تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798684630




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عوامل فیلم «ارغوان» در کافه خبر/ مهتاب کرامتی: چه چیزی جز عشق آدم ها را به هم نزدیک می کند؟


واضح آرشیو وب فارسی:بانکداری الکترونیک: سازندگان فیلم «ارغوان» می گویند تا پیش از «ارغوان» آنقدر اذیت شده بودند که دیگر خیال بازگشت به سینما را نداشتند اما حالا با ساخت این فیلم به آینده امیدوارند.به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک کیوان علیمحمدی و امید بنکدار در سومین اثر خود به سراغ «عشق» رفته اند. مضمونی تکراری که سعی کرده اند تعریفی نو از آن ارائه دهند و اگر آن قول حافظ را به یاد آوریم که «یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است» باید بپذیریم که این دو نفر نیز روایت نامکرر دیگری از عشق را در «ارغوان»شان به تصویر کشیده اند. روایتی که درباره چند و چون آن با این دو کارگردان و مهتاب کرامتی گفت وگو کردیم: فکر می کنم گفتگو را با مبحث زیبایی شناسی که در کارهای شما بیشتر از هر مبحث دیگری به آن پرداخته می شود شروع کنیم؟ کیوان علیمحمدی: به نظرم جامعه ما معیار هایش را از دست داده است، در واقع معیارهای زیبایی شناسی اش تغییر کرده و ارزش ها با ضد ارزش ها جایشان عوض شده است. در حال حاضر از روی ظاهر آدم ها می توانید به راحتی تشخیص دهید که آن شخص بر چه اساسی معیار زیبایی را تعریف می کند. به خانم ها نگاه کنید، از نوع پوشش و نوع آرایش آن ها می توانید حدس بزنید تعریفشان از زیبایی چیست و چه معیارهایی دارند. یک زمانی این سر و شکل مد شده فعلی، ظاهر آدمهای موجهی نبود ولی حالا فکر می کنم به دلیل اینکه جامعه معیارش را ز دست داده است به این سمت سوق داده شده ایم. ما در طول این سال ها روز به روز بیشتر معیار هایمان را از دست داده ایم. چون سلیقه آرام آرام در طول زمان و به سختی ساخته می شود اما تخریب کردنش به راحتی اتفاق می افتد. مدتی ست سلیقه را گرفته ایم و جای آن را به بی سلیقگی داده ایم، زیبایی را گرفته ایم و درعوض آن زشتی را به عنوان معیار ارائه داده ایم. به همین خاطر وقتی با زیبایی روبرو می شویم فکر می کنیم نامتعارف است و دچار یک سردرگمی می شویم. در حقیقت اگرهر کس به فطرتش رجوع کند متوجه زیبایی می شود اما یک بخش از ذهن و روانش با او مقابله می کند. به عنوان مثال امروزه اگرمیخواهند راجع به سینما حرف بزنند اصلا بحث زبان سینما وجود ندارد در حالیکه زبان سینما یک امر تخصصی ست، خانم و آقای منتقد اگر می خواهند درباره یک فیلم حرف بزنند وظیفه دارند با زبان سینما حرف بزنند. در واقع مشکل ما همین است، به همین خاطر است که سردرگمی به وجود آمده است. مثلا شما به خانه خیلی از آدم ها وارد می شوی و می بینید خانه، خانه گرانی ست، آکسسواری که انتخاب شده است گران است ولی فاقد سلیقه است. چرا؟! چون آن پولی که هزینه شده دست کسی ست که سلیقه را نمی شناسد، در حالی که یک زمانی در این کشورآدم های با سلیقه و کیفی ار هنری می کردند و هنر را تعیین می کردند. الان شما چند نفر را می شناسید که مسئله و دغدغه اش هنر باشد. ببینید چه اتفاقی می افتد وقتی تابلوی دکونینگی که یکی از باارزش ترین و گران ترین تابلوهای موجود در ایران بوده را در یک حراجی ده میلیون دلار فروخته اند و رفته اند، در حالی که صد ها میلیون دلار قیمت دارد. خب چرا این اتفاق می افتد؟ چون ارزش کار هنری را نمی دانستند. چون مدیرهایی که باید تصمیم گیرنده هنری باشند روز به روز دارند درمسیر تخریب حرکت می کنند. یک زمانی در همین کشور فیلمهای آقای مهرجویی، بیضایی، کیارستمی در بهترین سینماهای ایران اکران می شد و مردم می دیدند. ما خودمان ۱۶، ۱۷ ساله بودیم که می رفتیم «هامون» را می دیدیم. خب چه اتفاقی افتاده است که مرتب می گوییم مردم فیلم های سینما را نمی بینند؟ الان تعداد علاقمندان به سینما چقدر است؟ روز به روز کمتر می شود، چرا؟ به این دلیل که فقط تخریب کردیم. مهتاب کرامتی: به نظرم اتفاق دیگری که وجود دارد رقابت سخت فیلمهای ما با آثار جهانی ست، ورود فیلمهای خارجی به شکلی ست که مردم به راحتی مقایسه می کنند و این مقایسه در بیشتر مواقع به ضرر فیلمهای ایرانی ست. با این حساب فیلمسازهای ما باید کیفیت کارشان را بالا ببرند. کرامتی: فیلمهای روز دنیا به راحتی در دسترس است، مردم دیگر نه حوصله دارند در ترافیک بمانند و نه اینکه بخواهند یک مسافت دور را طی کنند تا فیلمی ببینند که ممکن است سر و ته درست حسابی هم نداشته باشد. این ما هستیم که می توانیم با اعمال سلیقه مخاطبان را به سمت سینما بکشیم و اگر فیلمهای خارجی را می بینند و مقایسه می کنند با دیدن فیلم های خودمان چیز متفاوتی کسب کنند. اتفاقا کیوان در مورد زیبایی شناسی حرف خوبی زد مردم ما عادت کردند زشتی ها را ببینند، معمولا وقتی زشتی ها را می بینند از آن عکس می گیرند. اتفاقا عکاس هایی موفق ترند که از زشتی ها، سختی ها، ناامیدی ها و درد و فقر عکاسی کرده اند. چند وقت پیش یک سری عکس برای من فرستادند یک عکاس تهران و ایران را از منظر دیگری دیده بود، این عکس ها واقعا دیدنی و جذاب بودند، اما ما عادت نداریم این زیبایی ها را ببینیم، انگار زیبایی و دیدن زیبایی در ایران جرم است. می بینند، لذت می برند، بعد احساس می کنند نامتعارف است، بعد احساس می کنند غیر واقعی ست در صورتی که می تواند واقعی باشد. نگاه ما می تواند نگاه زیباشناسانه ای باشد، اگر اینطور شود، ما می توانیم فیلم را به شکل دیگری ببینیم، داستان را به شکل دیگری بخوانیم، نقاشی را طور دیگر ببینیم، عکس ببینیم، نور و تصاویر را زیبا ببینیم، موسیقی را زیبا بشنویم. تمام این ویژگی ها در این سینما اتفاق می افتد ولی چون اندک و معدود است مردم دیگر به آنعادت ندارند. این ما هستیم که باید سلیقه شان را تغییر دهیم. منتقدین می آیند از قبل تصمیم می گیرند که فیلمی را دوست نداشته باشند بعد براساس آن تصمیم بدون اینکه فیلم را درست دیده باشند نقد می نویسند، خب این نقد گوش به گوش می چرخد، نتیجه این می شود وقتی فیلم اکران می شود فکر می کنند نباید به سمتش بروند. به نظر من در مواردی جشنواره فجر به ضرر بعضی از فیلمهاست. برای اینکه بر اساس یکسری نقد ها که شاید بعضی از آن ها درست و کار شناسانه نباشد تصمیم گرفته می شود. منتقدین حجم زیادی از فیلم ها را می بینند و بعضی از فیلم ها را در سالن جشنواره مسخره می کنند، این رفتار کاملا ناشایست است. آن هم از طرف منتقدینی که به هر حال الیت جامعه اند، تفکر دارند، باید هنر را بشناسند، باید احترام متقابل را بشناسند. می آیند فیلم ها را شتابزده می بینند، تصمیم می گیرند یکسری از فیلم ها را دوست نداشته باشند یا از قبل تصمیم می گیرند درباره تعدادی از فیلم ها تبلیغ مثبت کنند. همه این قضاوت ها به بیرون درز پیدا می کند و روز انتخاب و سلیقه و تصمیم مردم تاثیر می گذارد. ما متاسفانه در زمان اکران نمی توانیم یک حجم گسترده ای از سینما ها را داشته باشیم، حجم خیلی وسیعی از تبلیغات را داشته باشیم تا بتوانیم با عموم جامعه ارتباط برقرار کنیم، این اتفاق نمی افتد بنابر این منتقدین ما، خانواده سینمای ما می آیند طوری فیلم را تخریب می کنند که حتی آن حجم محدود سینمارو هم دیگر ترغیب نمی شوند فیلم ببینند. علیمحمدی: بله وقتی انتقادی هم می کنیم می گویند در جشنواره کن هم فیلم ها را هو می کنند، من می گویم اگر یک رفتاری زشت است، آنجا هم زشت است. به طور مثال فیلم «ماجرا» «آنتونیونی» را هو کردند مگر کار خوبی بوده است؟ فیلم «گاسپارنوئه» را هو کردند اتفاق خوبی بوده است؟ اتفاقا همین فیلم ها، فیلمهای مهم تاریخ سینما شدند. علیمحمدی: دقیقا همین طور است. ما تا زمانی که هر کداممان ندانیم چقدر کارمان مهم است روز به روز در جا خواهیم زد. آقای منتقد، خانم منتقد ببینید که چه آدمهایی در دنیا تعیین کننده اند. بزرگ ترین فیلمسازهای امریکا وقتی که می خواهند درباره «پالین کیل» صحبت کنند درباره نقش تعیین کننده او صحبت می کنند. شما کتاب گفتگوبا «پل شرایدر» را مطالعه کنید. پل شرایدر می گوید من یک شب با دوستم رفتیم به خانه خانم پالین کیل تا صبح درباره سینما صحبت کردیم صبح پالین کیل به من گفت تو به درد سینما می خوری، دست من را گرفت و به دانشگاه «یو سی ال» برد و به اعتبار او من را در دانشگاه «یو سی ال» ثبت نام کردند. تجربه نشان داد انتخاب های این آدم کاملا درست بوده و در روند سینما موثر بوده، بعد ها وقتی پل شرایدر فیلم هم می سازد فیلم خوب می سازد. تعدادی از مهم ترین فیلمهای تاریخ سینما را پل شرایدر نوشته است. پالین کیل می گوید داشتم راه می رفتم یکدفعه دیدم یک نفر من را ازپشت سر از روی زمین بلند کرد من گفتم چه کار می کنی؟ جواب داد که شما یک نقدی راجع به فیلم من نوشتی من به اعتبار نقد شما توانسته ام سرمایه گذار فیلم بعدیم را پیدا کنم. این فرد جان کاساوتیس بوده. دقت کنید که چقدر کار هر کدام از ما در سینما می تواند مهم و تاثیر گذار باشد اما ما در ایران فقط همدیگر را تخریب می کنیم. شما ببینید سینمای دنیا تلاش می کند به ستاره هایش ارج بنهد امکان ندارد شما بتوانی به راحتی نقش اصلی بازی کنی، شما «بتمن» «کریستوفر نولان» را نگاه کنید، یک پلیس روی پل ایستاده که به آدم ها می گوید حق ندارید از اینجا رد شوید این پلیس بازیگریکی از نقشهای اصلی سریال دکس تر است، بروید فیلم «آلو ها» «کمرون کرو» را ببینید، یک بازیگر خانم دراین فیلم هست که روی هم رفته پنج پلان بازی کرده، که ازاین پنج پلان سه پلانش خارج از فوکوس دوربین است، دریک پلان فقط یک اوکی می گوید، پلان دیگرش هم در سکوت است. این خانم در سریال «بن شی» در سه فصل یکی از نقش های اصلی را بازی می کند. ما اینجا ستاره های سینمایمان را نابود می کنیم به جای آن کسان دیگری را به سینما وارد می کنیم به خاطر روابط یا به خاطر محبوبیت یک فرد در دم دستی ترین سریال های تلویزیونی و حتی گاهی به خاطر پرداخت نکرد دستمزد از آدم های غیر متخصص دعوت به کار می کنیم. من می گویم سینما جای آدمهای بزرگ است شما کجای دنیا می بینید ستاره هایشان را تخریب کنند؟، ما تا زمانی که وی ترین اولمان، سردر سینما هایمان، ستاره هایمان را تخریب کنیم نمی توانیم مردم را به راحتی وارد سینما کنیم. بعضی ها فکر می کنند فیلم فرهنگی یعنی فیلمی که کسی نباید تماشایش کند و این تلقی اشتباه است که هیچ کس فیلم فرهنگی را نگاه نمی کند. هیچ کس نگاه نمی کند، یعنی چه؟ علیمحمدی: من اعتقاد دارم آن سینمایی که حداقل من و امید دنبال آن هستیم از دو سمت تحت فشار است. یک سینمایی که خودشان به آن می گویند سینمای فیلم فارسی یا همان سینمای سهل الوصول که در آن کیفیت مهم نیست، کارگردانی مهم نیست، فیلمنامه اهمیتی ندارد و تقریبا باز تولید فیلم فارسیهای قبل انقلاب است. یک وجه دیگر آن هم سینمایی است که هیچ کس نمی بیند، مثلا می گویند فلان فیلمساز ۱۵ فیلم ساخته است و هیچ کس آن فیلم ها را ندیده، می گوییم بودجه از کجا آورده می گویند دولت پرداخته، می گوییم کجا دیده شده می گوید رفته خارج از کشورجایزه آورده است. وقتی کسی از من و امید یا آدمهای دهه ۶۰ می پرسد چرا حرفهٔ کارگردانی را انتخاب کرده اید می دانیم جوابمان چیست چون رفته ایم سینمای بهرام بیضایی، کیمیایی، مهرجویی، تقوایی و مهرجویی را دیده ایم. من می گویم این دوستان فیلمسازی که هیچ کس فیلم هایشان را ندیده است کجای سینمای ایران قرار می گیرد. این اتفاق کمر سینمایی که من و امید در آن کار می کنیم را می شکند. ما می گوییم فیلم با کیفیت است که می تواند مخاطب را به سینما بکشاند. یعنی شما روی این قضیه تآکید دارید که باید بازیگرهای چهره و ستاره در فیلم هایتان حضور داشته باشند؟ اعتقاد من و امید این است که سینما جای آدمهای حرفه ای ست، ما می گوییم اگر یک روز ناکارگردان، نافیلمبردار، ناتدوینگر در سینما توانست کار کند نابازیگر هم می تواند، اما وقتی تو بحثت حرفه ایست و با مهتاب کرامتی کار می کنی زبان مشترک، فهم مشترک پیدا خواهی کرد. در فیلم «ارغوان» سکانس آخر فیلم که در برف فیلمبرداری شده است، از دستگاه برفسازاستفاده کردیم، این دستگاه سروصدا دارد، صدابردار به ما گفت تصاویر عالی ست شما تصویر را بگیرید من صدای فیلم را همان جا بعد از هرنما دوبله می کنم، حتی سکانسی که خانم کرامتی دارد گریه می کند ایشان بعد از بازی و تمام شدن کار فیلمبرداریِ هرپلان دوباره برای صدا با همان حس صدا ها را تکرار کرده اند و جمله هایشان را عین به عین برای صدابردار گفته اند با همان لحن و حس و زمان بندی. اهل فن می دانند که این کار چقدر تکنیکی و دشوار است.. طبیعتا فقط یک بازیگر حرفه ای از پس این کار بر می آید. حضوربازیگرهای حرفه ای و استار در سینمای ما نعمت است، ما چرا فکر می کنیم سینمای فرهنگی یعنی ضد ستاره. شما فیلمهای خوب دنیا را ببینید مگر فیلم «دارو دسته نیویورکی ها» «اسکورسیزی» با «دی کاپریو» اجرایی نشد؟ درسینمای کلاسیک هم همینطور. مگر «پدرخوانده» بدون «مارلون براندو» و «آلپاچینو» و «رابرت دنیرو» و «جیمز کان» معنی دارد؟ اصلا نمی فهمم این تفکر از کجا آمده است که استار را در سینمای ایران قلع و قمع کن به جای آن از تلویزیون کسانی را وارد سینما کنند که هیچ درکی از سینما ندارند و اصلا نمی دانند پرده بزرگ سینما یعنی چه و وظیفه ما برای پرده بزرگ سینما چیست. کرامتی: هر کدام اصول خودشان را دارند هم تلویزیون هم سینما، همینطور تئا تر. علیمحمدی: شاید برایتان جالب باشد که چند روزپیش در ایستگاه تاکسی راننده ای جلو آمد و به من گفت آقا شما چقدر در برنامه نقد شبکه ۴ تند صحبت کردی، حرف دل خیلی ها را زدی و به من تبریک گفت. ما اصلا فکرنمی کردیم که این قشر از جامعه برنامه نقد شبکه ۴ را ببینند. کرامتی: ما مخاطبمان را دست کم می گیریم، همه به سینما علاقمندند و در موردش کنجکاوند وپیگیری می کنند، به همین دلیل است که خیلی مهم است برنامه هایی که در مورد سینماست به چه شکلی ساخته می شود. ما مثل یک خانواده هستیم، نباید مشکلات و درگیری ها در تلویزیون نمود پیدا کند من یکی از مشکلاتی که با برنامه هفت داشتم همین قضیه بود. با کدام برنامه هفت مشکل داشتید، هفت دوره آقای جیرانی یا گبرلو، یا هفت دوره جدید؟ کرامتی: کلا با سیاست گذاری این برنامه مشکل دارم، من می گویم اگر با بیان کردن مشکلات سینما در تلویزیون برای مردم عام و مخاطبین مشکلات سینما حل می شود، باید این موضوع را مطرح کنیم ولی اگرفقط با بیان کردن مشکلات و درگیری ها و روبه رو قرار دادن اهالی سینما می خواهیم مخاطب برای برنامه مان تهیه کنیم و هیچ اتفاقی به جز تخریب سینما اتفاق نمی افتد به نظر من بهتر است در مورد آن مسائل سکوت کنیم و بیایم درجمع های سینمایی و نشست ها آن مشکلات را بررسی کنیم. نقد من به برنامه هفت این است که مسائلی را از کسی که مشکل دارد بیان می کند، کسی که سالهاست بیماری دارد. به تصویرکشاندن این موضوع ها مگر مشکلی را حل می کند. با این کار آن شانی را که سینماگر ها باید بین مردم داشته باشند از بین می بریم. همانطور که پرده سینما می آید تصاویر را بزرگ می کند کسانی که در سینما کار می کنند برای مردم ارزشمندند ما با تخریب آن ارزش بین علاقمندان سینما و سینما فاصله می اندازیم. خب نباید این اتفاق بیفتد. شما به دهه ۶۰ اشاره کردید، اگر یادتان باشد برنامه های تلویزیونی هم که آن دوران وجود داشت واقعا در جهت ستایش سینما بود.  علیمحمدی: آقای اکبر عالمی یک برنامه داشت به نام «هنر هفتم»، این برنامه ستایش سینما را به مخاطبش نشان می داد. فکر می کنم اگر نبض جامعه را بگیریم حالش خوب نیست، شما رفتار آدمهایی که درخیابان هستند را ببینید، فکر می کنند ما اهالی سینما آدمهای پولداری هستیم، که به جای کار کردن و زحمت کشیدن شبانه روز در حال تفریح کردنیم. فکر می کنند که داریم با کارمان حال می کنیم و تفاوت کار ما با آن ها این است که به ما خوش می گذرد به آن ها نه، تصورشان اینست که ما هر شب درمهمانیهای آنچنانی دعوتیم! باور کنید که هیچ کدامشان حتی حاضر نیستند یکی از شب کاری های ما را تحمل کنند آن هم در وسط زمستان در لوکیشن های خارجی وقتی چهار ستونمان از سرما می لرزد. حالا تو شروع کن به تخریب این سینما. من می گویم دو نگاه وجود دارد یک نگاه اینکه از صبح که بیدار می شویم سعی کنیم حال مردم را خوب کنیم، نگاه دیگر هم اینکه از صبح تا شب حال بقیه را بد کنیم. واقعا فضای جامعه طوریست که احساس می کنیم حال آدم ها خوب نیست و ما تبدیل شده ایم به سیبل آن. کرامتی: اگر کامنتهای شبکه مجازی را بخوانید به عمق فاجعه پی می برید. واقعا اوضاع طوری شده است که وقتی کنار یک بچه می نشینیم نمی توانیم صفحه یکی از سلبریتیهای ایرانی را باز کنیم آنقدر که الفاظ رکیک وتوهین آمیز در کامنتها وجود دارد؟ کرامتی: وقتی هنرمندی حالش خوب است کامنت منفی می گذارند، اگر کسی حالش بد است کامنت بد می گذارند، خدای نکرده کسی فوت می کند شروع می کنند به توهین کردن. علیمحمدی: مگر در ابتدای انقلاب شعار همه این نبود که انقلاب ما، انقلاب ارزشهاست؟ انقلاب فرهنگی است؟ واقعا بعد از سی و چند سال نتیجه ارزش ها و فرهنگ کشور این شرایط موجود نیست. کرامتی: به نظر من این رعایت نکردن حرمت ها و احترام است، من می گویم باید از خودمان شروع کنیم، اگر اهالی سینما که همدیگر را می بینند و در کنار یکدیگر هستند همدیگر را تخریب نکنند، اگر ما بیشتر به هم احترام بگذاریم شاید در دراز مدت بالاخره بتوانیم شرایط موجود را اصلاح کنیم، وگرنه اوضاع فاجعه است. نمی دانم چرا یک زمانی بازیگر ها برایمان بزرگ بودند، دست نیافتنی بودند. احترام داشتند. ما برایمان مهم بود که اگر در محل فیلمبرداری فیلم هایمان حضور پیدا می کنیم وقتی آقای شکیبایی را می بینیم واقعا ستایشش کنیم، برای اینکه واقعا قابل ستایش بودند. این اتفاق یک حرمتی را برای سینما به وجود می آورد که قطعا به مرور به مخاطب می رسید الان کاملا برعکس شده است. اگر فیلمی بفروشد می گوییم کوفتشان شود، اگر فیلمی نفروشد می گوییم چرا ساختند پول بیت المال را به باد دادند. امید بنکدار: جالب اینجاست که کسی جرات نمی کند سراغ فیلمهایی که با هزنیهٔ بیت المال ساخته می شود برود واز فقط بخش خصوصی سوال جواب می کنند. کرامتی: در سالهای قبل این اتفاقات نمی افتاد تعداد مراسم سینمایی که ما می رفتیم خیلی بیشتراز این ها بود. ما به شهرستان ها می رفتیم و این سفر ها می توانست برای سینمای شهرستان خیلی مهم باشد. الان از این جور سفر ها نداریم. آن تعداد مراسم و جشنهای سینمایی محدودی هم که داریم را باید ببینید مردم چه کامنتهایی می گذارند، می گویند این ها شورش را در آورده اند، این ها دائم دور هم جمعند و خیلی دارند خوش می گذرانند و... علیمحمدی: بعضی وقت ها باید به مردم جامعه بگویی یک ذره با خودت خلوت کن لازم نیست همینطور بی وقفه صحبت کنی. ما قبل از فیلم سینمایی اولمان «شبانه» پنج فیلم کوتاه ساخته بودیم. خانم کرامتی آن موقع در یکی دو فستیوال کار هایمان را دیده بود وبه عنوان فیلمسازهای با استعداد به من و امید خیلی انرژی می داد. حتی یادم می آید اولین فیلم بلندمان که صحنه اول با هدیه تهرانی شروع شد، سکانسی که «هدیه تهرانی» و «کوروش تهامی» روبروی هم در رستوران نشسته اند، ما برای شروع نمای اول می خواسیتم تا جایی که می توانیم نمای خانم تهرانی را به تاخیر بیندازیم تا استرسمان کمتر شود. چون کار کردن با او برای ما حرمت داشت. باورتان می شود با اینکه پنج فیلم ساخته بودیم وخانم تهرانی خودش گفته بود من بعد ازدیدن فیلم های کوتاه تان دوست داشتم با شما دو نفر کار کنم باز هم نگران بودیم. منظورم اینست آدم ها حرمت دارند، آدم ها باید یاد بگیرند با یک بازیگر چطور صحبت کنند، متاسفانه همه ارزش ها تبدیل شده است به ضد ارزش. کرامتی: ما اگر یاد بگیریم در همه مسائلی که فکر می کنیم قضاوت نکنیم و در مورد آن نظر ندهیم. فکر می کنم خیلی از مسائل حل می شود. ما فکر می کنیم در مورد همه چیز علامه دهر هستیم چون از طریق اینترنت می توانیم به صورت پراکنده اطلاعات محدودمان را بالا ببریم، احساس می کنیم در مورد همه چیز می توانیم نظربدهیم طبیعی ست وقتی این اتفاق می افتد نظرات قطعا غیر تخصصی خواهد شد و همین نظرات غیر تخصصی می تواند تخریب کند. اتفاق دیگری که افتاده است اینست که کسانی که در مورد سینما می نویسند به جای اینکه قدیمی ها را الگو قرار دهند و بروند دانش پیدا کنند، برای مطرح شدنشان در سینما می آیند به چند تا از سینمانگاران فحش می دهند و فکر می کنند اینطور مطرح می شوند و اسم و رسمی بهم می زنند. خب آیا این راه حل منطقی ست؟ علیمحمدی: این آدم ها مسیر می انبر را انتخاب کرده اند. کسانی که در یک مقطعی در مجله فیلم می نوشتند مثل فردین صاحب زمانی، صفی یزدانیان، مرحوم ایرجکریمی تمام کسانی که سرشان به تنشان می ارزید اگر هم وارد سینما شدند محکم و با پشتوانه حضور پیدا می کنند. مهتاب کرامتی: آن زمان ما نقد ها را می خواندیم که یاد بگیریم من الان نقد ها را می خوانم که ببینم چه کسی به من توهین کرده. البته ما الان نمی خواهیم منتقدین را بکوبیم ما درباره رعایت احترام و آسیب شناسی اجتماع صحبت می کنیم. علیمحمدی: من کار خودمان را هم نقد می کنم، مگر می شود بدون فیلمنامه فیلم ساخت؟ ولی ببینید خیلی ها با یک طرح دو خطی می روند فیلم می سازند، مگر می شود. شما چقدر برای دیدن فیلمهای همکاران تان وقت می گذارید؟ کرامتی: بدون اغراق می گویم تمام فیلمهای روز را می بینم. کیوان علیمحمدی و امید بنکدار یا در حال فیلم دیدنند، یا گالری و تا تر رفتن، یا موسیقی گوش می دهند. علیمحمدی: شما فکر می کنید ما صفی یزدانیان را از کجا شناختیم، صفی یزدانیان یک فیلم کوتاه در جشنواره فیلم کوتاه به اسم «قایقهای من» داشت، ما بعد از دیدن این فیلم به طور اتفاقی او را در خیابان دیدیم و از آنجایی که من و امید جزو آدمهایی هستیم که فوری ابراز احساسات می کنیم رفتیم گفتیم آقای یزدانیان این فیلمت درجه یک بود و باید یک نسخه از فیلمت را به ما بدهی، بعدا کپی فیلم خش پیدا کرد در جشنواره امسال دوباره یک کپی دیگر به ما داد. در مورد فردین صاحب زمانی هم همین اتفاق افتاد من خودم به او زنگ زدم و گفتم تو می دانی من آدم مدعی هستم در کار خودمان اما وقتی کارت را دیدم گفتم ای کاش در تیتراژ اسم من و امید پای فیلم تو بود، گفت واقعا انقدر دوست داشتی؟ گفتم قلبا فیلمت را دوست داشتم. مسئله ما سینماست مگر می شود فیلم نبینیم. کرامتی: مگر می شود قضاوت درست نکرد، ما اینطور نیستیم که ببینیم همکارانمان فیلم خوب ساخته اند وقتی می بینیمشان رویمان را برگردانیم. خانم کرامتی شما به این موضوع اشاره کردید که همه این اتفاق ها مربوط به منتقد ین نیست و خود سینماگر ها هم بی تقصیر نیستند، خود بازیگر ها هم وقتی شروع می کنند به تخریب همدیگر، حالا ممکن است به خاطر مسائلی باشد که در یک پروژه با آن مواجه شده اند. منظورم این است در سینما از یک جایی به بعد باب شد که ستاره ها بیایند مدام در مورد همدیگر اظهار نظر کنند، خود ستاره ها حرمت همدیگر را بشکنند، خود کارگردانان راجع به هم صحبت کنند آن هم نه در مورد هنرشان بلکه می آیند بودجه گرفتن فلان کارگردان دیگر را نقد می کنند. خب معلوم است بعد از این اتفاقات روزنامه نگار ها و منتقدین وارد حریم های شخصی سینماگر ها هم می شوند که اهمیتی برای دنیای سینما ندارد، حرفم اینست اگر قرار است فیلم خوب ببینیم چه اهمیتی دارد بودجه آن از کجا آمده؟ کرامتی: اتفاقا این حرفی ست که من همیشه می زنم، من همیشه می گویم هر بودجه ای وارد سینما شود به نفع سینماست و باید قدر آن را بدانیم. برای اینکه باعث می شود این چرخ صنعت سینما بچرخد. من روی این موضوع تاکید دارم که اهالی سینما و خانواده سینما به هم روا ندارند، اصلا مسئله فقط منتقدین و روزنامه نگاران نیست ما باید اول از خودمان شروع کنیم اگر کسی خوب بازی می کند ما نباید فکر کنیم که که او را ندیده بگیریم یا شروع کنیم به فحش دادن و اهانت و بعد همدیگر را که می بینیم بگوییم کارت عالی بود. به نظرم اصلا در مورد یک کار یا صحبت نکنیم یا قشنگ صحبت کنیم. من اعتقاد دارم به اینکه انرژی مثبت در جهان هستی جریان پیدا می کند و این انرژی دوباره به خود ما برمی گردد و چقدر خوب است که به این اتفاق اهمیت بدهیم. این روز ها انگارحال هیچ کس در سینما خوب نیست. ما اعتقاد داریم به اینکه زمانی که در پشت صحنه فیلم همه چیز خوب است. زمانی که آدم ها بر اساس احترام کار می کنند، رفیقند و همه چیز به بهترین نحو ممکن اتفاق می افتد این انرژی را در خود فیلم می بینیم. اگر بخواهم در این مورد هم مثال بزنم باز هم باید فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» یزدانیان را مثال بزنم با آقای صاحب زمانی که صحبت می کردم به من گفت نمی دانی فضای پشت صحنه چقدر خوب بوده، منی که تدوین گر بودم دلم نمی خواست به تهران برگردم خب شما نتیجه کار را در حال فیلم می بینید. هم مردم خوششان می اید، هم منتقدین و هم سینماگر ها. همه لذت می برند و وقتی از سینما بیرون می آیند احساس می کنند حالشان خوب است. علیمحمدی: و نکته دردناکش برای من و امید اینست که بعضی وقت ها فیلم ما و فیلم صفی را رودر روی همدیگرقرار می دهند و تو حیرت می کنی، این دو فیلم مکمل های هم اند و در یک جرایان مشترک فیلم مستقل و فرهنگی کنار هم حرکت می کنند و رقیبت هم نیستند که حسن یکی قرار باشد ضعف آن دیگری باشد. افتاقا اگرامسال پنج فیلم مثل «در دنیای تو ساعت چند است» «پله آخر» «ارغوان» «چیزهایی هست که نمی دانی» داشته باشیم سال دیگر این پنج فیلم به ده فیلم برسد، سال بعدش به پانزده فیلم. قطعا باید افتخار کنیم به این سینما. بعد من و امید می گوییم چرا شما فیلم صفی را روبروی ما قرار می دهید؟ صفی یزدانیان از پاریس برای من ویدئو می فرستد از فیلم ما حمایت می کند و یا ما در صفحات شخصیمان در شبکهٔ مجازی احساس خوشایندمان را از فیلم او با همه درمیان می گذاریم چرا این گروهی که به دنبال حاشیه هستند این اتفاقات را متوجه نمی شوند؟ این حواشی نشان می دهد که این روز ها حال آدم ها خوب نیست. سینما احتیاج به آدمهایی دارد که اول باهوش باشند دوم حالشان خوب باشد. علیمحمدی: چرا خیلی ها وارد این حرفه شدند اما ماندگار نشدند؟ به این دلیل که راه شان را غلط انتخاب کردند، آن ها عاشق سینما نیستند. در این مدت مرتب از من وامید می پرسند چرا با خانم کرامتی در چند فیلم همکاری داشتید؟ به چند دلیل ساده اول اینکه بسیار باهوش و متمرکز هستند، دوم اینکه وقتی با او کار می کنی متوجه می شوی چه اخلاق حرفه ای و درستی دارند پس برای فیلم های بعدی باز هم با ایشان همکاری خواهیم داشت. کرامتی: چند وقت پیش از من سوال کردند درمورد اینکه چرا رسیدن به همه شغل ها سخت به نظر می رسد و رسیدن به بازیگری سهل الوصول. به نظر شما بازیگری کار راحتی ست؟ گفتم به هیچ وجه. به عنوان کسی که ۳۵ کار در سینما دارم واقعا باید صبور باشی، توان بالا داشته باشی که بتوانی هم پشت دوربین، هم جلوی دوربین دوام بیاوری. باید روابط حرفه ای سینما را مثل خود سینما ب شناسی و بتوانی برآن اساس کار کنی، اگر واقعا دیدت اینست که بازیگری اصلا مشکل نیست ممکن ست بتوانی وارد این حرفه شوی اما قطعا موفق نخواهی شد و ماندگاری نخواهی داشت و مطمئنا بعد از پیش آمدن یکی دو مشکل پا پس می کشی. برگردیم به موضوع فیلم ارغوان. می خواهم راجع به تم عاشقانه فیلم ارغوان صحبت کنم، بعد از دو تجربه قبلی در این فیلم بیشتر از کارهای قبل تاکید بر عشق دارید و تم عاشقانه بر باقی موضوع ها غلبه دارد. در این شرایط و اوضاع و احوالی که ما دار یم چه چیزی در ذهن شما بوده که به موضوع عشق پرداخته اید. بنکدار: قصهٔ فیلم ساختن ما در قصه های طولانی تر فیلم نساختن هایمان تعریف می شود. همانطور که می دانید فاصله فیلمسازی من وکیوان فاصله ای طولانی است. بعد از فیلم «شبانه روز»، چند فیلمنامه دیگر نوشتیم که تم های متفاوتی داشتند. یک فیلمنامه دفاع مقدس نوشتیم درمورد دوران اشغال خرمشهر که بر اساس خاطرات خانم سهام طاقتی که آنجا ساکن بودند نوشته شد و یک فیلمنامه دیگر به اسم «حاشیه» در مورد زندگی یک خانواده که ماجرایی آن را از هم می پاشد. و فیلم نامه یک سریال به نام «حال ما خوب است» متاسفانه امکان ساخت هیچ کدام از این فیلمنامه ها فراهم نشد. بعد از «شبانه روز» ما داشتیم به این نتیجه می رسیدیم که شاید ما راه را اشتباه آمده ایم و شاید جای ما اینجا نیست و بهتر است در عرصه های دیگری خودمان را تثبیت کنیم. چه اتفاقی باعث این دلسردی شد؟ بنکدار: ممیزی، عدم حمایت بخش دولتی و دشواری جذب سرمایه از بخش خصوصی و تجربه های بسیار دردناک قبلی که با تهیه کننده داشتیم باعث شد خیلی اذیت شویم. آخرین تجربه مان سریال «حیرانی» بود که واقعا نقطه پایان ما به حساب می آمد و احساس کردیم که به قدری تعاریف و روابط و ضوابط در این حرفه تغییر کرده که دیگر اینجا جای ما نیست تا رسیدیم به زمانی که پیشنهاد ساخت یک مستند از طرف خانم «دل آگاه» درباره آقای ابراهیم اصغرزاده، داده شد. در واقع ما مدیون ابراهیم اصغرزاده بودیم چون فیلم کوتاه اولمان را با حمایت ایشان ساخته بودیم بنابراین گفتیم چه دایرهٔ کاملی! ما این مستند را دربارهٔ آدمی که بانی اولین کار ما بوده، به عنوان آخرین کارمان می سازیم و خداحافظی می کنیم ولی آن فیلم (ابراهیم در آتش) آن قدر تاثیر خوبی رویمان گذاشت که از دست کشیدن منصرف شدیم و اتفاقا انگار تمام در ها برای ما باز شد، با علی حیدری آشنا شدیم و جادوی داستانش ما را گرفت... اما نگران بودیم چون نمی خواستیم تجربه های تلخ گذشته مان در فیلم سازی تکرار شود. اگر دوباره می خواستیم به این فکر کنیم باید خودمان سرمایه گذار بیابیم و بعد همان داستان ها با تهیه کننده و مسایل و حواشی دیگر دوباره اتفاق بیفتد دچار همان پروسه عذاب آور می شدیم به همین خاطر کیوان تقاضای عضویت در مجمع فیلمسازان را داد و ما توانستیم با تهیه کنندگی خودمان فیلم ارغوان را با حداقل بودجه با همکاری دوستان شروع کنیم. این شد که قصه عشق تبدیل شد به ارغوان و ما برگشتیم به سینما. کرامتی: واقعا از عشق مهم تر چه چیزی ست که آدم ها را بهم نزدیک کند. علیمحمدی: ما وقتی ارغوان را ساختیم با خودمان گفتیم اگر وقتی مخاطب از سالن خارج شد، با خودش گفت چه حیف این روز ها آدم ها عاشق نمی شوند فیلم خوبی ساخته ایم و خب خوشبختانه خیلی از این کامنتها داشتیم. از شهرستان کامنت برایمان می آید در روز بارانی از سالن سینما بیرون آمده ام و خیلی حالم خوب است. چه فصل خوبی هم اکران شد؟ بنکدار: به لحاظ هوایی بله! اما به لحاظ گیشه محرم و صفر فصل رونق سینما و سینما رفتن آدم ها نیست. علیمحمدی : زمانی که شروع به برآورد کردیم برای من و امید قسمت ترسناک بود این بود که ما هیچ تصوری نداشتیم که چقدر دستمزد ها در سینما تغییر کرده است. طبیعی ست بعد از هفت سال به فضای فیلمسازی برگشتید. علیمحمدی: من به نفر اول یعنی آقای پورصمدی زنگ زدم گفتم داریم برآورد آماده می کنیم می خواهیم بدانیم دستمزد ها چطور است. آقای پورصمدی گفت دستمزد شده است انقدر. البته بحث با شما چیزی دیگریست. به امید گفتم ولش کن الان پشت دوربینیم، به جلوی دوربین برسیم ببینیم چه اتفاقی می افتد، ولی باورکنید از نفر اول که آقای پورصمدی بود تا رسیدیم به بچه های دیگر مثل خانم کرامتی و بقیه همه شان گفتند ما هستیم تا این فیلم ساخته شود. با توجه به موضوع قبلمان بد نیست به این موضوع بپردازیم اینکه ما دائم می گوییم بازیگر ها انقدر دستمزدشان است چرا این وجه از کار را نمی بینند که خیلی هایشان با کسانی کار می کنند که از کار کردن با آن ها خوششان می آید و می آیند با فیلمی کار می کنند که ازآن فیلم خوششان می آید. ازتفکر کسی که دارند با او کار می کنند خوششان می آید و دستمزدی نمی گیرند. ما که مدام دستمزدهای ستاره ها و رفتارشان را منع می کنیم، باید این بخش را هم ببینیم. علیمحمدی: اتفاقا خیلی بحث واضح ومشخصی ست. من می گویم آدمهای هوشمند می دانند وقتی یک فیلمی از ابتدا به قصد فروش ساخته می شود تفاوت دارد با اینکه بحث اول یک فیلم فرهنگی با موضوع عشق می خواهد آغاز شود. تا به الان بازخوردی که از مخاطب گرفته اید چطور بوده؟ بنکدار: من و کیوان به سالنهای سینما به خصوص پردیس سینمایی کوروش سر می زنیم و برایمان نظر مخاطب خیلی مهم است. با مردم صحبت می کنیم و نظرشان را می پرسیم. واقعا اکثر بازخورد ها مثبت بوده و این را به خاطر دلخوشی خودمان نمی گویم چون اتفاقا دوست داریم نظر مردم را بدانیم و از نکات منفی به وجوه تازه ای از فیلم خودمان پی ببریم واشکالات را بشناسیم. یک خانم به ما گفت من جمله ای که در خلاصه داستان فیلمتان نوشته اید را دوست نداشتم چون به مرگ یک موزیسین اشاره کرده اید و احساس کردم اینموضوع نمی تواند من را جذب کند. اما وقتی فیلم را به پیشنهاد دوستانم دیدم از آن خوشم آمد. ما پیش خودمان گفتیم چقدر جالب است که بیننده ای که هیچ چیز در مورد فیلم نمی داند چقدر یک واژه در خلاصه داستان می تواند برایش بار مثبت یا منفی داشته باشد. ماجرای این تبلیغات گسترده اینستاگرامی چیست؟ کرامتی: امید و کیوان ۹۰. تبلیغ اسینستاگرامی ساختند. هیچ کدام از فیلمساز ها چنین زمانی را برای تبلیغ فیلمشان نمی گذارند. تک تک روز ها به سینما ها سرکشی می کنند، خیلی از مواقع من دیده ام قبل از اینکه فیلم اکران شود، تهیه کننده پولش را برمی دارد و برایش مهم نیست اصلا اکران اتفاق می افتد یا نه ولی بچه ها تا لحظه آخر برایشان مهم است که چه اتفاقی می افتد و فیلم را رها نمی کنند. قرار بود که بچه ها پیش از اکران ارغوان فیلم دیگری بسازند و برای من فیلم نامه فرستادند. من خدا خدا می کردم قبل از اکران فیلم ارغوان فیلم جدید را دست نگیرند چون می دانم تمام وجودشان را بابت کارشان می گذارند و ترس این را داشتم که نتوانند انرژیشان را تقسیم کنند و یا نکند فیلم ارغوان بچه یتیم بماند و اتفاقی برایش نیفتد. اما خدا رو شکر مطمئن هستم به سرانجام می رسد. بنکدار: ارغوان به شکل مستقل و در بخش خصوصی تولید شده و طبعا بودجه ای برای تبلیغاتش وجود نداشت. شرکت تبلیغاتی هم که به ما قول همکاری برای جذب اسپانسر تبلیغاتی داده بود هنوز نتوانسته است برایمان اسپانسری پیدا کند و تبلیغات شهری بگیرد. تلاش ها ونامه نگاری ها و رفت و آمد ها به سازمان زیباسازی شهرداری تهران هم برای گرفتن بیلبورد در سطح شهر تا کنون ناکام مانده و البته تمامی این ها برای ما قابل حدس بود. به خاطر آنکه فیلم مستقل از نطفه تا پایان حیات مستقل است. به همین خاطر با حمایت و همفکری گروهی از دوستان یک اتاق ایده پردازی تبلیغاتی راه اندازی کردیم و به ایدهٔ تهیهٔ ویدیوهای اینستاگرامی رسیدیم. جا دارد اینجا از کسانی که حمایت گر ما در تولید و اجرا و انتشار این ویدیو ها بودند تشکر کنم. از سیاوش پورخلیلی ایده پرداز و تدوین گر که کار مونتاژ و افکت ویدیو ها را انجام داد تا احمد غلامی گرافیست و طراح لوگو و مشاور، عباس نظام دوست- مشاور و تصویر بردار ویدیو ها، بامداد افشار صداگذار و آهنگساز، بیتا موسوی و نگین موسوی در بخش رسانه و انتشار. ما برای تبلیغات بودجه و سرمایه ای نداشتیم، سرمایهٔ ما حمایت دوستان همراه و هنرمندانی بود که با گذاشتن وقت و همراهی و حضورشان در این ویدیو ها از ارغوان و از ما حمایت کردند. تعداد بسیاری از این ویدیو ها تا کنون در فضای مجازی منتشر شده: علی مصفا، فاطمه معتمد آریا، صفی یزدانیان، فردین صاحب زمانی، هنگامه قاضیانی، امیرحسن چهل تن، رویا نونهالی، هنگامه قاضیانی، بزرگمهر حسین پور، امیر مهدی ژوله، رضا یزدانی، سعید عقیقی، پانته آ بهرام و... و بسیاری دیگر که هنوز در حال انتشار است. این دوستان با گفتن جملاتی کوتاه دربارهٔ ما یا دربارهٔ فیلم مخاطبان را به تماشای ارغوان دعوت کرده اند. ارغوان عاشقانه ای است در ستایش موسیقی و هنر، که اهالی فرهنگ و هنر با حمایتشان آن را به عاشقانه ترین قصهٔ زندگی ما تبدیل کردند. به یادمان آوردند سینما... نه که دنیا با همهٔ تلخی ها و دشواری هایش هنوز هم ارزش زیستن دارد.


دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بانکداری الکترونیک]
[مشاهده در: www.ebinews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن