واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: درباره چرايي گسترش آسيبهاي اجتماعي
نویسنده : دكتر جعفر باي *
روابط نامشروع، طلاق، جرم و جنايت، اعتياد و ساير آسيبهاي اجتماعي در ايران طي چند دهه اخير روند رو به رشدي داشته است و اين واقعيتي است كه كمتر مقام مسئول و آسيبشناسي به آن اذعان نكند. اما اين افزايش آسيبها ريشه در چه چيزي دارند و چرا بهرغم تمام تلاشها و اقداماتي كه براي پيشگيري و مقابله با اين آسيبها شده نتيجه آن نيست كه انتظارات را برآورده كند. در دهههاي اخير سه اتفاق و به عبارت ديگر سه انفجار در جامعه ما رخ داد. نخست رشد علم و دانش بود و ايران در جغرافياي نخبگي منطقه قرار گرفت، اما نكته اينجاست كه اگر اين ظرفيت و پتانسيل به درستي مديريت شود، بسيار مغتنم است در غير اين صورت خود ميتواند يك آفت و آسيب اجتماعي باشد.
مدرنيته بيبرنامه اتفاق ديگري بود كه جامعه ما در اين سه چهار دهه اخير با آن مواجه شد. شما نگاه كنيد حذف والدين در انتخاب همسر براي جوانان كه به افزايش طلاق منجر شده چه نابسامانيهايي در خانوارها بهوجود آورده است. سوم انقلاب در ارزشها بود؛ يعني پس از انقلاب اسلامي دگرگونيهاي عظيمي در حوزه اعتقادات و باورهاي مردم پيش آمد و اما نكته مهم اين است كه انقلابهاي ايدئولوژيك شمشير دولبه هستند كه اگر نتواند با دقت و بهدرستي اهداف مد نظر را پياده كند، گاهي مشكلات و تبعات فراواني را به دنبال خواهد داشت. در كنار همه اينها بايد توجه داشته باشيم كه ما در چند مسئله از جمله در بحث اعتياد در خط اول و مسير ترانزيت مواد مخدر هستيم.
ضمن اينكه همه اين آسيبها يك توطئه جهاني و يك حركت درون و برون مرزي دارد. يك مدرنيتهاي آمد و زلزله عجيبي در اعتقادات و باورهاي مردم ايجاد كرد به طوري كه جوان امروز از هيچكس و هيچ چيز تبعيت نميكند. در بخش دروني هم ما در حوزه فرهنگ متأسفانه ضعيف عمل كرديم و همچنان گرفتار ندانم كاريهاي فراوان هستيم. اين در حالي است كه در حوزه فرهنگي از ابتداي انقلاب تا كنون تلاشها و اقدامات مختلفي صورت گرفته است، يعني ما در اين حوزه هم شاهد برخوردهاي قهري بوديم و هم برخورد علمي و ارشادي؛ سؤال اساسي اين است كه ديگر چه كاري در اين ارتباط بايد انجام ميشد، اما نشده است؟
برخوردهاي ما با مقوله فرهنگ برخورد انتظامي بود. درحالي كه فرهنگ يك مقوله لطيف و نرم است و ظرافتهاي خاص خودش را دارد و با آموزش و به شيوه غير مستقيم ميتوانيم فرهنگسازي كنيم، تمام برخوردهايي كه شده برخوردهاي وارونهاي بود كه متأسفانه منجر به تلاطم بيشتر در نظام ارزشي جامعه شد و به آن دامن زد. هنوز هم عبرت نگرفتيم. كماكان چنين برخوردهايي ادامه دارد. بايد در اين مقوله دانش عمومي را افزايش بدهيم. در واقع به جاي فيلترينگ و... جوان را به درجهاي از رشد و تعالي برسانيم كه خودش براي وروديهاي خوراك فرهنگياش فيلتر داشته باشد. خودش قدرت تشخيص و تفكيك داشته باشد.
بايد بپذيريم كه مقوله فرهنگ تزريقي ، ديكتهاي يا دستوري نيست. به هيچ عنوان ما نميتوانيم با قوه قهريه و سلبي فرهنگسازي بكنيم و اين وظيفه مهم را به نحو شايسته انجام بدهيم. بايد اقدامات اساسي و ريشهاي آن هم صبورانه و دراز مدت انجام بدهيم. البته چنين تلاشهايي هم نياز به بودجه كافي دارد بايد براي فرهنگسازي هزينه كنيم. ما در حوزه سخت افزاري تا جا دارد هزينه ميكنيم، اما در بخش نرمافزاري خير. مقوله فرهنگ در ايران از مقولههاي فراموش شده است.
قطعاً افزايش آگاهي و دانش در مقابله با آسيبهاي اجتماعي و كاهش آنها تأثير مثبت دارد البته به اين شرط كه افراد توانايي مديريت دانش را داشته باشند و بدانند علمي كه دارد كاربردي است و چه نفعي براي زندگياش دارد وگرنه كسي كه توان مديريت دانش نداشته باشد، انباشت علوم به تنهايي نميتواند وي را به صورت كامل از آسيبهاي احتمالي برهاند، مثلاً در پديده طلاق. در حال حاضر هرم تحصيلي زنان جامعه ما بالا رفته و به سواد و دانش عمومي هم ارتقا يافته، اما اينكه آيا اين سواد كاربردي بوده و منفعتي براي زندگي فردي آنان داشته، جاي بحث دارد. به همين دليل معتقدم دانش مديريت نشده قطعاً تيغ تيزي است به دست زنگي مست كه ويران ميكند و ريشهها را ميزند. يك قانون زيبا و ارزشمند وقتي مجري قدرتمند و قوي نداشته باشد، فقط بهدرد ويترين خواهد خورد. محتواي درسي ما، معلم درخور لازم را ندارد. يادمان نرود كه آموزش بيشتر عملكردي است؛ يعني كودكان ما بيش از آنكه از حرف و سخنهاي معلمشان ياد بگيرند از الگوهاي رفتاري آنان درس و عبرت ميگيرند. امروز معلمان ما توان نشان دادن محتواي اسلامي را ندارند. در واقع در حال حاضر به جاي تربيت اسلامي آموزش اسلامي ميدهيم؛ يعني پرورشي در كار نيست. به عبارتي ديگر تربيت مقولهاي است كه با عمل و اجرا منتقل میشود. نظام آموزش و پرورش ما فقط آموزش است، نه پرورش. نظام و دستگاه فرهنگي ما فقط صحبت است نه عمل و اجرا و اينها ما را دچار مشكل كرده است. مطابق قانون مديريت پيشگيري از جرم به عهده قوه قضائيه است، اما ميتوان آن را يك امر گسترده ملي دانست كه مجموعه نهادهاي تربيتي مثل خانواده و آموزش و پرورش، دانشگاه و رسانهها در اين زمينه نقش تأثيرگذاري دارند. اگر آنها فعاليتهاي خويش را به شايستگي انجام دهند، ديگر وقوع جرم چندان محتمل نخواهد بود تا نهادهاي پيشگيريكننده به طرح برنامهها و فعاليتهاي بازدارندگي بپردازند، اما بيبرنامگي و ناهماهنگي و كمكاري و سوءمديريت و... در هر يك از اين نهادها باعث بروز ناامني يا جرائم اجتماعي خواهد شد كه در چنين حالتي متقابلاً نهادهاي ديگري ملزم به امر مصونيتسازي جامعه و تأمين امنيت اجتماعي براي شهروندان هستند.
*آسیبشناس
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]