تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):درگذشت عالم مصيبتى جبران ‏ناپذير و رخنه ‏اى بسته ناشدنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840628872




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطراتی از سال‌های حماسه و عشق راز گل‌هایی که مین‌های جهنده را مهربان کرده بودند/ طاقت دوری 2 نسیم به 17 روز هم نکشید


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطراتی از سال‌های حماسه و عشق
راز گل‌هایی که مین‌های جهنده را مهربان کرده بودند/ طاقت دوری 2 نسیم به 17 روز هم نکشید
برای استراحت در دشت وسیعی که پوشیده از علف و گل‎های شقایق و لاله بود نشستیم، یکی از بچه‎های گروه تخریب که برای گذراندن وقت مشغول کندن علف‎ها بود، همین کار او موجب شد مین‌های جهنده سر از خاک بیرون بیاورند.

خبرگزاری فارس: راز گل‌هایی که مین‌های جهنده را مهربان کرده بودند/ طاقت دوری 2 نسیم به 17 روز هم نکشید



به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، پای صحبت‎های رزمندگان و خانواده‎های شهدا که می‌نشینی، خاطرات تلخ و شیرینی را بیان می‌کنند که می‎توان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، می‌توانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به ویژه تاریخ شفاهی جنگ احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده شهدا نشسته و آنها را بدون کم و کاست در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار داده است که در ذیل بخش دیگری از این خاطرات از نظرتان می‌گذرد. * امدادهای غیبی سرالله دولت‎خواه می‌گوید: تخریب‌چی میدان مین بودم، برای شناسایی، عازم منطقه مورد نظر شدیم، دشمن برخلاف تصور ما عقب‌نشینی کرده بود، اگرچه این انفعال، کار ما را برای شناسایی راحت‌تر می‌کرد اما با مشکل بزرگی به‌نام مین‎های خنثی‌نشده‌ای مواجه بودیم که البته خبری از آنها نداشتیم. برای شناسایی باید از کنار یک رودخانه می‌گذشتیم، برای لحظه‌ای شک کردیم که شاید گشتی‎های دشمن در آن نقاط مستقر باشند، با این استدلال کمی عقب‌نشینی کردیم تا در فرصت مناسب تری به شناسایی منطقه بپردازیم. برای استراحت در دشت وسیعی که پوشیده از علف و گل‎های شقایق و لاله بود نشستیم، یکی از بچه‎های گروه تخریب که برای گذراندن وقت مشغول کندن علف‎ها بود، همین کار او موجب شد مین جهنده که توسط دشمن کار گذاشته شده بود، سر از خاک بیرون بیاورد.

از ترس دهان‌مان خشک شده بود، در این مدت از این مسیر بارها عبور کرده بودیم و با وجود اینکه سراسر این دشت وسیع پوشیده از مین‎های جهنده بود، با الطاف خفیه خداوند که شامل حال ما شده بود، توانستیم وظیفه اصلی خود که شناسایی منطقه برای انجام عملیات بود را به‌خوبی انجام دهیم. سرمست از شناسایی این دشت پر از مین بودیم که متوجه شدیم توسط دشمن شناسایی و مورد اصابت خمپاره‎های آنها قرار گرفته ایم. باز هم لطف خدا شامل حال ما شد، نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد اما عراقی‎ها نزدیک به دو ساعت با خمپاره به سمت ما شلیک کردند اما هیچ‌کدام از تیرهای آنها به ما اصابت نکرد. پس از مدتی که شلیک‎های آنها متوقف شد، فکر کردیم که شاید آنها بخواهند ما را دور بزنند و از پشت به ما حمله کنند، به آرامی‌منطقه را ترک کردیم. سال‎ها از آن واقعه می‌گذرد اما هر از چند گاهی که به روزهای جبهه و جنگ فکر می‌کنم، از اتفاقاتی که در آن روز برای بچه‎های شناسایی افتاد، متعجب می‌شوم. * برزنت رمضانعلی اکبری می‌گوید: برای انجام عملیات کربلای پنج، راهی منطقه شلمچه شدیم، در آن زمان در بخش ادوات مشغول به فعالیت بودم و باوجود سن کمی که داشتم، آشنایی زیادی با سلاح‎های سبک و سنگین پیدا کرده بودم.‏ وارد منطقه عملیاتی شدیم و در سنگرهایی که از قبل پیش‌بینی شده بود، خود را برای انجام عملیات آماده کردیم. پس از آغاز عملیات، به همراه چند نفر دیگر از رزمندگان با یک دستگاه ماشین سواری، توپ 106، برزنت استتار، سلاح و مهمات فراوان، عازم منطقه‌ای دیگر برای ادامه عملیات شدیم اما به‌دلیل ناآشنایی با آن منطقه، در یک باتلاق فرو رفتیم و در شرایطی که راه را برای رسیدن به آن منطقه گم کرده بودیم، با دیدن 80 تانک آماده به شلیک عراقی‎ها غافل‌گیر شدیم. با وجود فاصله زیاد و نقطه دید کوری که داشتیم، شناسایی شدیم  و تانک‎ها چند گلوله خود را به سمت ما شلیک کردند که به‌دلیل فرو رفتن ما در باتلاق، هیچ‌کدام از این گلوله‎ها بر ما و مهماتی که به همراه داشتیم، اثر نکرد. مجبور شدیم ماشین و مهمات را رها کنیم و برای حفظ جان‌مان هم که شده در جای امنی پناه بگیریم.

چند ساعتی را در آن منطقه امن ماندیم تا بلکه تانک‎ها از آن منطقه دور شوند و ما بتوانیم با گرفتن ماشین و دیگر وسایل خود، از آن منطقه دور شویم اما هر چه بیشتر صبر کردیم، بیشتر ناامید شدیم. دیگر تحمل نداشتم، دل را به دریا زدم و با سرعت فراوان به سمت ماشین حرکت کردم، هر چه بچه‎ها فریاد می‌زدند که پشیمانم کنند، نتوانستند موفق شوند، البته می‌دانستم در دل‌شان خوشحالند که می‌توانند به‌زودی آن منطقه ناامن را ترک کنند. وقتی به ماشین رسیدم، هر چه تلاش کردم دیدم نمی‌توانم به تنهایی ماشین را از باتلاق خارج کنم، تلاش‎هایم بی‌فایده بود، خواستم برگردم که فکری به ذهنم رسید.‏ چون در قسمت ادوات مشغول به فعالیت بودم، دل خوشی از توپ 106 و دیگر سلاح‎های جنگی نداشتم، برزنتی را که صبح تحویل گرفته بودم، روی دوشم انداختم و به‌سرعت به طرف پناهگاه‌مان حرکت کردم. بچه‎ها که از لحظه اول مرا زیرنظر داشتند، فریاد می‌زدند برزنت را ول کن، ماشین را بیاور، گوشم بدهکار نبود، برزنت تازه به دست‌مان رسیده بود و هنوز بوی تازگی‌اش از بین نرفته بود. می‌توانستم در روزهای آینده باز هم توپ 106 و سلاح‎های جنگی را ببینم اما امیدوارم نبودم دیگر برزنتی مانند آنچه نزدیک بود جانم را برایش از دست بدهم بار دیگر بتوانم پیدا کنم. * شهیدی با دو قبر  رضا مطلبی می‌گوید: مدتی قبل از آغاز عملیات بزرگ والفجر هشت که منجر به آزادسازی شهر بندری فاو شد، کار بزرگ احداث خاکریز و سنگر توسط رزمندگان شروع شده بود، کار سخت و طاقت‌فرسایی بود، چرا که منطقه دارای شرایط به‌خصوصی بود. این منطقه چون در لب ساحل اروند واقع شده بود، به‌طور مداوم با جذر و مدهای بسیاری روبه‌رو بود، از این رو همیشه ساحل آن مملو از گل و لای بود، این گل و لای کار کردن را برای رزمندگان مهندسی لشکر که مجبور بودند با ادوات مکانیکی، خاکریز درست کنند، دشوار می‌کرد. برادران بسیجی و رزمنده تصمیم گرفتند که به اتفاق هم این کار را به‌صورت دستی انجام دهند، یعنی اینکه با دست گونی‎ها را پر از خاک کرده و روی دوش گذاشته و به‌صورت خاکریز روی هم بچینند. در یکی از همین روزها دو هفته قبل از عملیات زمانی که بچه‎های گردان مسلم لشکر ویژه 25 کربلا مشغول کار بودند، ناگهان خمپاره‌ای میان چهار برادر بسیجی اصابت کرد و موجب شهادت آنها شد. در میان این چهار نفر شهیدی به نام محمدجواد نسیمی بود، این شهید موهای بور و پوست روشنی داشت، بعد از انتقال این شهدا به عقب متوجه باقی ماندن مقداری از مو و پیکر ایشان در محل شدیم، از این رو دست به کار شده و باقی مانده پیکر ایشان را در محل شهادت ایشان به خاک سپردیم.

پرچم سه رنگ وطن‌مان را روی مزارش کشیدیم و چهارگوشه مزار را با چهار پوکه توپ 106 مزین کردیم، پیکر این شهید نیز در بهشت فاطمه (س) شهرستان بهشهر به خاک سپرده شد. بعد از شهادتش به دیدن برادر بزرگش رفتیم و از او خواستیم حالا که برادرش به شهادت رسیده است، برای دلجویی از پدر و مادرش هم که شده چند روزی را به خانه برود، او گفت: «عیسی به دین خود، موسی به دین خود، او برای خودش رفت، من هم برای خودم می‌مانم، مدتی است چشم انتظار فرا رسیدن شب عملیات بودم و باید در این عملیات حضور داشته باشم و ادای تکلیف کنم.» زمان زیادی نگذشت که خبر رسید او هم به برادرش پیوست و به شهادت رسید. شهید محمدجواد نسیمی در 5 بهمن 64 و شهید مهدی نسیمی در 22 بهمن 64 به شهادت رسیدند. انتهای پیام/86029/م30/



94/08/28 - 07:19





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن