واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: بعد از قطع پایم، استخوان را به صورت نوک مدادتراش داده بودند. وقتی دلیل این کار را از افسران عراقی می پرسیدم می گفتند به خاطر اینکه بسیجی هستی و با پای خودت به جبهه آمدی این استخوان را به این شکل درآوردیم که بعد از چند ماه پایت را سوراخ کند و از گوشت پایت بیرون بزند و من تاوان بسیجی بودن خود را دادم و پایش نیز ایستاده ام.پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : بعثی ها داعش دهه ۶۰ بودند و نظام سلطه برای اینکه جمهوری اسلامی مانند دیگر کشورها بنده و عبد آنها نشد با تمام قدرت برای مبارزه با آن آمد. شهدا منتظر مردن نماندند و مردانه تصمیم خود را گرفتند. شهدا از افرادی نبودند که بگویند ببینیم چه می شود بلکه دردهایی از جنس عشق داشتند و رفتند و تا دنیاست شهدا کهنه نمی شوند. شهدا نه خودفروشی کردند و نه گران فروشی. میزان شهدا درستی بوده نه درشتی و شهدا نه اهل کوتاهی بودند و نه اهل کوتاه آمدن، بنابراین همیشه تکلیف و وظیفه خود را می دانستند. شهدا وارسته ماندند و دانسته رفتند بنابراین می توان گفت آنها هم قبل از شهادت و هم بعد از شهادت به درد بندگان خدا می خورند. شهدا باران رحمت حق هستند بر زمین و اگر شهیدان نبودند واژه عشق، خدا مداری، دین مداری ابتر می ماند. شهیدان رفتند تا ما ماندن بیاموزیم. شهیدان از حجاب ذهن گذشتند تا در زندگی ماشینی امروز حجاب غفلت روح ما را پاره کنند. در همین زندگی شهری عنکبوت غفلت، خودپسندی و دنیاطلبی در سه کنج دل ما تار می تند اما شهدا با دوباره شهید شدن خود و با استخوان های شان از زیرخاک خود را به شهر و دیار ما می رسانند تا روح دین داری و به خود آمدن را تزریق کنند. یادواره شهدا که به نام شهداست برای اهل دنیا و افراد زنده برگزار می شود تا آنها به نام یادواره شهدا قدری از عشق و محبت شهدا را دریافت کنند. من در تمامی جلساتی که به عنوان سخنران حضور داشتم به دنبال اشک بی بصیرت نرفتم؛ برای اینکه ما بدانیم، بفهمیم و درک بیشتر نسبت به شهدا پیدا کنیم باید دشمن پشت خاک ریزهای دشمن را بشناسیم. در سال ۱۳۹۴ برای شناخت بیشتر نسبت به شهدا باید بعثی شناسی و دشمن شناسی پشت خاک ریزهای دشمن را بشناسیم؛ چرا که اگر این اتفاق رخ دهد نمره عشق ما به شهدا بیشتر می شود و متوجه می شویم این شهدا برای چه و با چه کسانی جنگیدند. این موضوع که شهدا با چه کسانی و به چه دلیلی جنگیدند نیز باید برای ما مهم باشد.آیا دشمن بعثی و نظامیان عراقی که در رسانه ملی به یک مشت آدم ترسو، بزدل و احمق تشبیه شده اند، همینطور هستند یا خیر؟ اگر بعثی ها یک مشت آدم ترسو، بزدل و احمق بودند، شهدا کاری نکرده اند و جنگیدن با یک مشت آدم ترسو، بزدل و احمق هنر نمی خواهد. دشمنان ما ترسو نبودند. بحث بعثی شناسی باید در یادواره های شهدا مبنا و ریشه قرار گیرد؛ دشمن ما دشمن ترسو و بزدلی نبود بلکه دشمن نترس و شجاعی بود و این شجاعت دشمن نیز به دلیل کینه ای بود که از ما داشت. در ایام اسارت وقتی یک بعثی من را صدا زد و گفت “حاج ناصر تا الان مادرانتان برای شما لالایی خوانده اند؟” من نیز در جوابش گفتم بله، مادرانمان در روستا برای ما لالایی می خوانند. او (افسر بعثی) گفت: ما هم برای فرزندان مان لالایی می خوانیم اما با این تفاوت که وقتی مادران ایرانی لالایی می خوانند به فرزندشان می گویند “بچه بخواب اگر نخوابی می گویم لولو تو را بخورد”؛ اما مادران فرزندان ما به بچه های مان می گویند بچه بخواب، اگر نخوابی می گویم عجم تو را بخورد. کسی که از بچگی مادرش در لالایی برای کودکش می خواند اگر نخوابی می گویم عجم تو را بخورد، این آدم وقتی بزرگ شد خوب می جنگد.این دشمن احمق، ترسو و بزدل نبوده بلکه دشمنی نترس و کینه توزی بوده و این دشمن خوب می جنگد. در بعثی شناسی دشمن می توان از «ماهر عبدالرشید» افسر عراقی را مثال زد، افسری که در پاسخ به سؤالم که چرا تحت عنوان کود شیمیایی برای مصارف کشاورزی، محصولات شیمیایی برای ساخت بمب شیمیایی وارد می کنید و بر سر رزمندگان ایرانی فرو می ریزید؟ با جسارت تمام گفت: ما برای هر حشره از حشره کش ویژه ای استفاده می کنیم و ایرانی ها هم برای ما حشره هستند. بعد از قطع پایم، استخوان را به صورت نوک مدادتراش داده بودند. وقتی دلیل این کار را از افسران عراقی می پرسیدم می گفتند به خاطر اینکه بسیجی هستی و با پای خودت به جبهه آمدی این استخوان را به این شکل درآوردیم که بعد از چند ماه پایت را سوراخ کند و از گوشت پایت بیرون بزند و من تاوان بسیجی بودن خود را دادم و پایش نیز ایستاده ام. بعثی ها دروغ بودن اطلاعاتی که به آنها داده بودم را فهمیده بودند و دست وپایم را بستند و از سقف آویزان کردند و آن قدر به بدن و پایم کابل کوبیدن که بخیه های پایم باز شد و خون و خونابه جاری شد، بعد از آن هم مرا به اتاق بازجویی بردند. افسر بازجو از من پرسید اگر به سؤال من پاسخ صحیح دهی تو را به زندان برمی گردانم و سپس گفت کدام موجودات هستند که بهتر بود خدا نمی آفریدشان؟ من گفتم، سؤال خیلی سختی است و افسر عراقی گفت «سه موجودند که بهتر بود خدا خلق شان نمی کرد، پشه ها، ایرانی ها و یهودی ها چرا که این سه موجود مخل طبیعت اند و شما سینه به سینه و زبان به زبان این حرف ها را می شنوید.» ما باید انگشت حیرت به زبان بگیریم که بچه های ما چطور در آن شرایط در برابر این افراد مقاومت کردند. شهدای ما گلوله بر سر و سینه شان خورد که از سوی بعثی ها شلیک شد اما بعثی ها دشمن اصلی ما نبودند، بعثی ها داعش دهه ۶۰ بودند و به صورت استیجاری برای نظام سلطه می جنگیدند. برای یک بار در طول تاریخ بساط عشق و حکومت ولایت که حاصل زحمات علمای بزرگ ما در طول تاریخ بود در این مملکت شکل گرفته بود که دشمن آمد تا کمر این انقلاب را بشکند. برای شکستن کمر انقلاب، بعثی ها و شخص صدام بهترین فرد بود تا این مقصد را پیش ببرد اما دشمن اصلی ما حزب بعث نبود. تا وقتی مقام معظم رهبری درباره بحث نفوذ، واژه اختلاف و در گفتمانشان مسائل مختلف را مطرح می کنند باید خیلی حواس مان باشد سر دوراهی نمانیم و بدانیم به کدام راه باید برویم. شهدا هدف تیر و گلوله بعثی ها قرار گرفتند و بعثی ها نیز کینه داشتند؛ بعثی ها داعش دهه ۶۰ بودند و نظام سلطه برای اینکه جمهوری اسلامی مانند دیگر کشورها بنده و عبد آنها نشد با تمام قدرت برای مبارزه با آن آمد. ما در آن زمان ۳۰۰ دست لباس غواصی از کشوری خریداری کردیم. فردای همان روز یک نامه رسمی با طبقه بندی محرمانه از آن کشور به وزارت اطلاعات و امنیت عراق ارسال شد که ایرانی ها ۳۰۰ دست لباس غواصی خریده اند و ما فکر می کنیم می خواهند از جایی که در محاصره آب است حمله کنند و عراق نیز تمرکز نیروهای خودش را در منطقه والفجر ۸، اروند و هورالعظیم مستقر می کند. درجایی که پایگاه هوایی کویت در اختیار خلبانان عراقی قرار می گیرد و خلبان عراقی سوار بر ماشین تویوتای کولر دار به سمت کویت می روند و پشت جت های جنگی خود می نشینند تا مسیرشان برای حمله به خارک ۲۷۰ کیلومتر کوتاه تر شود و این شهر را بمباران کنند. در این شرایط این دشمن بعثی ها نبودند بلکه داعش دهه ۶۰ و نظام سلطه با مرکزیت آمریکا بود، آمریکایی که دل پری از نظام و اهل بیت داشتند. آنهایی که الآن نسبت به امام حسین(ع) کینه عمیق دارند، آنهایی که می گویند شما شیعه باش اما شیعه ای که ما می گوییم. این پایه مکتبی است به اسم اومانیسم و اومانیسم نیز به معنی فردگرایی است و این یعنی ایرانی خودت باش و اگر خودت باشی برای ما عزیزی. فردگرایی نقطه مقابل امت است و می گویند فرد باش، خودت باش و به دیگران کاری نداشته باش و تنها در صورتی با دیگران کاری داشته باش که برای تو پله ترقی باشند.نظام سلطه از تفکر اهل بیت (ع) در جامعه ای مثل ایران بسیار عصبانی است. ما ادعا می کنیم که در جنگ با دستان خالی حضور داشتیم و دشمن از این نظر بر ما برتری داشت اما بچه های ما با همین عشق به اهل بیت (ع) جنگ را پیش بردند. عراقی ها به من می گفتند خمینی (ره) سرباز کم آورده که سن سربازان را از ۱۸ سال به ۱۳ و ۱۴ سال کشانده و من نیز به آن ها می گفتم سن سربازی در ایران سر جای خود قرار دارد اما خمینی (ره) سن عشق را پایین آورده است. دشمن از این عشق می ترسد و کینه این عشق را دارد. و کینه را به جایی می رسانند که ژنرال حسین کامل داماد صدام در انتفاضه شعبانیه در رو به روی حرم امام حسین (ع) حاضر شده و جار می زند ای حسین، تو حسینی و من هم حسینم پس بجنگ تا بجنگیم! کینه بعثی از این عمیق تر؟ چه اتفاقی افتاده که امروز عربستان نمی تواند چند میلیون انسان را در منا مدیریت کند و ۷ هزار کشته بر جای می گذارد ولی در ۷۰۰ کیلومتر پیاده روی شیعه، سنی و مسیحی پیاده می روند و اتفاقی نمی افتد. بزرگ ترین راهپیمایی بشری، راهپیمایی اربعین است و امروز این راهپیمایی آماده شده و به خود شکل گرفته و امروز امام حسین (ع) در حال شکستن کمر نظام سلطه در بحث سبک زندگی است.آنهایی که شهید شدند در واقع پیروز و تاریخ ساز شدند و محاسبات نظام سلطه را به هم ریختند و به معنای واقعی کلمه ولایت مدار بودند. آزاده سیدناصر حسینی پور، نویسنده کتاب پایی که جا ماند
یکشنبه ، ۸آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]