تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا ... نيّتم را به بهترين نيّت ها و عملم را به بهترين اعمال برسان، خدايا به لطف خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799022258




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اولین حوزه علمیه شمیران


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در یکی از برنامه های اخیر تهران گردی در منطقه یک، از مکان های مختلفی دیدن کردیم؛ از جمله محله قدیمی چیذر. بنابر برنامه ای که از هفته پیش تنظیم کرده بودم، اولین مقصد ما، حضور در حوزه علمیه قائم(عج) چیذر بود. طبق معمول، صبح ساعت هفت از خانه به راه افتادم و راس ساعت هفت و نیم به حوزه رسیدیم و به اتفاق گروه تهران گردی و جناب آقای دکتر پرداختی، دبیر شورایاری محله و چند تن دیگر به دیدار آیت ا… هاشمی علیا رفتیم. قبل از آمدن ایشان صحبت هایی در مورد محله چیذر با آقای دکتر پرداختی داشتم. ایشان دانش آموخته رشته محیط زیست و نزدیک به بیست سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بوده و سالها مدیر آزمایشگاههای EPA در کشور آمریکا بوده است. بعد از گزارشی که ایشان از وضعیت محله چیذر و محیط زیست آن ارائه دادند، به ایشان پیشنهاد دادم تا با کمیسیون سلامت و محیط زیست و خدمات شهری شورای اسلامی شهر تهران همکاری داشته باشند. در یکی از سفرهای قبلی به همین منطقه، در دیدار با حاج آقای هاشمی علیا، قرار شده بود یک بار دیگر به طور مفصل از مدرسه و کتابخانه ایشان دیدار کنیم، بنابراین پس از سلام و احوالپرسی، به شوخی عرض کردم آمده ام تا ناگفته های شما را درباره این منطقه و محله و حوزه بشنوم. ایشان پس از اظهار لطف، به شوخی پاسخ دادند: در همان جلسه قبل همه ناگفته هایم تمام شد! بنده به ایشان عرض کردم: کار ما تازه آغاز شده است. با این گفته من لبخندی به لبان ایشان نشست و مطالب بسیاری از گذشته چیذر و چگونگی شکل گیری حوزه علمیه بیان کردند. این نکته ها برای اولین بار بود که از سوی ایشان بیان می شد. بنابر گفته ایشان، در میان روستاهای شمیران، هیچ روستایی به اندازه چیذر، سادات نداشت. وقتی در دوره رضاشاه برای اهالی چیذر شناسنامه صادر می شد، سادات نام خانوادگی ” هاشمی علیا” را برای خود انتخاب کردند. پیش خود فکر کردم که قصد از انتخاب پسوند علیا باید به دلیل جدا کردن این خاندان هاشمی از دیگر فامیلی های مشابه باشد. می دانیم که از نیمه قرن سوم شماری از خاندان علوی در طبرستان حکومت تشکیل دادند و دامنه قلمرو آنها گاهی تا حدود ری نیز می رسید و سابقه سکونت خاندان های سادات به ویژه در شمال ایران، این سو و آن سوی کوههای البرز، به آن ادوار باز می گردد. بعد از آن هم بیشتر اهالی روستا، نام خانوادگی چیذری را برای خود برگزیدند. دکتر پرداختی نیز در ادامه سخنان آقای هاشمی علیا گفتند: علاوه بر این، خاندان های دیگر در این روستا زندگی می کردند که بنا بر شغل خود، نام خانوادگی های پرداختی و صیفی را انتخاب کردند: پدر پدربزرگ من در ضراب خانه دولتی آن زمان به کار ضرب و پرداخت سکه مشغول بود، بنابراین خاندان ما به پرداختی معروف شد و خاندان صیفی هم به این سبب که جدشان به کار صیفی کاری می پرداخت، این نام خانوادگی را برگزیدند. بعد از این صحبت ها از حاج آقای هاشمی علیا درباره مرحوم شیخ علی نهاوندی و حضور ایشان در چیذر پرسیدم. ایشان بیان کردند: مرحوم نهاوندی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بود و جایگاه علمی رفیعی داشت؛ در تهران و در مدرسه سپهسالار قدیم، در بازارچه مروی، تدریس می کرد و در فصول گرم سال برای ییلاق به چیذر می آمد و در اواخر عمر ساکن این جا شد. در زمان حضور ایشان، مردم از نقاط مختلف شمیران به چیذر می آمدند تا در نماز جماعت ایشان شرکت کنند. ایشان نماز را در مسجد چیذر اقامه می کرد و جمعیت علاوه بر مسجد در کوچه های اطراف و در پشت بام ها هم جمع می شدند. علاوه بر این، در زمان ایشان، چیذر محل رفت وآمد و اجتماع علما و روحانیون شمیران بود و جلسات مباحثه با حضور ایشان برقرار می شد. از ایشان پرسیدم: شیخ علی نهاوندی تا چه سالی زنده بود؟ حاج آقا سال دقیق درگذشت او را به یاد نداشتند، اما گفتند: من برای ادامه تحصیل به قم رفته و دوسالی آن جا بودم که ایشان به رحمت خدا رفت و در حیاط امامزاده علی اکبر چیذر دفن شد. بعد از دیدار با حاج آقا و در ادامه تهرانگردی وقتی به حیاط امامزاده علی اکبر(ع) رفتیم، جویای مدفن شیخ علی نهاوندی شدیم. بر روی سنگ مزارشان چنین آمده بود: «آرامگاه مرحوم مغفور آیت الله العظمی العالم الفقیه العارف علی بن الحسین النهاوندی سارع الی مغفره الله یوم الخمیس ثمانی عشره من شهر ربیع الثانی سنه سته و سبعین و ثلثماه بعد الف من الهجره… که در روز پنجشنبه دوازدهم ربیع الثانی۱۳۷۶ مطابق با آذر ماه ۱۳۳۵ شمسی دعوت حق را لبیک گفت.» وی ادامه داد: پس از مرگ ایشان، من با شماری از معمرین و معتمدین چیذر در قم به حضور آیت ا… بروجردی رسیدیم و از ایشان خواستیم تا عالمی را به جای ایشان به چیذر بفرستند و به این ترتیب حاج آقا نورالدین طاهری به چیذر آمد. از جمله افراد حاضر نزد مرحوم بروجردی، می توان به پدربزرگم، سید علی اصغر هاشمی علیا و حاج یحیی هاشمی علیا، کدخدای روستا، اشاره کرد. حاج آقا نورالدین بعدها امام جماعت مسجد خمسه شد و در حال حاضر هم، با وجود نود سال سن، امامت جماعت مسجد واقع در سهروردی را بر عهده دارد. از ایشان خواستم در صورت امکان یک بار به اتفاق به دیدار این عالم بزرگوار برویم و ایشان پذیرفتند. در ادامه از شکل گیری حوزه علمیه چیذر پرسیدم. ایشان پاسخ دادند: زمانی که به فکر تأسیس حوزه علمیه در چیذر افتادم، در تردید بودم که آیا برای ادامه تحصیل به نجف بروم، یا در قم بمانم، یا به چیذر بیایم و این حوزه را تأسیس کنم. بعد از استخاره، مصمم شدم به چیذر بیایم. دایی ناتنی من، حاج حسین چیذری، در چیذر نیز از من خواسته بود به جای رفتن به قم در چیذر بمانم. او خانه و باغی هم داشت که برای سکونت من در نظر گرفته بود. وقتی تصمیم گرفتم به چیذر بازگردم، به دایی خود گفتم: اگر می خواهی به چیذر بیایم، این باغ و خانه