محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829891429
خاطره ی نویسنده ی سریال «پاورچین» از قسمتی با نام «مومیایی»+ عکس
واضح آرشیو وب فارسی:نما: مهراب قاسم خانی نویسنده ی سریال «پاورچین» تصویری از مهران مدیری، جواد رضویان و سیامک انصاری را به همراه خاطره ای در رابطه با یکی از قسمت های این سریال منتشر کرد.به گزارش نما به نقل از خبرآنلاین مهراب قاسم خانی که هراز گاهی خاطره ای درباره ی کارهای قدیمیش منتشر می کند، این بار به سراغ سریال «پاورچین» رفته و با انتشار تصویری از این سریال خاطره ای را درباره ی یکی از قسمت های آن به نام «مومیایی» در صفحه اش منتشر کرده است: یه قسمت براى سریال پاورچین نوشته بودم به اسم مومیایى. براى اون قسمت احتیاج داشتیم به یه تابوت که قرار بود مومیایى توى اون باشه. تابوت رو که برامون آوردن متوجه شدیم که قبلاً ازش استفاده شده بوده و واقعاً متوفایى رو توش خوابونده بودن. یکى از بچه هاى تدارکات هم که براى پایین آوردنش از وانت کمک کرده بود، بعد از این که متوجه این قضیه شد خیلى ترسیده بود و حالش بد شده بود. این شد که با پیمان و مهران و محسن چگینى یه نقشه خیلى پست فطرتانه به فکرمون رسید. نیم ساعت بعدش مهران همون همکارمون رو که پسر جوونى بود و به بازیگرى هم خیلى علاقه داشت صدا کرد و گفت براى این قسمت یه نقش خوب برات در نظر گرفتم. نقش مومیایى. پسره که اولش خیلى خوشحال شده بود وقتى متوجه نقشش شد نگران شد و اومد پیش من و پیمان که بفهمه قراره چیکار کنه. ما هم با خونسردى گفتیم هیچى، فقط باید بخوابى توى تابوت و شروع کردیم به تعریف قصه هاى ترسناک در مورد کسانى که توى تابوت خوابیدن، که میگن روح آخرین متوفى میره توى تن اون آدم یا این که اون روح تا آخر عمر دست از سرش برنمیداره. ولى گفتیم که نگران نباشه و ایشالله که این اتفاقا نمیفته و فقط قراره شب بره اون تو و ببریمش ته باغ و یکى دو متر هم بیشتر قرار نیست روش خاک بریزیم و اگه روح اومد سراغش کافیه جیغ بزنه که درش بیاریم. طفلى پسره که داشت سکته میکرد رفت پیش محسن و ازش خواهش کرد که این نقش رو بازى نکنه و محسن هم گفت وقتى آقاى مدیرى تصمیم بگیرن باید انجام بشه و هیچ راه دیگه اى نیست... هیچى دیگه، یه ربع بعدش طفلى از لوکیشن فرار کرد و تا یه هفته کلاً ناپدید شد و جواب تلفن هیچ کسى رو نمیداد تا بالاخره بچه ها با بدبختى پیداش کردن و به سختى بهش فهموندن که شوخى بوده و برش گردوندن سر کار. پ.ن: ما یه همچین شوخى هاى ظریف و شیرینى میکردیم با هم.»
پنجشنبه ، ۵آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نما]
[مشاهده در: www.namanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]
-
گوناگون
پربازدیدترینها