واضح آرشیو وب فارسی:اردکان گویا: مصاحبه با مادر دو فرزند معلول جسمی حرکتی اردکان روز جهانی معلولین بهانه ای شد تا پای صحبت مریم بهشتیان مادر دو فرزند معلول جسمی حرکتی اردکان بنشینیم. روز جهانی معلولین بهانه ای شد تا پای صحبت مریم بهشتیان مادر دو فرزند معلول جسمی حرکتی اردکان بنشینیم.به گزارش اردکان گویا ؛ روز جهانی معلولین بهانه ای شد تا پای صحبت مریم بهشتیان مادر دو فرزند معلول جسمی حرکتی در اردکان،امیرحسین و مهدیه سیاحتی، بنشینیم. بهشتیان مادری است فداکار که زندگی خویش را در کنار همسر خویش وقف خدمت و پرستاری از دو فرزندش نموده و می گوید داشتن چنین فرزندانی در عین تلاش بی وقفه صبوری و عشق خالصانه ای می خواهد و یک مادر وپدر باید از خویشتن بگذرند تا رضایت فرزندشان تامین گردد و در تمام زندگی خدا را شکر می کنم و امیدوارم از این امتحان سخت وظیفه مادری خویش را به نحو شایسته ای به انجام برسانم و خانواده هایی که فرزند این چنین دارند بیشتر احساس مان را درک می نمایند و هنوز چشم امید به پروردگاری دارم که چون درد می دهد وسیله درمانش را نیز مهیا خواهد نمود ویا شفاء کامل می دهد. وی می گوید فرزند اول زندگیمان بعلت زایمان سخت و نرسیدن اکسیژن CP " فلج مغزی چهار اندام " شد و کل اندامهای حرکتی اش با اختلال مواجه گردید. کاردرمانی امیر حسین را از 9 ماهگی تولدش شروع کردیم و قبل از آن نمی دانستیم که فرزندانمان بیماری این چنینی دارد ولی از همان آغاز شروع به کاردرمانی و فیزیوتراپی پرداختیم که البته مشکلات زیادی پیش رویمان بود از لحاظ صحبت کردن مشکل داشت و از خوردن غذاهای جامد ناتوان بود و تا سن 4 سالگی به او پوره می دادیم و هفته ای سه روز کاردرمانی می شد که تشنج وی باعث شد ورزش و درمانش به تعویق بیافتد. در سن 9 سالگی امیر حسین را تحت نظر دکتر ابریشم عمل نمودیم تا مشکل کوتاه شدن تاندون های کشاله ران، پشت زانو و مچ پایش برطرف گردد.برای تحصیل فرزندم باید او را تست هوش می گرفتند و قرار شد اول در مقطع مهد کودک آموزش ببیند، آن زمان ساکن شهر یزد بودیم ولی هیچ یک از مهد کودک های یزد حاضر به پذیرش و ثبت نامش نشدند و برای اینکه در روحیه فرزندم تاثیر منفی نگذارد یکی از اتاق های منزل را بصورت یک مهد کودک آذین کردم و خودم معلم او شدم و برایش ساعت آموزش و تدریس و زنگ تفریح گذاشتم تا با شرایط محیط آموزش آشنا گردد،سپس پسرم را برای ثبت نام به مدارس ابتدائی بردم ولی هیچ یک از مدارس حاضر به پذیرش و ثبت نام فرزنم نشدند و چقدر برای یک مادر سخت و دردناک است چنین مواقع که بشدت در روحیه اش والدین تاثیر منفی می گذارد که به جای حمایت آنها را ترد از اجتماع می کنند. ولی خوشبختانه آقای مسعود سرعتی مدیر دبستان ابوطالب واقع در پشت سیلویزد با ثبت نام پسرم موافقت نمودند و فقط برای اینکه امیرحسین مشکلی برای معلمان جهت جابجایی و رفتن به سرویس بهداشتی مواجه نگردد از من خواست که در مدت تحصیل در کنارش بمانم و نور امید زندگی ام را محبت معلمی دلسوز روشنی بخشید. با هزینه شخصی سطح شیبدار جهت رفتن امیر حسین پای تخته سیاه مهیا نمودیم و توالت فرنگی جهت رفاه اش در مدرسه نصب نمودیم تا گامی باشد جهت دیگر دانش آموزان معلول حرکتی نیازمند تا بتوانند راحت تر به امر تحصیل بپردازند. راهنمایی هم در مدرسه عادی تدریس نمود .