را برای تشکیل مدرسه دینی در اختیار من قرار بده. او هم که این خانه و باغ را وقف کرده بود، تولیت آن را به من و مرحوم حاج اصغر رحمانی سپرد. چون می خواستم از همان اول همه چیز بنابر حساب و کتاب دقیق باشد، این باغ را به مدت ۵۰ سال اجاره کردم و قرار شد بعد از این مدت نیز اجاره آن به همین نحو تمدید گردد. پرسیدم: این اقای رحمانی، از همان خاندان محترمی بود که تعداد زیادی از جوانان این خاندان در جبهه ها به شهادت رسیده اند و یکی از ایشان نیز فرماندار تهران شد؟ ایشان جواب دادند بله. خاندان رحمانی در چیذر زندگی می کنند و ایشان پدر سه شهید بودند. در صحبت هایی که بعد از دیدار با حاج آقا در سطح محله داشتم، یکی از اهالی چیذر عنوان کردند که خاندان رحمانی ها در چیذر هفده شهید تقدیم انقلاب کرده اند. ایشان در ادامه افزودند: این باغ چند اتاق قدیمی بیشتر نداشت. فکر تأسیس مدرسه دینی چیذر از سال ۱۳۴۴ شمسی در ذهن من بود و سرانجام توانستم این فکر را دو سال بعد عملی کنم. در نظر داشتم بعد از راه اندازی این مرکز، به قم بازگردم، اما کارها به گونه ای پیش رفت که تا امروز در این جا هستم. از حاج آقای هاشمی علیا پرسیدم: در سال های اول، شمار طلبه ها چند نفر بودند و چه کسانی تدریس می کردند؟ ایشان پاسخ دادند: سال اول حدود ۱۰۰ نفر در این جا ثبت نام کردند و مَدرَس هم همان چند اتاق قدیمی باغ دایی ام بود؛ البته چند سال بعد تعمیراتی در آن انجام دادیم و دستی به سر و وضع آن ها کشیدیم. از روز اولی که که فکر تأسیس این مدرسه را مطرح کردم، همه خیال می کردند که این هدف در حد حرف می ماند و بعد از تأسیس، بسیاری با آن همراه نبودند. بنابراین، تنها مُدرّس این مدرسه، خودم بودم و تا چند سال همه دروس را از سطح مقدماتی تا سطوح بالاتر خودم تدریس می کردم. از ایشان پرسیدم: آیا خاطره ای هم از آن دوران دارید؟ پاسخ دادند: وقتی مدرسه را تأسیس کردم، روزی رییس ساواک شمیران مرا خواست و به من گفت مراقب فعالیت هایت هستیم. وی ادامه داد: بعد از آن چند نفر از مأموران ساواک همیشه در کلاس های درس و مدرسه حضور داشتند. البته برای آن که فعالیت های مدرسه تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار نگیرد و دچار وقفه نشود، فقط به درس و بحث اشتغال داشتم و از همه طلبه ها هم می خواستم که فقط به فکر درس باشند. بنابراین، همیشه از سوی گروهی از انقلابیون آن زمان تحت فشار بودم. پرسیدم مگر مرحوم اندرزگو طلبه حوزه علمیه چیذر نبود؟ ایشان گفت: چرا. از دیگر خاطرات آن زمان حضور سیدعلی اندرزگو در این مدرسه به عنوان طلبه بود. در آن زمان او از دست مأموران ساواک می گریخت و با نام عباس تهرانی در این جا تحصیل می کرد. همه او را در چیذر با این نام و نام خانوادگی می شناختند و کسی نمی دانست که او از مبارزان سرسخت علیه رژیم پهلوی است؛ هرچند که بعد از شش ماه حضور در این جا، تمام داستان زندگی خود را برای من تعریف کرده بود اما من این راز را به هیچ کس نگفته بودم. بعدها وقتی وی را به شهادت رساندند، رییس ساواک شمیران یک بار دیگر مرا فراخواند و گفت: او مدت ها در مشت ما بود، اما تو از حضور او در چیذر چیزی به ما نگفتی. به او پاسخ دادم: شبانه روز حدود ۳۰ نفر از مأموران شما مراقب کارهای من و این مدرسه هستند و من فکر می کردم او هم یکی از مأموران شماست. با این توضیحات و با توجه به این که مدرکی دال بر آشنایی من با هویت واقعی سیدعلی اندرزگو نداشتند، نتوانستند کاری از پیش ببرند. در همین موقع آقای پرداختی گفت: رییس شهربانی تهران در آن زمان شخصی بود به نام سرهنگ ساعت ساز، که در چیذر زندگی میکرد و در هنگام نماز جماعت به مسجد چیذر می آمد. پدرم تعریف می کرد یک بار که او و سرهنگ ساعت ساز به سمت مسجد می رفتند، سیدعلی اندرزگو از جلوی ما عبور کرد. پس از گذشتن از کنار ما سرهنگ ساعت ساز به او حساس شده و پرسید این کیست؟ پاسخ دادیم که از طلبه های مدرسه چیذر است. پدرم از او پرسیده بود چطور مگر اتفاقی افتاده؟ سرهنگ ساعت ساز جواب می دهد: به هنگام عبور از کنار ما، رویش را از ما برگرداند تا دیده نشود. در ادامه از حاج آقا پرسیدم: توسعه این مدرسه و تبدیل آن به حوزه علمیه چگونه اتفاق افتاد؟ ایشان پاسخ دادند تا قبل از انقلاب وضعیت مدرسه هیچ تغییری نکرد اما پس از انقلاب قطعه زمینی را در جنوب باغ خریدیم و به فکر توسعه مدرسه افتادم. می خواستم این زمین را قبل از انقلاب بخرم، اما چون در مجاورت آن مهدکودک بود و اشرف پهلوی و فرح دیبا به آن جا سر می زدند و برای آن جا در آینده برنامه هایی داشتند، از فروش این زمین جلوگیری شد. بعد از انقلاب، این قطعه زمین را به مبلغ ۷۰۰ هزار تومان خریدم، ۳۰۰ هزار تومان آن را با فروش خانه خود تأمین کردم و باقی مبلغ را تا سه ماه دیگر پرداختم. بنای جدیدی را هم که شما می بینید در عرض پانزده ماه ساختیم. به این ترتیب، حوزه علمیه چیذر به نام مبارک حضرت قائم (عج) شکل گرفت. از حاج آقا درباره معماری بنای جدید پرسیدم، پاسخ داد: برای تهیه نقشه سراغ یکی از مهندسان چیذر رفتم، اما طرح ایشان را نپسندیدم. در همان زمان شنیدم که مهندسی به نام مظلوم، ساختمانی در دانشگاه امام صادق را طراحی کرده است. بنابراین از ایشان خواستم تا نقشه ای برای بنای جدید حوزه تهیه کند. اما بعد از تهیه نقشه دیدم که بنا بیشتر از آن که به حوزه شبیه باشد به هتل شباهت دارد؛ این نقشه زیبا بود اما نه آن چیزی که من در ذهن داشتم؛ فضای طلبگی می بایست مطابق محیط طلبگی باشد و نقشه بنا هم باید با آن موضوع تطبیق کند. بنابراین خودم دست به کار شدم و وقتی برای خرید آجر برای ساخت بنای جدید، به یکی از آجرپزی های قم می رفتم، در مسیر تهران به قم و بالعکس، آنچه در ذهن داشتم، بر روی کاغذ آوردم. سرانجام بعد از چند بار پاک کردن و کشیدن به آنچه در ذهن داشتم رسیدم. سپس نقشه اولیه را نزد یکی از مهندسان بردم و گفتم: می خواهم بنای حوزه چنین شکلی باشد، اما شما مهندسید و طرح مهندسی و زیبایی آن با شماست. دست آخر آنچه که می خواستم به انجام رسید. همان طور که گفتم برای تهیه آجر هم به قم رفتم و به یکی از آجرپزی ها که آجر خوبی داشت، سفارش آجر را دادم. چون می خواستم ظاهر آجری بنا یک دست و یک شکل و یک رنگ باشد، همه آجر ها را به همان جا سفارش دادم. در مدت پانزده ماهی که این بنا ساخته می شد، حدود ۱۰۰ بنا و کارگر در این جا مشغول بودند. به ایشان گفتم: واقعا آن چه که ساخته اید با روح یک “حوزه علمیه” سازگار است. در سال های بعد از انقلاب کم تر چنین مواردی دیده شده است. بعد قرار شد همراه حاج آقا و دیگر دوستان، گشتی در حیاط با صفای حوزه بزنیم؛ برگ های پاییزی درختان روی حوض بزرگ و زیبای وسط حیاط را پوشانده بود. از حاج آقا پرسیدم: آب این حوض از قنات است؟ پاسخ دادند: نه خیر آب چاه است که به این جا هدایت کرده ایم. پرسیدم: چیذر چند قنات داشته؟ پاسخ دادند: دقیق یادم نیست، اما مهم ترین آن ها قنات چیذر بود که مظهر آن دم در خانه مرحوم شیخ علی نهاوندی و مسجد چیذر بود. ایشان در ادامه افزودند: این درختان را نیز خودم از شمال آوردم و در این جا کاشتم. معلوم بود که حاج آقا برای توسعه و زیبایی بخش های مختلف این حوزه فکر و بررسی کرده است. ایشان گفتند یک بار که چند نفر شاخه های مزاحم درختان را قطع کردند، ناراحت شدم و به آن ها گفتم اگر انگشتان دست مرا قطع می کردید بهتر از قطع شاخه های این درختان بود. روحانیون روزگار قدیم هم همین راه و رسم را داشتند. یکی از دوستانم به شوخی گفت: کاش تفکر شهرداران هم به مانند حاج آقا بود که به جای قطع درختان، از شمال درخت آورده و پرورش داده است. وقتی در حیاط می گشتیم، ساختمانی چند طبقه و در حال ساخت که مشرف به حوزه بود نظرم را جلب کرد. متأسفانه ارتفاع این ساختمان فضای یکدست صحن و حیاط را به هم ریخته بود. از حاج آقا پرسیدم این ساختمان شخصی است؟ پاسخ دادند: نه خیر، ساختمان جدید حوزه علمیه خواهران است که در شرف تکمیل است. پرسیدم حوزه علمیه خواهران از چه سالی در چیذر راه اندازی شده؟ ایشان پاسخ دادند: از همان سالی که حوزه علمیه برادران را راه اندازی کردیم! با تعجب پرسیدم: یعنی از همان سال ۱۳۴۶؟ پاسخ دادند: بله و ادامه دادم: در آن سال ها در قم و مشهد هم حوزه علمیه خواهران وجود نداشت، به عبارتی این جا اولین حوزه علمیه خواهران در ایران است. حتی حوزه علمیه برادران هم اولین حوزه علمیه شمیران است و این موضوع بسیار بااهمیتی است. پرسیدم: نحوه شکل گیری حوزه علمیه خواهران چگونه بود؟ حاج آقا با تواضع معمول خود درباره این موضوع که تا کنون با کسی در میان نگذاشته بودند، گفتند: قبل از تشکیل حوزه علمیه چیذر در خانه به اهل خانه نیز دروس طلبگی درس می دادم. وقتی در سال ۴۶ حوزه را تأسیس کردم، تصمیم گرفتم برای خانم ها هم مرکزی برای تدریس علوم دینی ایجاد کنم. در آن زمان چیذر آسیابی داشت که با آب قنات چیذر کار می کرد و مالکیت آن در اختیار پدربزرگم بود. البته آسیاب چیذر مانند قدیم چندان فعال نبود و به همین سبب، آن جا را برای تأسیس اولین محل برای حوزه علمیه خواهران در نظر گرفتم. اهل خانه و خودم، به خانم هایی که برای فراگیری علوم ثبت نام می کردند، درس می دادیم. بعد از چند سال، حوزه خواهران را به خانه ای در همین محله چیذر منتقل کردیم و بعد از ساخت بنای حوزه علمیه جدید پس از انقلاب، حوزه علمیه خواهران هم به همین مجموعه انتقال داده شد. در حال حاضر در بخش خواهران از سطح مقدماتی تا سطح خارج فقه طلبه ها مشغول به تحصیل هستند. با خودم فکر کردم که گرچه تحصیلات بانوان در علوم حوزوی در گذشته های دور و نزدیک در ایران و جهان اسلام سابقه دارد، اما به صورت فردی و غالبا در خانه ها و بیوت عالمان و اشخاص سرشناس بوده است، نه آن که حوزه ای به بانوان اختصاص یابد. در شرح احوال برخی از علما آمده است که به اهل بیت خود درس می داده اند، مثلا مرحومه حاجیه خانم ثقفی تهرانی، همسر مرحوم امام خمینی به تحصیل برخی از دروس مقدماتی و سطح نزد ایشان در خاطرات خود اشاره کرده اند، یا عالمه پرهیزگار و مفسر قرآن کریم، خانم امین اصفهانی نیز حتی تا سطح اجتهاد تحصیل کرد و به احتمال بسیار تنها بانویی است که تفسیری بر سرتاسر قرآن کریم نوشت و به سبب همین فضایل بود که سال ها قبل، با برگزاری کنگره هایی خاص ایشان در اصفهان و قم، کوشیدم او را به جامعه علمی ایران بیشتر معرفی کنم، اما می دانستم که او هم در خانه تحصیل کرده و چون دختر امین التجار اصفهانی بوده، علما برای تدریس به این بانوی بزرگوار به خانه پدری وی می آمده اند. بنابراین حوزه علمیه مخصوص خواهران در چیذر به احتمال بسیار در نوع خود نخستین بوده است و چنین به نظر می رسد که متولی این حوزه نظرات اصلاحی خود را به جای نوشتن در کتاب و گفتن بر منبر، بی ادعا و مخلصانه جامه عمل پوشانده است. به حاج آقا گفتم: این که این جا اولین حوزه علمیه خواهران است، باید به صورت سند ثبت شود. بعد قرار شد با ایشان از بخش خواهران هم دیدار کنیم. روز جمعه بود و درس تعطیل، بنابراین می توانستیم آزادانه همه جا را ببینیم. از حاج آقا پرسیدم: مانند آقایان، خانم ها هم شب ها در حوزه می مانند؟ پاسخ دادند: قبلا بله اما از زمانی که حوزه های زیادی در سطح استان ها و شهرها ساخته شده ما دیگر طلبه خانم از شهرستان نداریم و بنابراین کسی از خانم ها دیگر شب ها در حوزه نمی ماند. بخش حوزه خواهران قسمت های مختلفی داشت: سالن اجتماعات، اتاق کنفرانس، کلاس های درس و حتی مهدکودک. معماری آن جا هم محیط مناسبی برای درس و بحث و مطالعه ایجاد کرده بود. در حال حاضر همسر محترمه حاج آقای هاشمی علیا مدیریت حوزه علمیه خواهران را برعهده دارد. پس از آن، به پیشنهاد دوستان قرار شد کتابخانه حوزه را هم ببینیم. کتابخانه نیز از کتابخانه های بسیار خوب در سطح مدارس حوزه های علمیه بود و کتاب های قدیمی بسیاری در آن به چشم می خورد. حاج آقا از همان ابتدای تأسیس حوزه با حوصله و سلیقه این کتاب ها را جمع کرده بود. به گفته مسئول کتابخانه حدود یک صد کتاب خطی ارزشمند متعلق به این کتابخانه است، که برای جلوگیری از پوسیدگی و فرسودگی آن ها را در جای دیگری نگهداری می کنند. به این ترتیب، دیدار از حوزه علمیه چیذر پایان یافت و ما با بدرقه حاج آقای هاشمی علیا به سمت مقصد بعدی به راه افتادیم.


دوشنبه ، ۹آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن