واضح آرشیو وب فارسی:هفتکل ندا: آیت الله مصباح یزدی با بیان اینکه رخنه سکولاریسم در تار و پود فرهنگ جامعه روی به فزونی است، گفت: وقتی افرادی مبانی دینی خود را سال ها در حوزه های علمیه شناخته اند و با چند سال حضور در آمریکا یا انگلیس، این چنین تغییر کرده اند، چگونه می توان انتظار داشت که با چند سخنرانی تفکرشان عوض شود. به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله مصباح یزدی در دیدار اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی بر رخنه سکولاریسم در تار و پود فرهنگ جامعه روی اشاره کرد. متن سخنرانی وی در این جلسه بدین شرح است: دغدغه افراد برای رفع آسیب ها و خطراتی که نظام اسلامی را تهدید می کند، مقدس است، اما اینکه انسان در برابر این خطرها، تهدیدات، کج اندیشی ها و کج رفتاری ها، باید چه کند و وظیفه فردی، گروهی و اجتماعی او چیست، بحث دیگری است که فهمیدن آن ساده نیست و آیه یا روایت متواتری در این زمینه برای شناخت جزئیات رفتار در چنین شرایطی هم نداریم. در این زمینه دو گونه نگاه جزئی و فراگیر به این مسائل و خطرات وجود دارد، در نگاه جزئی به مشکلات و تهدیدها، هر کس با توجه به نوع تفکر و محیطی که با آن سروکار دارد، برداشت می کند، به عنوان نمونه یک طلبه، مخالفت با احکام شرع را تهدید تلقی می کند؛ یک نظامی، تهدیدهای نظامی که متوجه کشور است را مد نظر قرار می دهد؛ یک سیاستمدار نحوه تعامل و آشتی با دنیا یا مقابله با آن را مورد توجه قرار می دهد. هنرمندان نیز توجه شان بیشتر به هنر است. اسلام خواهی، انگیزه پیدایش انقلاب اسلامی هر چند لازمه تشکیل نظام اسلامی، تأمین مسائل اقتصادی جامعه است، اما باید توجه داشت که مهمترین معضل و مسئله در کشور ما، اقتصاد و مادیات نیست، بلکه همان هدفی است که به خاطر آن، انقلاب صورت گرفت.اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، که در این صورت اگر انقلاب نمی کردیم، بهتر بود، چرا که در آن زمان نه تحریمی دامنگیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هسته ای داشتیم و الان در وضعیت پیشرفته تری بودیم، چرا که از همان زمان قراردادهایی برای صنعت هسته ای منعقد شده و در حال اجرا بود. انقلاب اسلامی، انقلابی با ماهیت فرهنگی بود و نه اقتصادی،فرهنگ همان باورها و ارزش هایی است که زیربنای رفتارهای آدمی است و هر آسیبی که تا کنون به ما رسیده، از همین ناحیه بوده است. وجود جوان های پاکی که جان خود را برای پیروزی و حفظ انقلاب فدا کردند، محصول کارهای فرهنگی بوده و نه اقتصادی، تکیه کلام امام(ره)، از روز اول نهضت، اسلام بود و اگر زمانی هم بر می آشفت، به خاطر این بود که برای اسلام احساس خطر می کرد و این نگاه تا آخرین لحظات عمر امام(ره) ادامه داشت، اما برخی مسئولین کم کم اسلام را فراموش کردند، به نحوی که وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، قید اسلامی را قیدی تشریفاتی تلقی کرده بود و بزرگترین دستاورد فرهنگی وزارت متبوع خود را آزادی می دانست که متأسفانه نمونه ای از چنین سخنانی را در وزیر فعلی و همکارانشان نیز شاهد هستیم. این اظهارات برگرفته از تفکر سکولاریسم است. سکولاریسم، همان مسئله ای است که در زمان اصلاحات در سخنرانی هایشان بیان کرده، ترویج کردند و کتاب ها درباره آن نوشتند و البته هنوز هم می گویند و برخی سخنان دولتمردان فعلی نیز نشخوار سخنان اصلاح طلبان است. این عده باور ندارند که اسلام عامل سعادت دنیا و آخرت است و محتوای اسلام، فرهنگی است، برخی از افراد همواره شعار داده و دائم از لفظ «مقام معظم رهبری» دم می زنند، اما در عمق دل، اصلا ولایت فقیه را قبول ندارند، بلکه عمیقا باور دارند تنها راه نجات بشریت، ایدئولوژی لیبرال و دموکراسی لیبرال است، هر چند در این قالب، دین هم محدود به نماز، روزه، سینه زنی و روضه خوانی می تواند، وجود داشته باشد. اگر دین منحصر در نماز و روزه و سینه زنی بود، پس چرا انقلاب شد؟ مگر روضه خوانی از درون کاخ به صورت مستقیم پخش نمی شد؟ مگر در زمان شاه، قرآن منتشر نمی شد؟ مگر حتی در ماه های رمضان از سحر تا صبح صدای مناجات ها بلند نبود؟ اگر اسلام همین بود، چرا امام(ره) نسبت به اسلام احساس خطر کرد؟ اینکه شخصی بگوید عده ای دین را نمی شناسند و متوهم هستند، در همین مسئله ریشه دارد. چون این عده، دین خود را با الهام از فرهنگ غربی تفسیر می کنند و شناخت آنها نسبت به دین، بگونه ای نیست که امام(ره) آن را معرفی کرد. بله، ما دینی را که آنها می گویند، نمی شناسیم، ما دینی را می شناسیم که امام(ره) به ما یاد داده است و برای آن انقلاب شده و خون های زیادی به خاطر آن فدا شده است. اگر باور داریم که تنها عامل سعادت ما، دین است و باید به نظام اسلامی نگاهی فراگیر داشت و نه جزئی، اولین قدمی که باید برداشته شود، شناخت اسلام و تلاش برای اجرای آن در جامعه است. یعنی در وهله اول باید آن دینی که امام(ره) برای آن احساس خطر کرد را به خوبی شناخت و فرهنگ اسلام را زنده کرد. البته اصل این وظیفه بر عهده روحانیت و دین شناس های واقعی است که دین را به همان معنایی که امام(ره) فهمیده بود، بشناسند و به میدان بیایند، وگرنه دین شناسان قلابی به میدان آمده و دین را هرگونه می خواهند به مردم می فهمانند. لزوم آسیب شناسی فرهنگی انقلاب اسلامی بسیاری از کسانی که در طول نهضت، منبرها رفته و سخنرانی ها کردند، قلم زده و مقاله ها نوشتند، زندان رفته و شکنجه ها شدند، عقب گرد کرده اند! حتی به یاد دارم اولین کسانی را که سعی می کردند در سخنرانی هایشان در مسجد اعظم قم یا تهران، حتی با استدلال به آیات قرآن، عنوان امام را برای امام خمینی(ره) ترویج کنند و امروز برخی از آنها برگشته اند کسانی که برای جهاد و شهادت، سخنرانی های پرشور داشتند، امروز عقب گرد کرده اند. لذا یک گروه پویا و زنده باید به آسیب شناسی پرداخته و عواملی را که سبب شده تا وضع به اینجا برسد، شناسایی کند و راهکاری برای مقابله با این آسیب ها و قرار گرفتن در مسیر صحیح ارائه کند. بعد از گذشت ۳۵ سال از انقلاب اسلامی، عده ای فرهنگ را همان ساز و تنبور می دانند و پیشرفت در هنر را ساخت فیلم هایی می دانند که بتوانند در جشنواره های غربی پذیرفته شوند، ولو اینکه فیلمسازان آن و محتوای فیلم ها، ضداسلام و انقلاب اسلامی باشد. اکثریت دولتمردان وقتی از توسعه نام می برند، آرمانشان آمریکا، هرچند یکی از ایالت های سطح پایین آن است. یعنی آرزوی نهایی آنها این است که بتوان از امکانات و تجهیزات آنها استفاده کرد و آنها ما را جزء خود بدانند. چنین تفکری است که سبب شده رفتار دولتمردان به جایی برسد که می بینید. البته با چند منبر رفتن و سخنرانی نمی توان فکر چنین افرادی را عوض کرد،اگر قرار بود با سخنرانی و نوشتن مقاله، تفکرشان عوض شود، بهترین نمونه، سخنرانی های موجود امام(ره) و صحیفه امام است، که نه تنها بر آنها اثر نمی گذارد، بلکه سعی دارند تا ریشه تفکرات امام را بزنند. همان گونه که به صورت تلویحی و با گفتن اینکه برخی مسائل که در اول انقلاب صورت گرفت، درست نبود و یا انقلابی بودن به معنای بالا رفتن از دیوار نیست، برخی تصمیمات و مواضع امام(ره) را اشتباه می دانند و مثلا تسخیر لانه جاسوسی را کاری بسیار اشتباه می دانستند و مواضع امام(ره) در این قضیه را زیر سوال می برند. وقتی افرادی مبانی دینی خود را سال ها در حوزه های علمیه شناخته اند و با چند سال حضور در آمریکا یا انگلیس، این چنین تغییر کرده اند، چگونه می توان انتظار داشت که با چند سخنرانی تفکرشان عوض شود؟ البته آنها دشمن قسم خورده اسلام نیستند، اما فکرشان عوض شده و اتفاقا دشمن هم وقتی زمینه را مساعد دیده، روی فکر آنها کار کرده است، لذا دین را به گونه ای تفسیر می کنند که در راستای تفکرشان است. گاه بسیاری از مغالطات هم صورت می گیرد تا این تفکر در جامعه حاکم شود و این امور در زمان اصلاحات نیز رواج داشت، وقتی رهبری تا این اندازه بر مسئله فرهنگ تأکید کرده و یک سال را به این نام، نامگذاری می کنند، عده ای فرهنگ را همان خواست مردم بیان می کنند که دولت باید برای تحقق آنها بکوشد. گاه نیز گفته می شود مگر اسلام مخالف توسعه است؟ مگر اسلام مخالف آزادی است؟ و سخنانی از این قبیل. در حالی که اسلام مخالف آزادی و توسعه نیست، اما عملی که آنها انجام می دهند، کاملا مخالف اسلام است. این به خاطر نوع نگاه سکولار است که براساس این نگاه، تفکر امام(ره)، تفکری ارتجاعی و عقب مانده تلقی می شود. باید راهی پیدا کرد تا تفکر صحیح اسلام در مسئولین حاصل شود، باید دنبال برنامه ریزی برای آینده بوده و کادرسازی کرد. حداقل برنامه ریزی شود تا در آینده این سیر نزولی و دور شدن از ارزش های اسلام، استمرار پیدا نکند. آیت الله شهید بهشتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دنبال کادرسازی نیروهای انقلابی بود تا بعد از سرنگونی رژیم شاهنشاهی بتوانند مناصب کلیدی را در دست بگیرند و براساس اسلام حرکت کنند. حتی سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای علمی و تحقیقی برای حکومت اسلامی انجام می داد. لذا ما هم باید از هم اکنون شرایط آینده را رصد کرده و برای آن برنامه ریزی و کادرسازی کنید.
شنبه ، ۳۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هفتکل ندا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]