تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815357538




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکایت ضرب المثل «هرچه کنی، به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی» را می دانید؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیلکوه: سرویس فرهنگی نیلکوه: امروز حکایت کوتاهی را از ضرب المثل «هرچه کنی، به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی» می خوانید.فولکلور یا همان فرهنگ عامیانه، مجموعه ای از عادات، آداب، باورها، اندیشه ها و شیوه زندگی یک ملت در طول تاریخ است. فرهنگ عامیانه خزینه پرارزش مردمی است که نسل های پیاپی همه اندیشه های گرانبها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند. ضرب المثل ها در هر ملتی اشاره ای دارند به فرهنگ و اعتقاد و آداب و رسوم آن مردم. هر اندازه که یک ملت از تمدن و تاریخ حیات بیشتری برخوردار باشد، به همان میزان هم ضرب المثل ها و کنایه ها در آن کشور بیشتر است. در این میان ایرانیان از دیرباز مردمانی با فرهنگ غنی بوده اند. گوشه ای از این تمدن و فرهنگ به مقوله ادبیات در کشورمان برمی گردد. با این وصف امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب المثل «هرچه کنی، به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی» می پردازیم. *********************************** این ضرب المثل را در مورد افرادی به کار می برند که به نتیجه اعمال خود بی توجه هستند. در واقع پیام اصلی این مثل این است که هر حرکت ما خوب و بد در حق دیگران، اثری مستقیم بر خودمان دارد. اما در مورد داستان این ضرب المثل این طور می گویند که ... در کوچه و برزنی درویش دوره گردی می رفت و مدام با خود این شعر را می خواند که «هرچه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی». از قضا پیرزنی از آن حوالی می گذشت و با شنیدن این حرف ها با خود فکر کرد که این دیگر چه حرفی است که این مرد می زند. من به او نشان خواهم داد که این حرف درست نیست. پیرزن به خانه رفت و نان خانگی درست کرد و البته کمی هم به آن زهر زد و آن را به مرد درویش داد. درویش از محبت او تشکر کرد و رفت. پیرزن هم رو به دیگران و اهل خانه کرد که به او ثابت می کنم که هرچه کنی به خود نمی کنی. از قضا پیرزن فرزندی داشت که راهی شهر و دیار خود بود. در راه درویش را می بیند و می گوید: «من از راه دوری آمده ام و گرسنه ام. برای رفع این گرسنگی، آذوقه ای داری به من بدهی؟» درویش هم همان نان را به پسر جوان می دهد و می گوید: «زنی برای ثواب این نان را به من داده. بگیر و نوش جان کن». پسر نان را می خورد و دیری نمی گذرد که از حال می رود. درویش به سوی پیرزن می رود و او را خبردار می کند. پیرزن دوان دوان می آید و می بیند نانی که او به کمی زهر آلوده کرده بود و قرار بود برای چند ساعت درویش را از پا بیندارد، حال نصیب فرزندش شده است. بر سر و صورت می کوبد و رو به درویش می گوید: حقا که راست می گفتی، «هرچه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی» گزارش از: مریم محمدی


شنبه ، ۱۴آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیلکوه]
[مشاهده در: www.nilkooh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن