محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826536210
مُلک سليمان نبي (ع )
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مُلک سليمان نبي (ع ) خلاصه داستان سال هاي ابتدايي پادشاهي سليمان پسر داوود پيامبر؛ او که همانند پدرش از سوي خداوند به پيامبري برگزيده شده، به مردمانش دستور مي دهد که فصل درو را آغاز کنند. اما سليمان چيزهايي را به عنوان رويا مي بيند که او را نگران کرده است؛ از جمله شبي خودش را مُرده بر تخت پادشاهي مي بيند و مي فهمد که ملک او از ديدگاه پروردگار همانند جسد مرده اي است. به همين دليل سليمان از درگاه خداوند مي خواهد که به او ملکي عطا کند که در طول تاريخ بشر، از ابتدا تا آخر الزمان، به کسي عطا نکرده و نخواهد کرد. سليمان که بر اين باور است اجنه و شياطين در حال تسخير روح و روان ساکنان قلمروي او هستند، از کاهنان و سران قبيله هاي بني اسرائيل مي خواهند که او را در جنگ با اجنه و شياطين ياري کنند تا بهشت موعود خداوند روي زمين برقرار شود. اما کاهنان به سرکردگي يازار (محمود پاک نيت) باورهاي او را به تمسخر مي گيرند و نابلدي سليمان در اداره سرزمين قوم يهود را دليلي براي راه انداختن اين جنگ واهي مي دانند. سليمان که از کارشکني هاي کاهنان دلگير شده، از مردم سرزمينش ياري مي خواهد. اما کاهنان با نفوذشان بر مردم، اجازه نمي دهند که ساکنان قوم هاي يهود يکپارچه شوند و زير پرچم سليمان بيايند. سليمان، برادرش، آدونيا (عليرضا کمالي نژاد) و تعدادي از نزديکانش را براي گردآوري نيرو از اورشليم به شهرهاي ديگر مي فرستد. در اريحا، جن ها به تعدادي از مردم حمله مي کنند و جن زدگي برخي از اهالي سبب حمله آنها به ديگران و برهم خوردن نظم عمومي شهر مي شود. آدونيا با کمک يارانش، جن زدگان را دستگير مي کند. سليمان نيز اورشليم را به مقصد اريحا ترک مي کند و در آنجا مي فهمد که با چه سد بزرگي روبه روست. هم زمان يازار نزد جادوگر بنام شهر، آرا (مهدي فقيه)، مي رود و از او مي خواهد که با طلسم قدرتمندي که در اختيار دارد، سليمان را به تسليم وادارد. آرا با کمک طلسمي که از مصر باستان به دستش رسيده، همسر باردار سليمان، ميريام (الهام حميدي) را مي کشد. اما بر خلاف نقشه هاي يازار، سليمان که داغدار مرگ همسر است، بر موضع خود براي نابودي نيروهاي پليدي پافشاري مي کند. سليمان از يکي از پيروان قوم به نام آصف (حسين محجوب) براي اين مبارزه در خواست ياري مي کند. سليمان همراه با نيروهاي وفادارش اورشليم را ترک مي کند و اداره آن شهر را به يکي از برادرانش مي سپارد. در شهر ساحلي زبولون، اجنه بار ديگر به مردم حمله مي کنند و نبردي ميان اندک ياران سليمان مي انجامد. سليمان با کمک نيروهايش سر مي رسد و اهالي جن زده زبولون را سرکوب و دستگير مي کند و از آنها مي خواهد که با بردن نام خداوند، از شر جن زدگي رهايي يابند. هم زمان در اورشليم کاهنان به سرکردگي يازار شورش مي کنند و قصد فتح کاخ پادشاهي سليمان را دارند. سليمان که مي داند فاصله زيادي تا اورشليم دارد، از خداوند کمک مي خواهد. به دستور خداوند، بادي عظيم کشتي هاي حامل سليمان، آدونيا و ياران سليمان را به پرواز در مي آورد و به اورشليم مي رساند؛ جايي که نزديکان سليمان در برابر دسيسه کاهنان و يورش مردم فريب خورده مقاومت مي کنند. سليمان در اين نبرد پيروز مي شود و در برابر چشمان حيرت زده کاهنان، از خداوند مي خواهد که قدرت تسخير اجنه و شياطين را به اوعطا فرمايد. جن ها در برابر سليمان و ديگران ظاهر مي شوند و به کاهنان حمله مي کنند. سليمان نيز از کاهنان مي خواهد که توبه کنند، به اين ترتيب برگ تازه اي از پادشاهي و پيامبري سليمان نبي (ع ) آغاز مي شود. ژانر تاريخي/مذهبي درباره فيلمنامه نويس اثر شهريار بحراني: متولد 1330 تهران. او دانش آموخته رشته انيميشن از مدرسه سينماي لندن است. پرچمدار(1363)، گذرگاه (1365)، هراس (1366)، آب را گِل نکنيد (1368)، حمله به اچ3(1373)، دنياي وارونه (1376)، مريم مقدس (1379) و ملک سليمان (1388) آثار سينمايي کارنامه بحراني را در جايگاه کارگرداني تشکيل مي دهند. به جز مريم مقدس، بحراني خود فيلمنامه تمامي آثارش را نوشته است. او در نوشتن فيلمنامه منطقه ممنوعه (رضا جعفري/1373) همکاري کرده و مشاور فيلمنامه روز فرشته (بهروز افخمي/1372) نيز بوده است. خوبي هاي فيلمنامه شهرياربحراني به سراغ ماجرايي تاريخي و مذهبي رفته که خميرمايه هاي دراماتيک لازم را براي نوشتن و ساخت يک فيلم حماسي بزرگ دارد. همانند بسياري از قصه هاي تاريخي، قصه سليمان پيامبر، قطب بندي هاي شخصيتي آشکاري دارد و نطفه درام خود به خود در آن شکل گرفته است؛ سمت خير ماجرا پيامبر خدا و اطرافيانش هستند و سوي شر آن نيز کاهنان قوم يهود قرار گرفته اند که قصد کارشکني و رسيدن به قدرت را دارند. در اين ميان نيروهاي پليدي همانند جن ها، شيطان ها و حتي جادوگر بزرگ سرزمين نيز در برابر قهرمان داستان قد علم مي کنند. همان طور که مي بينيم، با توجه به داشته هاي مذهبي و تاريخي داستان حضرت سليمان و قصد سازندگان فيلم مُلک سليمان براي توليد اثري هم تراز با استانداردهاي تصويري فيلم هاي حماسي و تاريخي هاليوودي، از فيلم شهريار بحراني بايد انتظار يک شاهکار را داشت؛ اما متأسفانه چنين اتفاقي رخ نداده است و بيشتر مشکلات آشکار فيلم به بي توجهي سازندگان فيلم نسبت به قابليت هاي روايي و دراماتيک اثر باز مي گردد. کاستي هاي فيلمنامه جدا از موضوع شخصيت پردازي که در جاي خود به آن اشاره خواهد شد، فيلمنامه مُلک سليمان در اسکلت داستاني اش و نيز در پرداخت رويدادها با مشکلاتي دست و پنجه نرم مي کند. براي نمونه از فاصله گره افکني تا نقطه عطف نخست فيلمنامه ملک سليمان رويدادي دراماتيک که مخاطب را به تسخير خود در آورد، اتفاق نمي افتد. سليمان با منظره هايي روبه رو مي شود که ديگران از ديدن آن ناتوان هستند، از اسب سپيد گرفته تا جسد خود سليمان بر تخت پادشاهي. دراين بخش از فيلمنامه، نويسنده مي توانست بر ترديد سليمان به شکلي نمايشي تأکيد کند و با خلق فرآيند جست و جوي سليمان براي درک حقيقت، او را به وجود نيروهاي پليدي در قلمرو پادشاهي اش برساند. اما در فيلم همه چيز با صداي ذهني شخصيت سليمان و بدون يک زمينه چيني منطقي سر هم بندي مي شود؛ اين که سليمان بي درنگ مي فهمد که ملک او در برابر ملک الهي در پايان دنيا همانند جسد مرده اي مي ماند و از خداوند کمک مي خواهد. از سويي اعلام آشکار جنگ سليمان براي نبرد با اجنه و مخالفت کاهنان با او که به عنوان نقطه عطف نخست فيلمنامه نمود پيدا مي کند، مي توانست با حفظ وفاداري که به روايت هاي مذهبي و تاريخي، زمينه را براي يک کشمکش تمام عيارميان دو قطب خوب و بد داستان پديد آورد. اما در پرده دوم فيلمنامه تنها با فصل هايي جدا از هم و شبه اپيزوديک روبه رو هستيم که ميانشان روابط علّي و معلولي قدرتمندي وجود ندارد و تنها بر دسيسه هاي بزرگان قوم بني اسرائيل و عزم سليمان بر دور کردن فتنه نيروهاي پليدي در قلمروي پادشاهي اش تأکيد مي کند و اين همان داده هايي است که از ابتداي داستان هم گفته مي شود و متأسفانه در طول روايت قصه فيلم به عمق نمي روند و رويدادها و کشمکش هاي تازه تر را نمي آفرينند. در حقيقت اين فصل هاي اپيزوديک دو نکته را ثابت مي کنند؛ نخست وفاداري بحراني به اصل روايت هاي موجود از زندگي حضرت سليمان در آن مقطع تاريخي، بدون آن که اندکي مؤلفه هاي نمايشي به داستان تزريق شود و ديگر دل خوشي سازندگان فيلم به جبران ضعف هاي فيلمنامه با استفاده از جديدترين فناوري هاي روز صنعت سينماي دنيا. در حالي که نبايد از اين نکته غافل شد که فيلمنامه در پرده دوم خود داشته هاي روايي کافي براي خلق يک داستان پرافت و خيز را دارد و فيلمنامه با عمق بخشيدن به شخصيت هاي منفي داستان (يازار، کاهنان و آرا) مي توانست به چالش کشانده شدن جايگاه سليمان پيامبر و يارانش را به خوبي ترسيم کند. اتفاقاً بر پايه قاعده هاي اوليه درام نويسي، دراين صورت ارزش وجودي شخصيت سليمان نيز از ديد دراماتيک افزايش پيدا مي کرد. اما فيلمنامه بدون اندکي نوآوري براي بحراني کردن موقعيت سليمان پيامبر و در نهايت سربلندي او از چنين آزمايش الهي بزرگ، داستان را در روندي پيش مي برد که يک مخاطب آشنا به روايت ها و قصه هاي پيامبران نيز تا پايان آن را حفظ است. براي نمونه نويسنده در ماجراي مرگ ميريام مي توانست به ترديد حضرت سليمان (به عنوان يک شخصيت نمايشي) براي پيمودن ادامه راه و حتي رفتن به سوي انتقام شخصي و نه اقدام براي جنگي الهي اشاره اي هر چند گذرا داشته باشد. اما ازاين ريزه کاري ها در فيلمنامه ملک سليمان به هيچ وجه ديده نمي شود. حتي پس از مرگ ميريام، ما يک صحنه تأثيرگذار از خلوت سليمان نبي را نمي بينيم. گويي همه چيز جوري چيده شده که تنها قدرت تصويري فيلم به رخ تماشاگرش کشيده شود و نه ارزش و قدرت داستاني اش. يا براي نمونه مي توان به دو فصل طولاني جن زدگي اهالي شهرهاي اريحا و زبولون اشاره کرد که در اجرا هم چندان موفق از کار در نيامده اند. فصل جن زدگي اهالي شهر اريحا که يک اپيزود جداً از داستان است؛ زيرا زماني که آدونيا بلواي پديده آمده در شهر را آرام مي کند و سليمان خود را به آنجا مي رساند، اطلاعات تازه اي به داستان تزريق نمي شود و يا موقعيت شخصيت اصلي فيلمنامه را نسبت به گذشته تغيير نمي دهد و تنها به نکته اي دست پيدا مي کنيم که سليمان در همان ابتدا خطرش را به کاهنان و مردم سرزمينش هشدارداده بود. در حالي که نتيجه نبرد کوچکي که آدونيا و لشگر سليمان در اريحا داشتند، مي توانست بر نبرد بزرگ تر سليمان و يارانش در کنار دريا تأثيري مثبت يا منفي بگذارد. براي نمونه از ديد مثبتش مي توان پيوستن بخشي از مردم اريحا به سليمان براي سرکوب قيام جن زدگان زبولون و افزايش استعداد لشگر سليمان را مثال زد و يا در سوي منفي آن نابودي آدونيا و بخش زيادي از لشگر سليمان را؛ آن هم براي آن که موقعيت قهرمان داستان از ديدگاهي دراماتيزه بيش از پيش به خطر بييفتد و هسته يک درام قدرتمند شکل بگيرد. شخصيت ها در فيلم هايي از اين دست، چه در سينماي ايران و چه حتي در هاليوود، به دليل برخي از ملاحظات مذهبي و اعتقادي، خيلي نمي توان روي شخصيت پيامبران و بزرگان دين مانورداد و با خلق کنش ها و واکنش هاي دراماتيزه، خطر تحريف را به جان خريد. اما در مقام مقايسه، آثاري در اين ژانر قدرتمندتر هستند که شخصيت هاي منفي جذاب و پيچيده اي داشته باشند. زيرا طبق الگوهاي درام نويسي، قوي شدن بعد منفي ماجرا، به ارزش کنش ها و واکنش هاي شخصيت مثبت داستان مي افزايد. اتفاقي که متأسفانه در فيلمنامه ملک سليمان به فراموشي سپرده شده است. کاهنان قوم يهود در اين فيلم گويي مستقيم از ديگر فيلم بحراني، مريم مقدس، برداشته شده و به اينجا آمده اند! آنان يا پيرمردهايي بدقواره و يا جواناني فربه هستند که برق طلا چشمانشان را کور مي کند و عاشق رباخواري هستند و زماني هم که پاي آزمايش الهي به ميان مي آيد، همه با تمسخر پيامبر خدا از زير بار وظيفه ديني خود شانه خالي مي کنند. نکته در اينجاست که اگر تعداد اين کاهنان در طول فيلم کاسته مي شد و يا افزايش مي يافت، چه تأثيري در روند داستان فيلم پديد مي آمد؟ آيا نويسنده نبايد به قدرت شخصيتي اين کاهنان از ديدگاه خلق رويدادهاي نمايشي تأکيد مي کرد؟ اين شخصيت هاي زبون و فرومايه چگونه مي توانند در برابر قدرت الهي سليمان پيامبر، يک کشمکش دراماتيک را خلق کنند؟ از سوي ديگر شخصيت آصف را داريم که روشن نيست حضور او در داستان قرار است چه نقش پيش برنده اي را داشته باشد. در حالي که سليمان براي آرام کردن بحران پديد آمده در قلمروي فرمانروايي اش بر حضور او در کنار خود تأکيد مي کند. يا بايد به شخصيت منفعل، رها و در حاشيه مانده ميريام اشاره کرد که از بي توجهي نويسنده نسبت به پررنگ تر شدن بار انساني و عاطفي قصه اش حکايت دارد. به راستي با اندکي سخت گيري اگر ميريام از قصه ملک سليمان کنار گذاشته مي شد، آيا در اصل رويدادها خللي آشکار پديد مي آمد؟ ديالوگ ها همانند بسياري از فيلم ها و مجموعه هاي تاريخي وطني، جنس ديالوگ ها در ملک سليمان رها، تخت و اخلاق گرايانه است. در حالي که در چنين آثار نمايشي، بخش زيادي از بار دراماتيک صحنه هابايد بر دوش گفت و گوهاي قدرتمند و دراماتيزه باشد. در همان ابتداي فيلم ميريام، خشنود از فراواني محصولات کشاورزي سرزمين مي گويد:«چه سال پر نعمت و برکتي...!» و سليمان جوابي معمولي مي دهد:«اينها همه از لطف و رحمت پروردگار است...» يا زماني که سليمان گام به اريحا مي گذارد، يکي از ساکنان در توضيح آن چه که خود شخصيت اصلي داستان (و تماشاگر) مي بيند، مي گويد:«جناب سليمان اين چه بلايي بود بر سر ما آمد...؟!» در حالي که جنس گفت و گوهاي سليمان و يازار در صحنه مراسم خاکسپاري ميريام نمايشي تر از تمامي ديالوگ هاي فيلم است و بار تنش موجود در صحنه را اندکي افزايش مي دهد. صحنه خوب فيلمنامه صحنه آغازين فيلمنامه باري از تعليق و رمز و راز با خود به همراه دارد؛ در حالي که تماشاگر نمي داند آن جادوگر کيست که مراسمي شيطاني بر پا کرده و آن دو مردي که چهره شان را پوشانده اند، از کجا آمده اند. شايد اگر فيلمنامه در تزريق اطلاعات خود براي غافلگيري يا برانگيختن حس کنجکاوي در مخاطب کمي از اين نوآوري ها استفاده مي کرد، اکنون فيلمنامه ملک سليمان جزئيات روايي قابل قبول تري داشت. همچنين بايد به صحنه اي اشاره کرد که