تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838147374




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با خاطرات سال‌های عاشقی طنازی پیکری مجروح که امواج اروند غزل شهادت را برایش تفسیر می‌کرد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با خاطرات سال‌های عاشقی
طنازی پیکری مجروح که امواج اروند غزل شهادت را برایش تفسیر می‌کرد
یک طرف چفیه‌اش را به محلی که گلوله خورده بود بست و طرف دیگر را با سیم‎های خارداری که در اروند بود محکم کرد، در این شرایط او متحمل درد شدیدی می‌شد چرا که علاوه بر درد شدید گلوله باید شدت فشار آب اروند را هم تحمل می‌کرد.

خبرگزاری فارس: طنازی پیکری مجروح که امواج اروند غزل شهادت را برایش تفسیر می‌کرد



به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، پای صحبت‎های رزمندگان و خانواده‎های شهدا که می‌نشینی، خاطرات تلخ و شیرینی را بیان می‌کنند که می‎توان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، می‌توانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به ویژه تاریخ شفاهی جنگ احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده شهدا نشسته و آنها را بدون کم و کاست در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار داده است که در ذیل بخش دیگری از این خاطرات از نظرتان می‌گذرد. * فانسقه‎های چندمنظوره مهدی غلامی می‌گوید: در بازگشت از مسیر شناسایی، در چنگال عراقی‎ها گرفتار شدیم، آنها به دلیل اینکه نمی‌توانستند ما را به پشت جبهه‎های خود انتقال دهند، ما را در چاله‌ای که بیش از سه متر ارتفاع داشت، انداختند تا مانع از فرار ما شوند. چند روزی را به همین ترتیب گذراندیم و فکر این که بتوانیم زنده بمانیم را نمی‌کردیم، پس از گذشت یک هفته که با تکه‌ای نان خشک عراقی‎ها می‌گذراندیم، دیگر خبری از عراقی‎ها نشد، نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده اما داشتیم مطمئن می‌شدیم که عراقی‎ها عقب‌نشینی کرده‌اند.  

  از خط مقدم به عقب برمی‌گشتیم، دسته‌ای از اسرای عراقی را دیدم که با لباس سفید به کمپ مخصوص انتقال داده می‌شوند، در میانه راه، پیرمرد بسیجی که عراقی‎ها را همراهی می‌کرد به آنها دستور داد فانسقه‎های خود را تحویل دهند. هر چه فکر کردم دلیل این کارش را نفهمیدم، به سمتش رفتم و پرسیدم: «پدرجان! چرا با اسرا بدرفتاری می‌کنی؟ دلیل این کارت چیه؟» نگاهم کرد و گفت: «برو بچه! این کارها به تو ربطی نداره.» وقتی دید برای شنیدن دلیل این کارش اصرار می‌کنم، گفت: «تعداد اسرا زیادتر از نیروهای ما بود، فانسقه‎هاشونو می‌گیرم تا هم مقداری تجهیزات گرفته باشیم و هم دستشونو بند کنیم.» گفتم: «چطور؟» گفت: «وقتی فانسقه نداشته باشن، مجبورن با هر دو دستشون شلوارشونو بگیرن و دیگه فکر فرار و خرابکاری به ذهنشون نمی‌رسه!»‏ * قرص نمی‌دانم غلامعلی گرنامی‌‏ می‌گوید: در 22 بهمن 64 عملیات والفجر 8 با رمز یا زهرا (س) آغاز شد، چون برای انجام این عملیات مجبور به گذشتن از رودخانه اروند بودیم، فرماندهان حساسیت زیادی روی چگونگی شناسایی منطقه مورد نظر داشتند، چرا که اگر این عملیات لو می‌رفت، به‌دلیل عبور رزمندگان از داخل آب، امکان داشت عده زیادی به شهادت برسند. من یکی از نفراتی بودم به‌عنوان عضو تیم شناسایی انتخاب شدم و برای انجام این عملیات 75 روز در داخل خاک دشمن، منطقه ای که قرار بود عملیات انجام شود را شناسایی کردیم. در این مدت هیچ ارتباطی با دنیای خارج از جبهه نداشتیم و جواب تمام سوال‎هایی که از ما می‌شد فقط یک کلمه بود: «نمی‌دانم» به قول معروف قرص نمی‌دانم خورده بودیم. قبل از آغاز شناسایی، یک ماه مشغول انجام آموزش غواصی در بهمن‌شیر بودیم و به‌صورت شبانه‌روزی در هوای سرد و سوزان منطقه آموزش‎های غواصی را فرا می‌گرفتیم.  

  پس از آن که عملیات شناسایی با موفقیت انجام شد، منتظر فرا رسیدن شب عملیات بودیم تا با انجام آن، نتیجه ماه‎ها تلاش خود برای شناسایی آن نقطه پرخطر را ببینیم، در آن عملیات من به‌عنوان کمک آرپیجی زن بودم، عبور از عرض رودخانه اروند هم خود داستانی مفصل بود. سرعت بالای این رودخانه مانع از عبور و مرور آسان ما به طرف دیگر آن بود و مجبور بودیم برای این کار، از طنابی استفاده کنیم و تمام نفرات با گرفتن آن پشت سر هم از عرض رودخانه اروند عبور کنیم، من هنگامی که به طرف دیگر اروند رسیدم، قبل از آن که دستور دیگری برای ادامه عملیات آغاز شود، با دوربین دیده‌بانی طرف دیگر اروند که رزمندگان می‌خواستند به ما ملحق شوند را می‌دیدم. قبل از آن تصمیم گرفته بودیم اگر کسی مورد اصابت گلوله‌ای قرار گرفت، برای حفظ موقعیت عملیات، از کسی کمک نخواهد تا عملیات لو نرود، هنگامی که با دوربین مشغول دیدن آن‌طرف اروند بودم، متوجه شدم یکی از رزمندگان، با اصابت گلوله‌ای مجروح شده و در حالی که هنوز به نقطه عمیق اروند نرسیده است، تلاش می‌کند بدون آنکه از کسی کمک بخواهد، خودش را به عقب برساند، در آن شرایط هیچ کاری از دستم بر نمی‌آمد و فقط می‌توانستم برای هم‌دردی با او، برایش دعا کنم. این رزمنده پس از آن که دید تلاشش برای برگشتن به خشکی در اثر سرعت بالای اروند بی‌نتیجه بود، برای آن که به‌دست عراقی نیفتد، یک طرف چفیه‌اش را به محلی که گلوله خورده بود بست و طرف دیگر را با سیم‎های خارداری که در اروند بود محکم کرد، در این شرایط او متحمل درد شدیدی می‌شد چرا که علاوه بر درد شدید گلوله باید شدت فشار آب اروند را هم تحمل می‌کرد. هنوز تمام رزمندگان از اروند عبود نکرده بودند که متوجه به شهادت رسیدن این رزمنده بسیجی شدم، هرچه تلاش کردم نتوانستم مانع جاری شدن اشک‎های شوم.  * پاداش توسل به قرآن‏ سیدحسین میری می‌گوید: در عملیات والفجر هشت، جزو گروه تخریب‌چی بودم و به همراه بچه‎های اطلاعات و عملیات، پس از تحویل گرفتن خط از نیروهای ژاندرمری، 6 ماه مانده به عملیات عضو گروه شناسایی منطقه و آماده‌سازی آن برای انجام عملیات بودم. برای آن که بهتر بتوانیم وظیفه خود را انجام دهیم، یک دوره آموزش غواصی را هم گذراندیم تا با آمادگی کامل به این مأموریت اعزام شویم. روز عملیات فرا رسید و ما هم که جزو نیروهای تخریب‌چی بودیم، برای آزادسازی معابر، عازم خط مقدم شدیم، آب اروند سرعت زیادی داشت و ما برای اینکه راحت‌تر به طرف دیگر رودخانه برویم، از طناب استفاده کردیم اما باز هم نتوانستیم بر شدت سرعت آب غلبه کنیم و چند کیلومتر دورتر از نقطه‌ای که باید معابر را آزاد می‌کردیم، به طرف دیگر رودخانه رسیدیم. مجبور شدیم برای اینکه به معبرها برسیم، چند کیلومتر کناره‎های رود اروند را با وجود سرعت بالای آب شنا کنیم، نقطه مقابل معبری که باید آن را خنثی می‌کردیم، یک تیربارچی عراقی حضور داشت و ما 15 نفری که خود را آماده خنثی‌سازی معبر، بردن هشت‌پرها و خنثی‌سازی منورها کرده بودیم، با دیدن این سرباز آماده به شلیک شوکه شدیم.  

  در آن شرایط سخت و نفس‌گیر شروع به خواندن آیه 9 سوره یس و توسل به قرآن کردم: «وَجَعَلْنَا مِن بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَینَاهُمْ فَهُمْ لاَ یبْصِرُونَ. (و [ ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پرده‌اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده‌ایم، در نتیجه نمى‌توانند ببینند.)»‏ شاید کمتر از هشت متر با سرباز عراقی‌ فاصله داشتیم اما او اصلاً متوجه ما 15 نفر نشد و حضورش هیچ مانعی برای انجام وظیفه ما ایجاد نکرد؛ همین که کار باز شدن معبر تمام شد، این سرباز عراقی که انگار از خواب عمیقی بیدار شده بود، به حضور ما در آب مشکوک شد و شروع به تیراندازی کرد. دیگر کار از کار گذشته بود و نیروهای ما به‌سرعت در حال ورود به منطقه بودند، با صادر شدن فرمان عملیات به اولین نفری که شلیک کردیم، آن سرباز عراقی بود، چرا که اگر کمی زودتر متوجه ما می‌شد، شاید عملیات لو می‌رفت و هزاران بسیجی ایرانی در رودخانه اروند قتل عام می‌شدند. انتهای پیام/86029/ر



94/08/27 - 05:07





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن