تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نصيحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827343910




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره علی مشهدی از پدرش +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
خاطره علی مشهدی از پدرش +عکس
خاطره علی مشهدی از پدرش +عکس

به گزارش فرهنگ نیوز، علی مسعودی(مشهدی) که همه او را با اجرای متفاوتش در بخش استندآپ کمدی برنامه خندوانه می‌شناسند، خاطره جالبی از پدر مرحومش را در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرد.
 



 
وی با انتشار تصویری از پدر مرحومش نوشت:
 
«خدابیامرز عادت داشت همیشه ظهرها یه ساعت بخوابه واسه همین اون یه ساعت مگس هم حق نداشت پر بزنه منم که کلا بی توجه به امور.هنوز چشماش گرم نمیشد یه کاری میکردم یه متر از جاش بپره اونم طبق آداب و رسوم تربیتی اون زمان با کمربند نصحیتم میکرد و به زور کنار خودش میخوابوند خلاصه این عمل تقریبا هر روز بدون وقفه تکرار میشد یه روز ننه طفلک گفت پسرم اگه امروز پسر خوبی باشی شب با بابات صحبت میکنم فردا واست یه دوچرخه بخره خلاصه بابام خوابید و من رفتم توی بالکن خونه که یه ساعت اونجا باشم و سروصدا نکنم تا ننه شب با بابام صحبت کنه از فردا دوچرخه داشته باشم همینطوری که داشتم تمرین پرتاب تف میکردم چشمم به یه بسته کبریت افتاد و شروع کردم مدلهای مختلف روشن کردن کبریت رو امتحان کردن پرتابی چرخشی لا انگشتی .یه دستی .تا یه بسته تموم شد و بابام خدابیامرزم بیدار شد طفلک فکر میکرد خواب میبینه که واسه اولین بار یه ساعت راحت بدون سروصدای من خوابیده داشت چای میخورد گفت آفرین خوشحالم که تصمیم گرفتی بالاخره پسرخوبی بشی هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای دادو فریاد همسایه ها بلند شد آتیش آتیش آقای مسعودی بالکنتون آتیش گرفته ... و من هنوز دوچرخه ندارم .شادی روح همه پدرهای نازنین که وقتی میرن تازه میفهمی چه گوهری رو از دست دادی فاتحه بفرستین».
 


منبع: مشرق


94/9/14 - 10:50 - 2015-12-5 10:50:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن