تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله  عليه  و  آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806836959




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دزدی مؤدبانه دو جوان از یک پیرزن


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
پیرزن دزدی مؤدبانه دو جوان از یک پیرزن

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی؛
دزدی مؤدبانه دو جوان از یک پیرزن
پیرزنی که به راحتی فریب دو جوان پژوسوار را خورده بود و خیلی ساده‌لوحانه طلاهایش را از دست داده بود درباره چگونگی ماجرا برای ماموران انتظامی توضیح داد.



به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز به نقل از خراسان، پیرزن محجبه در حالی که چادر مشکی را روی سرش جابه‌جا می‌کرد وارد اتاق مشاوره شد و به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: سال‌هاست در محله سجاد زندگی می‌کنم با آن که سن و سالی از من گذشته و با بیماری‌های زیادی دست و پنجه نرم می‌کنم، اما خداوند را شاکرم که توفیق خواندن نماز در مسجد محل را به من عنایت کرده است تا لذت نماز به جماعت را هر روز تجربه کنم.   عصر روز قبل هم مانند روزهای گذشته عازم مسجد شدم تا نماز مغرب و عشاء را در کنار دیگر هم‌محله‌ای‌هایم اقامه کنم. وقتی به نزدیکی‌های مسجد رسیدم ناگهان صدای بوق یک خودرو توجهم را به خود جلب کرد.   به حاشیه خیابان نگاه کردم ۲ جوان را داخل یک دستگاه پژو دیدم که به من چشم دوخته‌اند. مردی که سمت شاگرد نشسته بود شیشه خودرو را پایین کشید و خیلی محترمانه و مودبانه مرا با کلمه «حاجیه خانم» صدا زد.   احساس کردم آن ها غریبه هستند و به دنبال آدرسی می‌گردند. برای کمک به آن ها نزدیک‌تر رفتم. مرد جوان گفت: ما اهل عراق هستیم و خیابان‌های مشهد را نمی‌شناسیم و بلافاصله ادامه داد: مقداری لوازم و وسایل نذری برای خادم مسجد... آورده‌ایم، آیا شما او را می‌شناسید؟ من که هر روز به آن مسجد می‌رفتم نه تنها خادم مسجد را به خوبی می‌شناختم بلکه با بسیاری از نمازگزاران نیز آشنا بودم به همین دلیل بی درنگ پاسخ دادم درست آمده‌اید و با اشاره دست مسجد محل را به آن‌ها نشان دادم ولی آن مرد گفت: چون ما جای دیگری هم باید برویم و عجله داریم از شما خواهش می‌کنیم این بسته‌های نذری را به خادم مسجد برسانید.   من هم که عازم مسجد بودم و آقای ... را می‌شناختم قبول کردم. وقتی دستم را دراز کردم تا بسته را بگیرم ناگهان سرنشین خودرو در حالی که به انگشتر طلایم خیره مانده بود گفت: حاجیه خانم چه انگشتر زیبایی دارید! می‌توانم آن را ببینم؟ گفتم: بله! پسرم! این طلای ۲۴ عیار از مادرم به من رسیده است و بلافاصله انگشتر را از انگشتم بیرون آوردم و دست آن مرد دادم.   او که گویی متوجه گردنبندم نیز شده بود در حالی که از زیبایی کنده‌کاری‌های انگشتر تعریف می‌کرد ادامه داد قصد دارم عین همین را برای همسرم بخرم، اما حیف که گردنبندی با این شکل وجود ندارد من هم که به راحتی فریب خورده بودم گردنبندم را هم به او دادم و گفتم چرا! این گردنبند از همان مدل است او هم گردنبند را گرفت و پس از آن که نگاهی به آن کرد به همراه انگشتر آن را داخل پلاستیکی انداخت که بسته نذری را داخل آن گذاشته بود وقتی آن‌ها رفتند متوجه شدم زیر پلاستیک سوراخ است و طلاها داخل خودروی آنها افتاده بود با عجله بسته نذری را باز کردم، اما جز کاغذ باطله و چند تکه لباس پاره چیزی داخل آن نبود حالا....   2007  



۱۴/۰۹/۱۳۹۴ - ۱۵:۰۹




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن