واضح آرشیو وب فارسی:جهان اقتصاد: تحولات پسامدرن و بحران خاورمیانه محمد حیدر زاده فعال سیاسی سه پارادایم کلان یا به تعبیری کلان روایت سنت، مدرنیسم و پست مدرنیسم را می توان سه کلان روایت عمده تاریخ بشر دانست که هرکدام حول محورهایی زندگی انسان را در همان عصر تبیین کرده اند. عصری که امروز در آن بسر می بریم شاید به لحاظ روایت غالب به عنوان عصر پست مدرنیسم شناخته شود ولی به هیچ روی نمی توان مدعی گسست کامل از دوعصر دیگر شد و همچنان پیوست هایی از هرسه عصر و دوران در زندگی انسان امروزین قابل مشاهده است. آنچه در شرایط فعلی اهمیت دارد، فهم دوران و شناخت مناسبات جهانی ست که در آن زندگی می کنیم، آنچه در عرصه جهانی در حال رخ دادن است یک گذار پارادایمی و دورانی است که بشر قرن بیست و یکمی در حال تجربه کردن آن است. این گذار را می توان گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم تلقی کرد. معمولا در ااین گونه گذار ها انسان چه از منظر معرفت شناختی و چه ا زمنظر هستی شناختی دچار بحران های جدی ای می شوند. نیروهای سیاسی و اجتماعی می بایست با تشخیص درست وضع و موقع اکنونی خویش در صدد پاسخ گویی به پرسش ها و بحران های شکل گرفته باشند. در واقع ضروری است که بتوانیم وضعیت جدید نیروهای جهانی را شناخت. مقصود نگارنده از بیان مقدمه کوتاه و فشرده ی بالا(که خود بحثی است مفصل) رسیدن به رهیافتی است برای فهم آنچه امروز در خاورمیانه در حال وقوع است و تبعات آن به تدریج جهان غرب را نیز با خود درگیر کرده و در واقع کل جهان را بصورت مستقیم و غیر مستقیم تحت الشعاع خویش قرار داده است. آنچه امروز منجر به شکل گیری مخوف ترین و دهشتناک ترین گروه های تروریستی از جمله طالبان،القاعده؛بوکوحرام و در راس آنها داعش شده است صرفا ناشی از تفکرات بنیادی و ارتجاعی مذهبی نیست و نخواهد بود چرا که این نوع نگاه نگاهی تقلیل گرایانه و تک ساحتی خواهد بود. آن چه در چند سال اخیر در بروز و ظهور این بحران ها در خاورمیانه و اکنون در جهان بیش از هر چیز تاثیرگذار بوده بسترها و زمینه های تاریخی و تحولات سیاسی مختلف و تغییرات پارادایمی است که باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. از منظر تاریخی شکل گیری کشورهای عربی ناشی از تحولات بین جنگ جهانی اول و دوم است. فروپاشی امپراطوری عثمانی منجر به شکل گیری کشورهایی شد که همه ایالت های امپراطوری عثمانی بودند اما در این بازه تاریخی در قالب کشورهایی به ظاهر مستقل ظاهر شدند. واقعیت این است که اگرچه در سرنوشت تاریخی این کشورها استقلال به ظاهر خودنمایی می کند اما در معنای باطنی و محتوایی و از نظر سیاست داخلی و خارجی این کشورها هیچ ارتباطی با مفهوم استقلال ندارند. مفهوم استقلال پیوند عمیقی با مفهوم دولت-ملت دارد که به دلیل عدم شکل گیری دقیق مفهوم ملت به معنای کامل خود در این منطقه طبیعتا محصول آن که اصولا باید دولت-ملت باشد به شکل تکامل یافته شکل نگرفته است. وضعیت کنونی جهان عرب مبتنی بر بحران های متعدد است و می توان آن را در یک مثلث بحرانی تحت عنوان بحران هویت، بحران عدم کارآمدی و بحران مشروعیت صورتبندی کرد. از زمان استقلال کشورهای عربی تا تحولات اخیر هیچگاه به سوالاتی از این دست پاسخی مبتنی بر اجماع بین نخبگان جامعه و تود ها داده نشده است که هویت این دولت ها چیست؟ آیا بر هویت عربی یا ناسیونالیسم عربی تکیه دارند؟آیا هویتی مبتنی بر امت اسلامی دارند یا هویتی مبتنی بر ملتها و دولت هایی مستقل از هویت امت عربی و اسلامی؟ در ضلع دوم این بحران نظام های حاکم هیچ گاه مشروعیتی نه به معنای اسلامیت و شرعیت بلکه به معنای قانونیت پیدا نکرده اند و آنچه در عمل اتفاق افتاده است عمدتا به دو شکل کلی بوده است.یا گروهی نظامیان از طریق کودتای نظامی قدرت را به دست گرفته اند یا برخی خاندان ها و شیوخ عشایر و قبایل به پشتوانه نوعی اصالت تاریخی و حتی شمشیر و جنگ و ثروت بر باقی اجزای جامعه حاکم شده اند. ضلع سوم که بحران کارآمدی است همزمان با تراکم بحران های مختلف و عدم تلاش معقول و منطقی برای حل این بحران ها وضعیت انفجاری خاصی در جهان عرب ایجاد کرده است. حال می بایست این مثلث بحرانی را که بیشتر معطوف به فضای داخلی کشورهاست در شرایطی درک و فهم کنیم که در دوران گذار پارادایمی در جهان هستیم . حمله بیرحمانه پست مدرنیست ها بر مدرنیته و نقد عقل از عقل به زیر سوال رفتن حقایق و نظام ارزشی که هم در سنت و هم مدرنیته نقش جوهری دوران خویش را بازی می کردند منجر شد. به نظر می رسد که یافتن المان های جهان پست مدرن در وضع اکنونی بسیار ضروری است. برای مثال می دانیم که در تلقی سنتی افراد حکم رعیتند در تلقی مدرنیته رعیت به شهروند تبدیل می شوند و در تلقی پست مدرنیسم شهروند از یک شهروند بسته در مدرنیته(تابع یک دولت ملت یا هویت ناسیونالیستی) به یک شهروند مشترک یا جهانی تبدیل می شود. انسان دچار تلون مزاج و دارای تیپی چند وجهی می شود. در واقع با این رهیافت است که می شود عمل افرادی که در جوامع توسعه یافته غرب رشد کرده اند ولی بسوی داعش و احیانا دیگر گروه های تروریستی روی می آورند را درک کرد. چرا که در اتمسفر پست مدرنیسم دیگر هویت ها بسته و محدود به یک مرز خاکی یا صرفا ناسیونالیستی نیست بلکه انسان متولد کشورهای غربی همزمان می تواند هویت خود را در خارج از مرزهای کشورش تعریف و تبیین کند. هرچند که این گروه های تروریستی لزوما ا از منظر معرفت شناختی با پست مدرنیسم آشنا نباشند ولی کلان روایت های هر دوران در سطحی فراگیر بر پهنه هستی خود را می گستراند. بر این اساس شناخت تکوین مناسبات نوین جهانی فعلی نیازمند آگاهی از اجزا و نظام معرفتی پاردایم در حال استقرار است.
یکشنبه ، ۱آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جهان اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]