کاهنان با سپر کردن تورات، مدافعان قلعه سليمان را به تسليم وا مي دارند که ارجاع هاي آشکاري به برخي از رويدادهاي مذهبي مشابه در دين اسلام و رويدادهاي تاريخي سرزمين خودمان دارد. صحنه ضعيف فيلمنامه صحنه اي است که پس از نبرد نفس گير کنار دريا، سليمان از جن زدگان شهر زبولون مي خواهد که خدا را صدا بزنند تا نيروهاي پليدي از جسمشان خارج شود. اين صحنه با اين که اجراي کم و بيش آبرومندي دارد، اما از ديد نگارشي بسيار ابتدايي و بي تأثير نوشته شده است. همچنين بايد به صحنه هايي اشاره کرد که ميان کاهنان مي گذرد و قراراست بيانگر توطئه چيني هاي آنان باشد که به همان دليل هاي گفته شده، خيلي تکراري از آب در آمده اند. صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه برخي از جلوه هاي ديداري فيلم خوب شده اند و برخي ديگر انتظارها را بر آورده نمي کنند. براي نمونه صحنه افتتاحيه، نبرد کنار دريا و توفان دريايي در افق از آن صحنه هايي است که سرو شکل خوبي دارند، اما در مقابل، تأکيد کارگردان بر چهره افراد جن زده و نيز پرواز و فرود کشتي ها بسيار مصنوعي و نچسب از کار در آمده اند. جولان جن ها در پايان فيلم و در لابه لاي کاهنان ترسيده (که چهره هاي متعجبشان خيلي گل درشت است) نيز آن طور که بايد تأثير گذار نشده است. اما از همه اينها که بگذريم، موسيقي متن ملک سليمان يک تنه بار فيلم را بر دوش کشيده و با موسيقي متن بهترين فيلم هاي حماسي تاريخ سينما برابري مي کند. نقش فيلمنامه در فروش فيلم به هر حال کنجکاوي تماشاگر امروزي براي ديدن ملک سليمان سنجش کيفيت جلوه هاي ديداري فيلم است، نه پيگيري داستان آن. اما اين را نمي توان انکار کرد که اگر ملک سليمان فيلمنامه اي قوي داشت، اکنون خيل بيشتري از تماشاگران بالقوه سينماي ايران براي ديدن آن به سالن هاي سينما مي آمدند. ديدگاه برخي از منتقدان و نويسندگان سينمايي درباره فيلم يا فيلمنامه منوچهر اکبر لو:...ما از تمام حکومت سليمان نبي فقط اين را مي بينيم که يا با روحانيون يهود بحث مي کند که همه هم مي دانند بيهوده و بي نتيجه است يا مي رود به جنگ شياطين و اجنه. و مخاطب پس از ديدن فيلم، چه تصويري از زندگي سليمان نبي در ذهنش باقي مي ماند؟ اگر نام سليمان را از او برداريم و فيلم را يک فيلم سرگرم کننده تخيلي ــ افسانه اي در نظر آوريم، چه اتفاقي مي افتد؟ هيچ!... يزدان سلحشور: اين فيلم، فيلمنامه ندارد. چند خطي شرح صحنه دارد و انبوهي هم تک گويي که ممکن است بداهه باشد! تقريباً قصه ندارد و چيزي به اسم «انگيزه روايت»، «روايت» ، «شخصيت پردازي»، «شکل گيري وضعيت» در آن به چشم نمي آيد... فيلمنامه نويس و کارگردان: شهريار بحراني، مدير فيلم برداري: حميد خضوعي ابيانه، طراح صحنه و لباس: حميد قديريان، طراح چهره پردازي: سعيد ملکان، صدابردار: بهروز معاونيان، طراح صدا و صداگذار: کينسون تانگ، جلوه هاي ديداري: لئو لو، موسيقي: چان کونگ وينگ، مدير توليد: فرهاد کي نژاد، بازيگران: امين زندگاني، محمود پاک نيت، مهدي فقيه، حسين محجوب، عليرضا کمالي نژاد، الهام حميدي، زهرا سعيدي، سيامک اطلسي، محمدباقرصحرا رودي، علي بکائيان، محمد جواد طاهري، محمد جواد بخشي زاده، تهيه کننده: مجتبي فرآورده، با همکاري بنياد سينمايي فارابي. منبع: فيلم نگار 97
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها