محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846704129
روایت خواندنی از عجیبترین داروخانه تهران
واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: در دورهای که مغازههای شهر هر روز سر و شکل مدرنتری به خود میگیرند، در مرکز شهر داروخانهای وجود دارد که به سبک مغازه های شهرک سینمایی هنوز بوی سادگیهای گذشته را میدهد.
به گزارش تراز ، مجله مهر نوشت: همه چیز در این داروخانه سنتی است. قفسههای سفید رنگ، پیشخوان قدیمی و نیمکت چوبی میان داروخانه ما را به گذشتههای دور میبرند و بیاختیار یاد فیلمهای نوستالوژیک تاریخی میافتیم. وارد داروخانه که بشوی و با خانم دکتر مهربان همصحبت شوی، میفهمی که نه تنها سروشکل و در و دیوار داروخانه که آدمهای این داروخانه هم همان بوی صفای گذشتهها را میدهند. چشم از داروخانه میگیریم و سراغ خانم دکتری میرویم که سالهاست سروشکل داروخانه خود را تغییر نداده است. داروخانه خانم دکتر «ترابی» در خیابان لاله زار از نوستالوژی بسیاری از اهالی این محله است.چهل سال است که در این داروخانه اممتولد سال 1315 و تنها فرزند یک خانواده تهرانی است. از اولین بانوانی است که وارد دانشگاه میشود تا پزشک داروساز شود می گوید: «در دوره ای که من شرکت کردم، 11 نفر از خانم ها هم در رشته داروسازی قبول شدند. سال 46 فارغ التحصیل شدم و بالاخره اول اردیبهشت سال 1354 این داروخانه را از یک اقای دکتر خریدم و از آن روز تابه حال هم یک سره کار کردم. امسال هم دقیقا چهلسالگی این داروخانه از زمانی است که من وارد آن شدهام.» خانم دکتر ترابی سه پسر و دو دختر دارد: «سال دوم دانشگاه ازدواج کردم و زود هم بچه دار شدم. اگر برنامهریزی صحیح وجود داشته باشد، آدم خیلی از کارها را میتواند انجام دهد. جوان های الان که از بچهدار شدن میترسند برای این است که برنامهریزی صحیح ندارند و خیلی وقت از دست میدهند. مثلا ساعت ها با هم بیخودی حرف میزنند! آن هم حرف هایی که نه ارتباطی با کارشان دارد نه اطلاعاتی به آن ها اضافه می کند.» وقتی از او میپرسم که همسر چقدر در چرخاندن این داروخانه به او کمک کرده میگوید: «همسر من حسابدار بود و چون صدای خوبی داشت، گویندگی هم میکرد و آنقدر سرش شلوغ بود که فرصت نمیکرد به من کمک کند!»از همان اول با مردم این محله انس میگیرد و اصلا دلیل ماندنش در این محله، همین مردمی است که به آنها خو کرده است. «شاید دلیل پاگیر شدنم در اینجا به خاطر این بود که با مردم اینجا صمیمی شدم و این صمیمیت باعث شد که من همین جا بمانم. در واقع مردم اینجا را دوست داشتم و فقطدکتر محله نبودم بلکه مشاور خانواده هم بودم. همه جوره هر کسی هر مشکلی داشت، میآمد و با من مطرح می کرد. و همین رابطه صمیمانه ای که با مردم برقرار کردم، مرا پابند اینجا کرد.»داروخانهام به سبک خانههای قدیمی استسریع میرویم سر اصل مطلب و از سروشکل قدیمی و سنتی داروخانه میپرسیم. از اینکه چرا همپای بقیه مغازههای همسایهاش تن به نو شدن نداده است که با خنده پاسخ میدهد: «حس شما وقتی به اینجا وارد میشوید چیست؟ ما ایرانی ها همیشه به مکان های بزرگ عادت داشتیم. همیشه خانه های ما بزرگ و سقف های آن بلند بوده. یک قسمت بیرونی و یک قسمت درونی و اندرونی و بیرونی داشته. اینجا همان حس و حال را دارد و همین به من و تمام کسانی به اینجا پا میگذارند، آرامش میدهد. این حس بیشتر کسانی است که وارد داروخانه میشوند. این قضیه هم نه تنها برای ما که برای خیلی از کسانی که از خارج به کشور میآیند، هم جالب است. حتی یک بار از تلویزیون ژاپن به اینجا آمدند و از من و داروخانه فیلم گرفتند.»
به درددل مردم گوش میدهمخانم دکتر، تنها دکتر این محله نیست و مردم برای درددلهایشان هم پیش او میآیند می گوید: «من محرم اسرار مردم بودم و هیچ وقت هم نشده که اسرار مردم را پیش کس دیگری بازگو کنم. البته همه این مشکلات جسمی نبود و خیلی از این مشکلات، خانوادگی بود. من سعی میکردم به آنها کمک کنم. اما الان جنس مشکلات مردم تغییر کرده. قدیم ترها زندگیها ساده تر و آرامتر بود. الان مشکلات بیشتر شده. خیلیها از فقر مادی گله میکنند. جوانهای الان قانع نیستند. نسل ما نسل قانعی بود. ما آن زمان ازاتوبوس استفاده میکردیم و این شرایط عادی بود. اما الان همه از اول میخواهند ماشین داشته باشند. کامپیوتر و موبایلشان فلان مارک باشد. البته بعضی از این وسایل جزو ملزومات زندگی شده است؛ اما برخی از آن ها را واقعا لازم نیست داشته باشیم. مشکل بعدی هم به خاطر از بین رفتن حرمتهاست. گذشته چون جمعیت کم بود؛ همه مردم در خانه زندگی میکردند. اصلا زندگی آپارتماننشینی مال مملکت ما نیست. زندگیهای خانوادگی ما همیشه در خفا بود و کسی از آن سردرنمیآورد؛ اما الان همه چیز علنی است و این به نظر من زیبا نیست. حتی چون به خاطر فرزندانم به خارج از کشور هم رفت و آمد دارم باید بگویم آنجا هم کسی از داخل خانواده کسی سردرنمیآورد. اصلا خانواده حرمتی دارد. الان خیلی از این حرمتها از بین رفته است. مواقعی پیش میآید که کسی موبایل به دست وارد داروخانه میشود و تمام مشکلات خانهاش را بیرون میریزد. گاهی وقت ها به این افراد میگویم: آقا ...خانم... شما داری حرفهای خصوصی میزنی. من نباید این حرف ها را بشنوم. ما قبلا خیلی برای اسرار خانه خود حرمت قائل بودیم. اصلا زشت بود همسایه صدای همسایه را بشنود.»
من تاریخ شفاهی این محلهامخانم ترابی روزهای تلخ و شیرین زیادی را در این داروخانه دیده است. بعضی از این خاطرات پررنگتر از بقیه هستند : «من به چشم خودم بزرگ شدن این محله و مردم را دیدم. انقلاب، جنگ و خیلی از اتفاقات دیگر را از نزدیک دیدم. مادرهایی بودند که آن زمان فرزندان خود را باردار بودند و حالا فرزندانشان برای خود مردهای چهلسالهای شدند. من محرم اسرار مردم این محله ام. سر چهارراه ما یک فروشگاه بود. آقای فروشنده ای در این فروشگاه بود که با همسر قبلی خود متارکه کرده بود و با فرد دیگری ازدواج کرده بود و از دو همسر خود دو گروه فرزند داشت. این آقا مدام به اینجا میآمد و درددل میکرد. با همه این مشکلات همسر دومش هم سرطان گرفت و فوت کرد. خودش همچند وقت بعد دچار مشکل شد و من متوجه شدم که سرطان حنجره گرفته است. سریع به او کمک کردم که در بیمارستان بستری شود. یکی از همکارانم آقای دکتر برقعی هم او را عمل کردند و به من قول دادند که این آقا حداقل 10 سال زندگی کند. همین جور هم شد. بیشتر از 10 سال هم عمر کرد و توانست بچه هایش را از آب و گل دربیاورد. سال ها بعد دیدم جوانی داخل داروخانه شد و گفت: خانم دکتر ترابی شمایید؟ من یک ماموریت دارم. من پسر فلان آقا هستم؛ در آخرین لحظات زندگیاش گفت برو از خانم دکتر تشکر کن. او باعث شد من زنده بمانم و بتوانم شما را بزرگ کنم.»به خیلیها هم کمک کرده و دستشان را گرفته است. «یک آقایی هم در نزدیکی ما در کنار خیابان میوه میفروخت. بیسرپرست بود و از پانزدهسالگی به حال خود رها شده بود. من شروع کردم به نصیحت کردن او و مدام مراقب او بودم. میگفتم دعوا نکن، چاقوکشی نکن. کمکم این کارها را کنار گذاشت. ازدواج کرد و صاحب دو تا پسر شد. که من این پسرها را نمیشناختم. بعدها خودشان آمدند داروخانه و معرفی کردند که این مرا خیلی خوشحال کرد.»