او درهنرستان های حائری یزد و شهید صدوقی اردکان در رشته کامپیوتر دیپلم گرفت و حال مدتی است که در اردکان ساکن هستیم و پسرم دردانشکده فنی و حرفه ای شهید بهشتی اردکان در رشته کاردانی کامپیوتر(نرم افزار) مشغول به تحصیل است !زندگی ام به اینجا ختم نشد و تا سن سیزدگی سالگی امیر حسین دیگر زایمان نکردم وبعد از این مدت فرزند دوم مان مهدیه متولد شد ولی متاسفانه پس از تولد متوجه شدند که دخترم به بیماری کیاری 2 "میلومننگوسل" مبتلاست که ناشی از مشکل کمبود اسید فولیک در زمان بارداری مادر است و اگر در هنگام حاملگی متوجه این امر می شدند نوزادی این چنین پا به دنیا نمی گذاشت ولی متاسفانه پس از تولد متوجه بیماری اش گشتیم و دخترم سه روز بیشتر نداشت که تحت عمل نخاع قرار گرفت و 17 روز بیشتر نداشت که سرش آب آورد و مجددآمورد عمل قرار گرفت و برایش "شنت" نصب نمودند و در 9 ماهگی دخترم فهمیدند که شنت کار نمی کند و تحت نظر دکتر مهران مرتاض مورد عمل جراحی قرار گرفت و جلوی سرش نصب نمودند و چون این کودکان از ناحیه کمر به پایین بی حس هستند کنترل ادرار و مدفوع ندارند و سعی می کنیم با کاردرمانی بهبود یابند. درد ها و عمل های جراحی مهدیه به همین جا ختم نشد و پس زدگی ادرار داشت و مثانه اش را باز نمودند تا فشار از کلیه هایش برداشته شود، در سن یک سال ونیمی اش پاهای مهدیه را مورد عمل جراحی قرار دادند و در سن 7 سالگی چشم هایش مورد عمل جراحی قرار گرفت و هنوز رویه درمان و بهبودی سلامتی دخترم ادامه دارد و بسیار مدیون همراهی همسر عزیز و مهربانم هستم که در سخت ترین شرایط همراه و تسکین دهنده ناراحتی و غم های مادرانه ام است. نکته آخر این که نگرانی والدین برای آینده فرزندان در زندگی های امروزی امری طبیعی است. این که نگران آینده تحصیل ، مسکن ،شغل مناسب ،ازدواج و تأمین آینده نسبتاً مناسب برای فرزند خود باشند امری است که ذهن هر پدر و مادری را به خود مشغول می نماید. ولی دغدغه والدین معلولین علاوه بر همه این موارد با شدت بیشتر چیز دیگری است که در ذهن بقیه شاید نباشد و آن این است که فرسوده شدن و به تحلیل رفتن قوای جسمی و روحی والدین معلول زودتر از والدین دارای فرزند سالم اتفاق می افتد. و دغدغه این که اگر والدین از پا بیفتند و یا .... چه کسی قرار است جایگزین والدین معلول باشد تا پس از مرگ لا اقل در آرامش باشند هرچند خدا همیشه همراه این بندگان پاک خدا هست . یادمان باشد این فرشتگان زمینی عاملی هستند تا افراد سالم با دیدن آنها لب به شکر خدا باز کنند و به داشتن جسم سالم خود خدا راشکر کنند چیزی که کمتر در حالت عادی اتفاق می افتد. لحظاتی این زن صبور وپر تلاش سکوتی سخت او را فرا می گیرد و چشمانش تا مرز باریدن اشک هایش پیش می رود ،بر می خیزد و کمی راه میرود و تنها سکوت است که در کنار من و همسر و فرزندانش که در کنارش هستیم آرامش بخش قلب پر از درداش است. از سیاحتی پدر فرزندان خواستم حرفی بزند گفت که همسرم اندک سخنی گفته و به همین راضیم دو فرزند با لبخند و تبسمی بر لب از وجودم تشکر می کنند که یک دنیا برایم ارزش داشت. آری ما به سادگی یک نگاه کوتاه از کنار والدینی می گذریم که هزاران حرف ناگفته دارند و هزاران امید در نگاه شان نهفته است . سوال اینجاست؟ ما بعنوان یک انسان در مقابل معلولین و خانواده هایشان چه کرده ایم و چه اقدامی می توانستیم انجام دهیم و کوتاهی نموده ایم! به امید فرداهایی روشن
پنجشنبه ، ۱۲آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اردکان گویا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]