واضح آرشیو وب فارسی:پارسینه: اولین شماره ماهنامه مفهوم اولین شماره مجله مفهوم با سردبیری حسین تیموری منتشر شد. http://mafhom.ir ---- مقدمه بر جمع خوانی علی باباچاهی -دوران ما، دورانِ واقعیِ انتقاد است و همه چیز باید تابع آن باشد (کانت) ... فقدان تبیینی روشنگر از نظریه مرگ مولف در خدمت اعتبارسنجی کارکرد آن در فرهنگ نقادی ادبیات ایران، و همچنین عدم تطبیق سازی آن با خواست ها و تحولات شعر معاصر، منجر به بدخوانی هایی شتابزده از آن شده است که پیاده سازیِ این نسخه قلابی جز فجایعی در عرصه نقد شفاهی (جلسات ادبی و غیر) را پدید نیاورده است. ورود مرگ مولف به نقادی ادبیات ما، پیش از پیاده سازی خوانش روانشناسانه با پایه های اساسا مولف محور، حکایت از همان جَست زدن های فرهنگ ما از تجربه گری بوده و بیش و پیش از هرچیز گویای روحیه کرخت و بی دغدغه جامعه ی ایران است. بی دغدغگی ای که برای بازنماندن از تحولات مباحث و مفاهیم نظری غرب، سلاحِ ترجمه را به شکلی پیروزمندانه در دست گرفته و بدلیل کمبود (نبود) تئوریسین و نظریه پرداز، به دانشی درونی شده در جامعه ادبی مبدل نمی گردد. از این حیث جز صواب متوجه مترجم نیست اما برتری کمیت آثار ترجمه شده نسبت به آثار تالیفی، تلنباری از دانش نظری را موجب گشته است و راه هزارساله ای یک شب طی شده که دستاورد آن همان هیجان زدگی کورکورانه ایست که نگارنده از افشای مصداق بیرونی آن چشم پوشی می کند. نهایتا مترجم کارکردی چندسویه به خود گرفته و گاهی در نقش تئوریسین با ضمیمه هایی بر آثار ترجمه شده، و گاه منتقدی در روزنامه و مفسری در مجلات ظاهر می شود که باز هم جز صواب متوجه مترجم نیست. چراکه جایگاه تئوریسین و منتقد هنوز در جامعه ادبی کشورمان به نحوی صحیح وارد نشده، چه رسد به تثبیت شدن و طبیعتا مترجمی که از حق ترجمه ای برخوردار است، رغبت بیشتری به چنین دست مسائل نشان خواهد داد تا بعضا منتقدی که در همان دوران تازه به دوران رسیدگی (منظور بدو ورود او به نقادی ست و رویکرد منفی نگر نسبت به تازه به دوران رسیدگی مد نظر نگارنده نیست) نسبت به نقد و نقادی دلسرد خواهد شد. حال نمونه ایرانی مرگ مولف آنقدر پیش پا افتاده و تاسف انگیز است که جداسازی آن لحن و شیوه ای علمی نمی طلبد و حتی کاری بس بیهوده است؛ صرفا بازتعریف آن می تواند راهگشا باشد و لاغیر. مرگ مولف الزاما به معنی غیاب مولف نیست و سخن گفتن از نیازمندی جامعه ادبی به شکل گیری گفتمان میان منتقد و مولف جای مانورها و نگرش های چندبُعدی بسیار دارد. جامعه ادبی ایران برای پایبند بودن به نظریه مرگ مولف، بهای بسیاری باید بپردازد. فرض کنیم شاملو از ارائه نگرشی نقادانه به پیشینه ادبیات حذر می کرد و صرفا به سرایش شعر می پرداخت؛ طبیعتا زیر پاشنه تیغ دار منتقد کهنه پرست چنان فشرده می شد که سطری از آن باقی نمی ماند. غیاب کامل مولف در دفاع از متن خود، زمانی ممکن خواهد شد که منتقد و نظریه پرداز منعطف متولد گشته باشد، وگرنه جز خاموشی مولفان نوگرا دستاوردی نخواهد داشت. سخن کوتاه در مجله "مفهوم" چنین هدفی در سر داریم. فرهنگ نقادی ای که "مفهوم" مد نظر دارد، توام با خوشبینی ای کانتی ست. ما نیز به پیروی از کانت باور داریم نظریه انتقادی توانایی لازم برای ایجاد تحولات در جامعه را داراست. برعکس باورهای سخیف عامه که نقادی را عنصری سرکوب گر در نظام ادبیات تصور می کند، قرائت ما ازین مقوله قرائتی واپس نگرانه نبوده و دگرگون سازی و هدایت دانش تولید شده روز را مد نظر دارد. نقد، جستجوی روشنگرانه دال هایی ست که موجب التذاذ می گردند و در این حین، خردمندی، ابزار کار نقاد است تا به یافته های سطحی خود غنائت نکند و از واکاوی لایه های مختلف متن بازنماند و طبعا منتقد خوب، منتقدی ست که نسبت به هرگونه مناسبات اجتماعی و روابط فردی چشم پوشی می کند، نظام ارزش گذاری را زیرکانه به کار می بندد و در خوانش زیباشناسانه متن درنگی پدید می آورد؛ بدین طریق است که اعتبار سنجی ای حقیقی محقق می گردد. حال اگر در این اثنا، فرضا "مفهوم" دچار اشتباه شد، واکنش مطلوب، واکنش نصرت رحمانی به رضا براهنی نیست که مشتی نثار او کند. بلکه مجله اساسا از ارائه دیدگاهی یک جانبه حذر داشته و پذیرای هرگونه پاسخ و بازپاسخ، یا نقد و نقدِ نقد نیز خواهد بود. در این شماره به جمع خوانی اشعار علی باباچاهی پرداختیم تا به نوبه خود تبیین و نقدی بر کارنامه شعری او داشته باشیم. علی باباچاهی از شاعران پرکار معاصر است و بیشترین حجم نقد سطحی نگرانه بر آثار او نیز در بردارنده رویکردی منفی بدین امر است که بیانگر حسادتی کودکانه بوده و الخ! شاعر اگر بنا داشته باشد در دام تکرار بیوفتد، در کتابی با فاصله ای طویل نیز خواهد افتاد و تکرارزدگی ارتباطی دقیق به پُرکاریِ شاعر ندارد. شعر علی باباچاهی نیازمند پیگیری روند تحولات شعر او در طی چندین دهه است. چرا که هر مجموعه شعر او به مثابه دال های برون متنیِ ضروری در نگرشی نقادانه به اشعار متاخر اوست که شاید هم در متن نقد بصورتی عینی و مصداقی قابل مشاهده نباشد. علی باباچاهی از سبکی تقلید ناپذیر برخوردار است، چراکه شاعری قابل است! تفحص در زبان و برگزیدن ناخواسته و البته ناآگاهانه سبک و سیاقی منحصر به فرد از دامنه امکانات زبانی، لازمه شکل گیری شعری منحصر به فرد است و دست و پنجه نرم کردن با شعر او حریف و نهایتا حریقِ قابلی می طلبد چه رسد به نقد.
دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پارسینه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]