واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مصرفكنندگان شيشه از عوامل مهم اخلال در امنيت رواني جامعه هستند
نویسنده : حسن تردست*
خبرهاي زيادي درباره جرائم خشن كه عاملان آن مصرفكنندگان مخدرهاي صنعتي هستند، منتشر ميشود؛ خبرهايي مثل بريدن سر كودك 10 ساله يا كشتن اعضاي خانواده و... كه عامل آن در اثر مصرف و توهم ناشي از آن مرتكب جنايت ميشود.
كراك و شيشه از نظر تخريب سيستمهاي دروني، از مخربترين مواد مخدر شناخته شده هستند. پس از گذشت مدتي از ظهور اين مواد مخرب و ويرانگر، اين مخدرهاي صنعتي اثرات و تخريبهاي خود را روي جسم و روان مصرفكنندگان ميگذارند كه بيشك شمار زيادي از آنها منجر به قتلهاي فجيع ميشود.
بنا بر ضرورت آگاهي مردم متذكر ميشوم كه از ميان مواد روانگردان در بازار مصرف، بايد از قرصها و داروهاي شيميايي كه براي كنترل بعضي اختلالات رواني يا ترك اعتياد مصرف ميشود، ياد كرد. افرادي كه به منظور ترك يا درمان اعتياد، اين داروها را مصرف ميكنند، اغلب اين نوع مصرف را به صورت خودسرانه انجام ميدهند و پس از مدتي به مصرف اين داروها معتاد ميشوند. بيشتر اين افراد باز هم به مصرف مواد مخدر اوليه خود روي ميآورند، آن هم در شرايطي كه اعتياد به قرص ترك اعتياد نيز به آن اضافه شده است.
در بررسي حوزه اجتماعي و نحوه ورود و داد و ستد اين مواد در داخل شهرها و روستاها، مدارس و دانشگاههاي كشور بايد گفت كه متأسفانه بهرغم تلاشهاي مراكز انتظامي و امنيتي در شناسايي باندهاي قاچاق مواد مخدر و كشفهاي محمولههاي تني كه اغلب در رسانههاي عمومي اعلام ميشود، اين مواد در جامعه به سهولت در دسترس افراد قرار ميگيرد.
به نظر من از ميان مهمترين علل اين امر بايد به عوامل داخلي و خارجي آن اشاره كرد. عامل خارجي يعني اينكه در رابطه با همجواري كشور ايران با كشور افغانستان كه يكي از بزرگترين توليد و توزيع كننده مواد مخدر در سطح جهان است، فكري اساسي صورت گيرد. درباره همجواري با كشوري كه ترانزيت آن توسط قاچاقچيان بينالمللي مانند گروهكهاي طالبان، القاعده و داعشيها انجام ميشود. عامل داخلي را هم ميتوان تنگناهاي اقتصادي و بالا بودن رشد بيكاري در جامعه دانست.
جوان جامعه ما ابتدا با وعدههاي درآمد آسان و خريد موتور سيكلت اقساطي كه جذابترين وسيله اغفال است، در دام سوداگران حرفهاي ميافتد و براي تحصيل، كسب درآمد و رفع نيازهاي مالي خود با همان موتورسيكلت اقدام به فروش مواد مخدر ميكند. البته با اين خيال باطل كه خود معتاد نخواهد شد ولي سوداگران براي استمرار بهره كشي براي توزيع مواد، او را به مرور معتاد و از وي گروكشي ميكنند و تا زماني كه اين جوان فريب خورده تاب و توان دارد و به قول معروف ظاهرش تابلوي اعتياد نشده به كار خود ادامه ميدهد. در نهايت هم پس از اينكه او از پا افتاد و داراي ظاهر و چهرهاي تابلو شد، از گروه اخراج ميشود.
در اين وضعيت است كه به لحاظ آثار تخريبي اين مواد مخدر بر روان، اعصاب و جسمش، دچار بحران روحي و با اعضاي خانواده درگير ميشود و در آخر هم به لحاظ آگاهي نداشتن خانوادهها با نحوه برخورد با فرد معتاد يا عدم تمكن مالي براي معالجه او، از خانواده رانده ميشود. حالا كار به جايي ميرسد كه از طرف ديگر او حتي قادر به تأمين خريد مواد هم نيست، پس ناگزير دست به انواع خلافها از جمله سرقت از خانواده يا كيفقاپي ميزند.
بعضاً معتادان در شرايط رواني ناپايدار ناشي از استعمال مواد صنعتي مانند شيشه و كراك و... حتي ميتوانند در حال توهم مرتكب قتلهاي فجيع شوند. دستهاي از آنها هم همان طور كه شهروندان در محلات خود هر روز مشاهده ميكنند، اقدام به گشتن زبالهدانهاي شهرداري ميكنند و محتويات كيسههاي زباله را بيرون ميريزند و در معابر پخش ميكنند. بنابراين با اين ترسيم مثالي، عيني و واقعي، از اين معتادان هر كار و هر جنايتي سر ميزند. در اصل بايد بپذيريم كه آنها يكي از عوامل مهم اخلال در امنيت رواني جامعه را شكل ميدهند.
بارها در دستگاه قضايي مشاهده شده جواني براي اولين بار به اتهام مصرف، حمل يا فروش تحت تعقيب قرار گرفته است و متأسفانه قضات بدون در نظر گرفتن زمينههاي شخصي، خانوادگي و اجتماعي فرد را مجرم دانستهاند و بدون در نظر داشتن شرايط روحي و روانياش، او را بازداشت و به ندامتگاه معرفي ميكنند. در صورتي كه اصلاً توجه نميكنند كه محيط زندان خود با داشتن مجرمان سابقهدار و حرفهاي، آموزشگاه انواع جرائم است. حال جوان مطرود از خانه و مدرسه و نااميد از آينده، ظرف چند روز اقامت در زندان، پناهگاه خود را بين گروههاي توزيعكننده مواد پيدا ميكند.
در فلسفه مجازات كه بنا بوده دستگاه عدليه موجب تنبُّه (آگاه و بيدار شدن از غفلت) و جلوگيري از تجري و پيشگيري از تكرار جرم شود، خود باعث و زمينهساز جذب جمعيت خلافكاران و تجري تشديد ارتكاب به جرمهاي سنگينتر شده است.
از طرفي بايد با آموزش عمومي و جريانسازي رسانهاي و اداري، خانوادهها و مسئولان در حوزههاي فرهنگي، اجرايي و قضايي، فرد معتاد و اعتياد را به عنوان يك بيمار و بيماري درك و باور كنند و با اين تفكر و با جلب نظر متخصصان و كارشناسان در حيطه و حوزههاي مختلف كاري، راهكارهايي كوتاهمدت و درازمدت را با تناسب بيمار و بيماري، تنظيم و مجدانه در سطح ملي اجرا كنند.
* قاضي بازنشسته و وكيل دادگستري
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]