هیچکس از این داروخانه دست خالی برنمیگرددزیاد شده افرادی با دست خالی به داروخانه آمدهاند و با دست پر برگشتهاند. کسانی که شاید توانایی مالی زیادی هم نداشته باشند «من بعد از سالها دیگر تشخیص میدهم چه کسی واقعا نیازمند است و چه کسی فیلم بازی میکند. مثلا بعضی از معتادها هستند که گریه و زاری میکنند که به ما کمک کنیدکه آنها را به نحوی رد میکنیم؛ اما اگر یک خانم محترمی بیاید و حس کنم به این دارو واقعا نیازمند است، به او بیسروصدا کمک میکنم. اما خب کسانی هم هستند که اینجا میآیند و تقاضای دارو میکنند و بعد میبرند جای دیگر میفروشند. خب طی این سالها ما این آدمها را شناسایی کردهایم.»
همیشه سنگر داروخانه را حفظ کردهام!زمانی بوده که تمام مغازههای این محله خالی میشوند؛ اما در داروخانه «زهره نو» همیشه باز بوده. «در زمان جنگ و اوایل انقلاب نگه داشتن این داروخانه صرف نمیکرد؛ اما من در این داروخانه ماندم. حتی در دوران جنگ و آژیر قرمز هم من از جای خودم جم نمیخوردم. حتی اگر به داروخانه من نگاه کنید، میبینید که من پناهگاه هم نداشتم. یک بار هم در زمان جنگ موقعیتی به وجود آمد که همه از تهران کوچ کرده و رفته بودند و به قدری این خیابان خلوت بود که اگر کسی در میدان فردوسی صحبت میکرد، من میشنیدم. البته صدای آژیر و وضعیت قرمز مرا ناراحت نمیکرد؛ اما بچه هایی که هرچندوقت یک بار با ویلچیر برمیگشتند مرا خیلی ناراحت میکرد. این ها میآمدند با هم حرف میزدیم، گریه میکردیم و درددل میکردیم. دوروبر من پر از این خانواده هایی است که فرزندانشان رفتند و شهید یا جانباز برگشته اند. خیلی از این بچه ها اینجا بازی میکردند و بعد بزرگ شدند و با یک دست یا یک پا برگشتند. حتی یکی از این بچه هایی که در جنگ یکی از پاهای خود را از دست داده بود و خیلی افسرده بود، با دو تا چوب وارد داروخانه شد. من بلافاصله گفتم: قهرمان ایران آمد. میگفت: من هر کجا میروم به من بد نگاه میکنند و مرا مسخره میکنند. که من بهمیگفتم: مهم نیست. این ها نمیفهمند اما تو قهرمانی. واقعا باید از چنین افرادی تقدیر کرد.»80درصد داروهای ما ایرانی استدرست است که ویترین و در و دیوار داروخانه هنوز به شکل قبلی خود باقی مانده است؛ اما داروهای داروخانه در طول سالها تغییرات زیادی کردهاند «آن موقع که من تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم، خیلی داروهای ایرانی نداشتیم. فقط چند تا شرکت داروسازی بزرگ جهان شعبه داشتند که پس از انقلاب این ها دولتی شدند. اما الان 80 درصد داروها در ایران ساخته میشود. البته مواد اولیهبسیاری از این داروها از خارج از کشور تامین میشود و شاید به پای نسخه های خارجی خود نرسند، اما در مقایسه با خودمان خیلی بهتر شدند. خب میدانید کار مهم داروسازی در آزمایشگاه ها انجام میشود. این کار، سرمایه های کلان میخواهد و به سرمایه کلان احتیاج است که ما به اندازه آنها نداریم.»
