجویان بودند. آنان بدون نفع مادی یا قدرت و جایگاهی در انتظارشان باشد، حقجویانه اعتراض خود را ابراز کرده و حرکت خود را با خونشان ماندگار ساختند.
این اتفاق حماسیگونه ١٦ آذر را تبدیل به یک نماد کرد؛ هم نماد شجاعت و هم الگویی از «دانشجو» برای تمام دانشجویان آینده.
اما دانشجو کیست و حامل چه معانی و خصایلی است؟ اول باید توجه کنیم که در دههها قبل با توجه به سطح پایین سواد در جامعه و دشواریهای ورود به فضای علمی دانشگاه، معمولا انسانهای با ضریب هوشی بالا، همت عالی و دارای هدف پا به این عرصه میگذاشتند که به فراخور این موقعیت، در میان خانواده، شهر و مردم خویش از اصلیترین گروههای مرجع به حساب میآمدند (نقشی که بعدها در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی هم وجود داشت).
اما در مورد جوهره شخصیتی دانشجویان نخستین نکته مهمی که به چشم میخورد، عامل «جوانی» است؛ در ادبیات مذهبی همواره گفته میشود که دل جوانان برای پذیرش حق آمادهتر از کسانی است که عمری با انواع و اقسام خطاها و گناهان زندگی کرده و بعد از سالها میخواهند به حق بپیوندند؛ این زلالی و خلوص نیت جوانان و پاک بودن لوح وجودیشان، از آنها انسانهایی «حقجو»، «حقگو» و صریح میسازد.
لذا امروز هم میبینیم که با وجود تمام آفتهایی که ممکن است وجود داشته باشد، آن محلی که سیاستمداران و مدیران کشور و سیاستهای آنان به چالش کشیده میشود و سوالات اساسی در آن فریاد میشود دانشگاه و توسط دانشجویان است.
این صراحت دلیل دیگر هم دارد و آن اینکه جوانی که در سن ١٨ سالگی وارد محیط علمی میشود معمولا (جز درصد کمی) فاقد هرگونه وابستگی سازمانی به تشکیلات سیاسی خاصی بوده حتی از لحاظ فکری هم طرفدار و متعصب نسبت به گروه خاصی نیستند؛ دانشجویان انبانی از«سوال» در ذهن دارند و سعی میکنند از طریق استادان، دانشجویان باسابقه، مطالعات و میزگردها و در یک کلام با کسب علم به سوالات خود پاسخ دهند. گاهی مشاهده دانشجویی که از قالب جزوه و نمره و امتحان بیرون میآید و با شوقی عجیب در پی اطلاع از واقعیتهای اطراف خویش است امید به آیندهای بهتر را با وجود انسانهای با انگیزه که از پیله کلیشه بیرون آمده و در پی درانداختن طرحی نو هستند، در دل میکارد. در چنین موقعیتی دانشجو پایی در سنتها، خانواده، شهر، روستا و جامعه خویش دارد و پایی دیگر در علم و محیط آکادمیک؛ اینجاست که دانشجو حلقه واسط میشود؛ حلقه واسط درد و درمان، مطالبه و پاسخ، سنت و دنیای جدید، واقعیت و آرزو و... ترکیب جوانی، علمجویی، حقگویی و واسطهگری (میان جامعه و حاکمیت، گذشته و آینده) از دانشجو شخصیتی منحصر به فرد و استثنایی خلق میکند. آنچه در دوره فعلی بیش از پیش مهم مینماید حفظ و تعریف دقیق این هویت است؛ در شرایطی که با گسترش دانشگاهها فرصت کسب علم و به دست آوردن عنوان دانشجو فراهمتر از قبل است، در زمانهای که جامعه از راههای مختلف (نه صرفا از طریق جوانان تحصیلکردهاش) میتواند مطالبات و درمانهای خویش را بجوید، در برههای که انواع و اقسام گروهها و نهادها قصد بهرهبرداری از عنوان، روحیه پاک و مطالبات دانشجویان را دارند، حفظ حریم ارزشمند دانشجویی و تعریف دقیق آن امری بس مهم است.
در این مورد آنچه به اختصار باید گفت چند نکته است:
١- کسب علم، اولویت مهم دوران دانشجویی است؛ فعالیت سیاسی و اجتماعی را میتوان حتی از دوران قبل از دانشگاه آغاز کرد و در دوران دانشجویی نیز میتوان آن را در بیرون این محیط پیگرفت، اما آنچه به سختی در سایر مقاطع زندگی امکان تداوم مییابد تحصیل علم است؛ در این دوره سنی انسان از لحاظ جسمی و روانی آمادهتر است، چرا که دارای آرامش بیشتر، دغدغه کمتر و خلاقیت فراوان است. لذا باید از فرصت جوانی برای علم آموزی و در نتیجه نگاه علمی به پدیدههای اجتماعی و در نتیجه، نظریهپردازی استفاده کرد.
دانشجو اگر به نقد و اعتراض میپردازد باید با پشتوانه دانش و تخصص باشد و اجازه ندهد که احساسات یا گرایشات فرعی عامل محرک اصلی در سخن گفتن او باشد.
٢- اظهارنظر و حضور در عرصههای سیاسی از اقتضائات و لوازم دوران دانشجویی است؛ ولیکن آنچه موجب خدشهدار شدن شأن و مرجعیت اجتماعی دانشجویان میشود گرایش به گروهها و نهادهای سیاسی خارج از دانشگاه است. اگر محل فعالیت حزبی خارج از دانشگاه است (که هست) گروههای سیاسی نیز باید به این نکته توجه کنند که درصدد استفاده از دانشجویان در جهت مقاصد سیاسی خویش برنیایند. همانگونه که در چند دهه قبل آثار منفی ورود احزاب و گروهها به محیط دانشگاه را دیدیم امروز هم به این اصل باید توجه شود که حفظ استقلال نهاد دانشگاه و دانشجو هم برای خود آن و هم برای جامعه مفیدتر است. دانشگاه محل کسب علم، جایگاه نقد علمی جامعه و کرسی سوال از سیاستگذاران و سیاستمداران توسط دانشجویان به عنوان چشمان بیدار جامعه است؛ چشمانی که باید در مسیر پیشرفت و رشد جامعه خویش، چه در گردنههای دشوارو مه آلود و چه در جادههای خالی و طولانی بیدار بمانند...
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]