زمانبندی انتشار: 2 آذر 1394 - 20:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]
صفحات پیشنهادی
داروخانهای ۶۰ سال بدون تغییر روایت خواندنی از عجیبترین داروخانه تهران
داروخانهای ۶۰ سال بدون تغییرروایت خواندنی از عجیبترین داروخانه تهراندر دورهای که مغازههای شهر هر روز سر و شکل مدرنتری به خود میگیرند در مرکز شهر داروخانهای وجود دارد که به سبک مغازه های شهرک سینمایی هنوز بوی سادگیهای گذشته را میدهد به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فاروایت عکاس و شاهد عینی از عکس شیشهکشی در متروی تهران
روایت عکاس و شاهد عینی از عکس شیشهکشی در متروی تهران جامعه > شهری - روزنامه شرق نوشت روز گذشته عکسی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که هم حیرتانگیز بود و هم بحثهای زیادی را به دنبال داشت عکس یک معتاد را نشان میداد که روی صندلیهای یکی از واگنهای متروایت یک شاهد عینی از مصرف شیشه در متروی تهران + تصویر
صالح محلوجی یکی از مخاطبان روزنو که در واگن مترویی حضور داشته که در آن شیشه مصرف شده است با ارسال مطلبی زوایای جدید این ماجرا را شرح داده است که در زیر می آید به گزارش خرداد پایگاه خبری تحلیلی "روزنو" می نویسد " متن این روایت به شرح زیر است عقربه های ساعت نزدیکروابط تهران و ریاض به روایت سفیر ایران
مرداد ٩٣ بود که خبر انتصاب حسین صادقی به عنوان سفیر ایران در عربستان منتشر شد او یک سال وچندماه است که عازم ریاض شده اما در این دوره زمانی بخت خیلی یار روابط دو کشور نبوده است مرگ ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان روی کارآمدن گروه جدید و برکناری سعود الفیصل وزیر خارجه چندینروایت امیرعبداللهیان از دادن پیشنهاد به اسد برای فرستادن خانوادهاش به تهران
روایت امیرعبداللهیان از دادن پیشنهاد به اسد برای فرستادن خانوادهاش به تهرانتاریخ انتشار دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۲۱ ۴۷ ارتش سوریه ۵ سال است به مقاومت ادامه میدهد آن هم در یک جنگ تروریستی و چریکی همچنین نیروهای داوطلب سوری اعم از زن و مرد در این مدت در حال نبرد هستبالاو پایین شهر تهران به روایت مرکز آمار
گزارش مرکز آمار از قیمت زمین و مسکن و نرخ اجاره در تهران به خوبی گویای تفاوت شدید شرایط در بالا و پایین این شهر است نمودار فوق حداقل و حداکثر قیمت یک متر مربع زمین مسکونی زیربنای مسکونی و نرخ اجاره را نشان می دهد قیمت یک متر مربع زمین در بالاشهر به 25 میلیون تومان هم می رسد کروایت سرلشکر صفوی از دو بحران 10 سال آینده تهران
شهیدخبر شهیدنیوز دبیر همایش بین المللی ساماندهی سیاسی فضا و اداره بهینه شهر تهران گفت در میان بحران های تهدید کننده تهران دو بحران اصلی بحران مسائل جمعیتی و بحران زلزله می باشد همایش بین المللی "ساماندهی سیاسی فضا و اداره بهینه شهر تهران" که از سوی قطب علمی جغرافروایت یک شاهد عینی از مصرف شیشه در متروی تهران/عکس
روایت یک شاهد عینی از مصرف شیشه در متروی تهران عکس روز نو صالح محلوجی یکی از مخاطبان روزنو که در واگن مترویی حضور داشته که در آن شیشه مصرف شده است با ارسال مطلبی زوایای جدید این ماجرا را شرح داده است که در زیر می آید به گزارش روز نو متن این روایت به شرح زیر است عقربه های ساپرتکرارترین نام نوزادان تهرانیها
پرتکرارترین نام نوزادان تهرانیهاتاریخ انتشار شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۷ ۰۵ مدیرکل ثبت احوال استان تهران از افزایش ۶ درصدی طلاق و ۱۳ درصدی ازدواج در پایتخت فراوانی نام های دختر و پسر تهرانی ها متوسط سن ازدواج پایتخت نشینان و ۳ علت مهم مرگ و میر در میان تهرانی ها گفت محمدمهدیمدیر کل تعزیرات حکومتی استان تهران حق طبیعی مردم دسترسی به محصولات غذایی سالم است
مدیر کل تعزیرات حکومتی استان تهرانحق طبیعی مردم دسترسی به محصولات غذایی سالم استمدیر کل تعزیرات حکومتی استان تهران با اشاره به اهمیت سلامت محصولات غذایی گفت حق طبیعی مردم این است که به محصولات غذایی سالم دسترسی داشته باشند به گزارش خبرنگار قضایی فارس محمد محمدی در نشست هماهنگی-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها