محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846254263
تأثیر بیداری اسلامی بر موقعیت آمریکا در خاورمیانه - بخش اول نظم سیاسی خاورمیانه پس از جنگ سرد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تأثیر بیداری اسلامی بر موقعیت آمریکا در خاورمیانه - بخش اول
نظم سیاسی خاورمیانه پس از جنگ سرد
با وجود تلاش ایالات متحده در اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و برگزاری چندین انتخابات در سطح منطقه، شاهد پیروزی مخالفان آمریکا در منطقه بودهایم که این، بیانگر مخالفت افکار عمومی نسبت به حضور آمریکا و دولتهای طرفدار آنها در منطقه بود.
چکیده علاوه بر اهمیت جغرافیایی خاورمیانه، این منطقه در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ به خصوص آمریکا جایگاه مهمی داشته و این کشورها همواره با اتخاذ سیاستهای متفاوت، درصدد تأمین منافع خود و مصادره حوادث تاریخی به نفع خود میباشند. یکی از مهمترین تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه، خیزش ملتهای مسلمان است که تأثیرات بسیاری بر منطقه، جهان و سیاست قدرتهای فرامنطقهای داشته است. در این راستا سؤال اصلی مقاله آن است که با توجه به جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ به خصوص آمریکا، بیداری اسلامی چه تأثیری بر نظم سیاسی خاورمیانه و جایگاه آمریکا در این منطقه داشته است؟ واژگان کلیدی بیداری اسلامی، سیاست خارجی، خاورمیانه و آمریکا. مقدمه اصطلاح «خاورمیانه» (1) را نخستین بار یک مورخ وابسته به نیروی دریایی آمریکا به نام «ماهان» در بخش راجع به استراتژی نیروی دریایی بریتانیا در ارتباط با فعالیت روسیه در ایران و یک پروژه آلمانی در خصوص احداث خط آهن بین برلین و بغداد به کار برد. منظور وی از این واژه، منطقهای بود که مرکز آن خلیج فارس بوده و برای اشاره به آن، اصطلاحات «خاور نزدیک» و «خاور دور» کافی به نظر نمیرسید. این اصطلاح، مفهوم سوقالجیشی داشت که در جهانی مبتنی بر مرکزیت اروپا ساخته شد. کاربرد پیاپی این اصطلاح در بیانیهها و افراد نظامی طی جنگ جهانی اول و دوم باعث شد که این واژه در میان افراد وسیعی فراگیر شود. (درایسدل و جرالد، 1374: 20) خاورمیانه در حال حاضر از مناطق مهم و استراتژیک جهان محسوب میشود که از لحاظ جغرافیایی، منطقهای میان دریای مدیترانه و خلیج فارس است که تقریباً تمام کشورهای شرق حوزه مدیترانه مانند ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین، کشورهای شبه جزیره عربستان (عربستان، یمن، کویت، امارات متحده و عمان) به اضافه کشور ایران و کشورهای مصر، سودان و بخشی از لیبی در قاره آفریقا را شامل میشود. برخی از علل اهمیت آن را میتوان در موارد ذیل دانست: ـ قدمت تاریخ، فرهنگ، تمدنها و ادیان در خاورمیانه؛ ـ حلقه اتصال شرق و غرب و پل ارتباطی میان شمال و جنوب؛ ـ گذرگاه بسیار مهم برای رسیدن به بازارهای دیگر؛ ـ کانون انرژی جهان و برخوردار از منابع عظیم انرژی و نفت (تأمین 60 درصد انرژی جهان از منطقه خلیج فارس)؛ ـ برخورداری از گذرگاههای مهم مثل تنگه هرمز، تنگه باب المندب و کانال سوئز. (بیومونت و دیگران، 1369: 15 ـ 7) منطقه خاورمیانه به عنوان یکی از نخستین خاستگاههای تمدن، ادیان و آیینهای جهانی از آن برخاسته و گروههای فرهنگی و نژادی گوناگون را در خود جای داده و در طول تاریخ همواره برای قدرتهای بزرگ اهمیت بسزایی داشت. در این زمینه «بوردیس فون لوهازن»، بر این باور است که: خاورمیانه مرکز دنیای قدیم است، مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس قرار دارد و به منزله مرکز (هارتلند) (2) شناخته میشود ... اگر به اطلس جهانی نظری کنیم، متوجه میشویم که در هیچ جای دیگر، اقیانوسها تا به این حد در آفریقا و اورآسیا رخنه نکردهاند ... هرگونه آشفتگی که بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید، پیامدهایی برای دو قاره اروپا و آفریقا خواهد داشت. یعنی تحولاتی که در منطقه ایجاد شود مانند سنگی است که در دریاچه آبی میافتد و ما امواج آن را در تمام سطح دریاچه مشاهده میکنیم. (منصوری، 1385: 75) عطف به این اهمیت، خاورمیانه در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ به خصوص آمریکا جایگاه مهمی داشته و آنها همواره با سیاستهای متفاوت، درصدد تأمین منافع خود و مصادره تحولات تاریخی به نفع خود بودند. یکی از مهمترین تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه، خیزش ملتهای مسلمان است که تأثیرات بسیاری بر منطقه، جهان و سیاست قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریکا داشته است. علی رغم تحقیقات صورت گرفته در خصوص موضوعات مشابه از جمله رابطه سران کشورهای بیداری اسلامی و آمریکا، ﻣﺬاﮐﺮه ﺑﺎ آﻣﺮﯾﮑﺎ و ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ، فرصتهای فراسوی ایران و آمریکا در بیداری اسلامی و ...، هنوز تحقیق مستقلی در مورد تأثیر بیداری اسلامی بر موقعیت هژمونیک آمریکا در خاورمیانه صورت نگرفته است. در این راستا سؤال اصلی مقاله آن است که با توجه به جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ به خصوص آمریکا، بیداری اسلامی چه تأثیری بر نظم سیاسی خاورمیانه و جایگاه آمریکا در این منطقه داشته است؟ در پاسخ میتوان اظهار کرد که بیداری اسلامی با زیر سؤال بردن مشروعیت دولتهای وابسته و مستبد منطقه، سلطه آمریکا، طرحهای این کشور و همچنین الگوهای تعامل در خاورمیانه را به چالش کشیده و با تغییر نظم کهن متأثر از استعمار، به سمت نظم مردمی ـ اسلامی در حال حرکت میباشد. نظم سیاسی خاورمیانه در سده اخیر و رویکرد قدرتهای بزرگ 1. نظم سیاسی خاورمیانه تا قبل از ورود آمریکا خاورمیانه در قرون گذشته شاهد ظهور امپراتوریهای مختلفی بود که عثمانی آخرین امپراتوری منطقه به شمار میرود. پس از تضعیف عثمانی، سه دسته بازیگر اصلی در صحنه سیاست خاورمیانه ظاهر شدند. دو قدرت عمده، اروپایی بودند (انگلیس و فرانسه) و افراد سیاسی محلی نیز به عنوان بازیگران بعدی بودند. با وقوع انقلاب کمونیستی در اکتبر 1917 و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی، گسترش آرمانهای مارکسیستی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، جایگزین سیاستهای استعماری شد. اما در این مقطع، هرچند در برخی از کشورهای خاورمیانه مانند مصر، سوریه و عراق موفقیتهایی به دست آوردند، اما به دلیل اختلافات ایدئولوژیکی و نیز گرایش شدید رهبران کشورهای منطقه خلیج فارس به جهان غرب، نتوانستند موفقیتی حاصل کنند. (واعظی، 1389: 37) هنگامی که آتش جنگ جهانی اول و تقسیم غنائم در خاورمیانه فروکش کرد، تنها دولتهای محدودی از جمله بخش مرکزی شبه جزیره عربستان بود که از اشغال و تسلط کامل دولتهای اروپایی در امان ماندند. بیشتر کشورهای خاورمیانه به بهانه تمدن و بهبود فرهنگی، تحت استعمار انگلیس و فرانسه قرار گرفتتند. این دو قدرت بزرگ با تشکیل «جامعه ملل» این حق را برای خود محفوظ داشتند که از جانب جامعه ملل، به اداره سرزمینهای فتح شده بپردازند. در ادامه، آنها مرزهای دلخواه خود را بر خاورمیانه تحمیل کردند، بدون اینکه مردم منطقه را در نظر بگیرند. (درایسدل و جرالد، 1374: 87 ـ 85) زمان بین جنگ جهانی اول تا آغاز جنگ جهانی دوم (1939 ـ 1918)، دورانی بسیار مهم برای خاورمیانه محسوب شده و پیامدهای آن هنوز بر این منطقه سایه افکنده است. به تعبیر لیزا اندرسون، (3) «خاورمیانه در این دوره شاهد رویش قارچگونه سلطنتهای خاندانی شد و این اتفاق نتیجه خواست و منافع حکومتهای امپریالیستی اروپایی بود». (Anderson, 2009: 4) آنها به این دلیل سیستم سلطنت مطلقه را در خاورمیانه پیاده کردند که فکر میکردند این سیستم میتواند در مراحل اولیه دولت ـ ملتسازی ثباتآفرین باشد. علاوه بر اینکه تداوم بهرهمندی از منابع نفتی و ثروتهای خاورمیانه عاملی بود که دولتهای غربی به تشکیل حکومتهای دستنشانده در قالب سلطنتی و پادشاهی مبادرت ورزند. (واعظی، 1390: 204) اعراب که از دل امپراتوری عثمانی سربر آورده بودند، آرمان استقلال ملی را در سر میپروراندند. وعدههای نظم نوین روابط بینالملل که توسط ویلسون رئیس جمهور آمریکا در چهارده اصل مطرح گشت، انتظاراتی از حق تعیین سرنوشت ملی به وجود آورد. در عوض اعراب خود را از حق هرگونه اظهار نظری در زمینه آرایش اراضی تحت حکومت استعماری فرانسه و بریتانیا محروم میدیدند. (فاست، 1386: 77 ـ 76) لذا در این دوره با وجود آنکه نخبگانی در منطقه با استعمارگران بریتانیایی و فرانسوی متحد شده و به عنوان واسطه از مزایای رژیم استعماری بهره میبرند، با این حال جنبشهای قدرتمند عمومی در تمام کشورهای خاورمیانه ظهور یافتند که متعهد به پایان دادن سلطه و اشغال استعمار برای رسیدن به استقلال ملی بودند. (خالدی، 1385: 41) لذا پس از دهه 1930 بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه علیه قیمومیت انگلیس و فرانسه به پا خواسته و با توجه به سلطه نظامی ـ سیاسی اروپا، شماری از روشنفکران به تبیین آرمانهای ملیگرایانه پرداخته و با عقبنشینی استعمار، ملیگرایی فرصت ابراز وجود سیاسی به دست آورد و کشورهای جدیدی ایجاد شد. (کامروا، 1388: 96) پس از به قدرت رسیدن ناسیونالیستها، این امید در جهان عرب پدید آمد که در همه زمینهها به توسعه دست یابند. در این راستا این باور وجود داشت که رفاه اقتصادی، رسیدن افراد به جایگاه شهروندی و مسئولیت متقابل شهروندان و فرمانروایان، پیامد گریزناپذیر پیاده شدن نمادهای مدرنیته به دنبال بروکراتیک شدن دستگاه سیاسی در کشورهایی خواهد بود که در رأس بسیاری از آنها نظامیان قرار داشتند. (واعظی، 1390: 209) این در حالی است که به تعبیر «فرید ذکریا»، با وجود «حکام عرب اقتدارگرا، فاسد و سرکوبگر خاورمیانه»، (ذکریا، 1384: 182) امیدی به بهبود وضعیت خاورمیانه عربی نبود و این حاکمان تلاش میکردند تا از طریق الگوهای مبتنی بر «اقتدارگرایی امنیتی»، موقعیت خود را تثبیت کنند. با آغاز جنگ جهانی دوم، از آنجایی که جلوگیری از تهدید کانال سوئز و منابع نفت خاورمیانه از سوی آلمان، اولویت استراتژیک غرب بود، بنابراین خاورمیانه به صحنه اقدامات نظامی تبدیل شده و تعداد زیادی از نیروهای نظامی در شمال آفریقا، عراق، فلسطین و مصر مستقر شدند. (جفری و پائول، 1384: 65 ـ 64) 2. نظم سیاسی خاورمیانه از ورود آمریکا تا پایان جنگ سرد ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم در سال 1941 و تأسیس پایگاه در بخشهایی از خاورمیانه به عنوان یک قدرت بزرگ جدید با سابقه ضد استعماری که به نظر نمیرسید جاه طلبی امپریالیستی فرانسه و انگلیس را داشته باشد، مورد استقبال بسیاری از کشورها قرار گرفت. لذا هنگامی که ایالات متحده بعد از جنگ به سرعت نیروهایش را از کشورهای خاورمیانه خارج کرد، این دیدگاه مثبت تقویت شد. (خالدی، 1385: 46) پس از جنگ جهانی دوم که شالوده نظام چندقطبی از میان رفت، نظام دوقطبی بر سیستم بینالمللی حاکم شد. این نظام دوقطبی تحت رهبری لیبرالیسم آمریکا و سوسیالیسم شوروی مستقر گشته و با توجه به قرار داشتن اغلب کشورهای عمده اروپایی مانند فرانسه، انگلستان و آلمان غربی در جرگه بلوک غرب و همچنین نگرانی فزاینده این کشورها از تهدید کمونیسم، همکاری و همراهی اروپاییها با آمریکا بهویژه در مسائل امنیتی در حد بالایی قرار گرفت. (واعظی، 1389: 29) علاوه بر این، کشورهای کوچک نیز برای تأمین منافع خود ناگزیر به یکی از این دو قطب پیوسته و هر تغییر و تحولی در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی را تنها در سایه پشتیبانی یکی از این دو قطب محقق دانسته و هیچ کشوری خارج از این محدوده امکان فعالیت نداشت. از سوی دیگر با توجه به تب ملیگرایی در بین کشورهای خاورمیانه، سیاست شوروی نیز بر این فرض استوار بود که تودههای مردم منطقه که تحت سلطه استعمار قرار داشتند، امپریالیسم را وادار به عقبنشینی از مواضع خود کرده و در نهایت راه سقوط سرمایهداری فراهم خوهد شد که این فرصت خوبی خواهد بود تا کنترل نهضتهای غیر مذهبی و ملیگرا را در منطقه به دست گیرد. (منسفیلد، 1388: 290) با توجه به این وضعیت، در سراسر دهه 1950، انگلیس و آمریکا به دنبال راههای مهار گسترش اهداف کمونیسم در خاورمیانه بودند. (کامروا، 1388: 139) کشورهای خاورمیانه که یکی وابسته به شرق و دیگری دنبالهرو غرب بود، بارها تا مرز جنگ تمامعیار پیش رفته و سلطه روح میلیتاریستی بر جهان بهویژه در خاورمیانه باعث شد تا درآمدهای حاصل از فروش نفت، صرف خرید اسلحه از آمریکا و شوروی شود. رقابت این دو قدرت، خاورمیانه را با تحولات بسیاری روبهرو کرده و این منطقه به بحرانیترین نقطه جهان تبدیل شد. به علاوه استقرار رژیم صهیونیستی با حمایت انگلیس و آمریکا و جنگهای تجاوزگرانه آن علیه اعراب نیز خاورمیانه را هرچه بیشتر درگیر بحران کرد. در این برهه زمانی با توجه به تضعیف «عثمانیگرایی» در منطقه، سیاست «عربگرایی» تحت تأثیر جمال عبدالناصر در منطقه شدت گرفت. گرچه شاید ناصر در پی هویت جهان عرب بود؛ اما در عمل سیاست عربی وی باعث شد تا نفوذ امپریالیستی غرب در منطقه جای خود را به هژمونی مصر بدهد. لذا در برابر این تهدید، آمریکا «پیمان بغداد» را برای رفع تهدیدات ایجاد کرد. این پیمان، اعراب را در مهار کردن کمونیسم به ترکیه و ایران پیوند میزد؛ این در حالی بود که عبدالناصر، کشورهای غربی و اسرائیل را تهدید اصلی میدانست و برای ایران و ترکیه در جهان عرب نقشی قائل نبود و به جای آن دنبال تحقق یک پیمان امنیت جمعی عربی بود. (Barnett, 1998: 100-103) تلاشهای اسرائیل (به عنوان قدرت نظامی برتر، اما فاقد مشروعیت و امنیت استوار) برای وادار کردن اعراب به پذیرش این کشور و مهار پرستیژ رو به رشد ناصر، منجر به درگیریهای مرزی و تحریک افکار عمومی به نفع ناصر شد. پس از آن زنجیرهای از رژیمهای ناسیونالیست عربی مشابه در سوریه، یمن و بعدها در سودان و لیبی سر برآورده و این موج انقلابی، پادشاهان محافظهکار متمایل به غرب را در موضع دفاعی فرو برد و توانایی ناصر برای تحت فشار قرار دادن دولتهای عرب برای مراعات کردن هنجارهای مشترک ناسیونالیستی عرب را افزایش داد. (هینه بوش و احتشامی، 1390: 81 ـ 80) اما با شکستهای عبدالناصر و کشورهای متحد در برابر رژیم صهیونیستی، سیاست وی تنها در شعار کارایی خود را حفظ کرد. به علاوه این شکستها باعث شد تا علاوه بر جغرافیای سیاسی منطقه، همچنین توازن قدرت، سرنوشت فلسطین و جایگاه اسرائیل به عنوان یک کانون قدرت نظامی در منطقه و جهان دچار تغییر شده و صلح اعراب را در کمپ دیوید به همراه داشت. این اقدام که با وساطت کارتر، میان انور سادات و مناخیم بگین برقرار شد، نتوانست به بحران خاورمیانه خاتمه دهد. در این دهه با توجه به شکست آمریکا در جنگ ویتنام، تحت تأثیر «سیاست دو ستونی نیکسون»، ایران و عربستان با حمایت آمریکا به دنبال تنشزدایی و تأمین امنیت منطقه خاورمیانه بودند، (الهی، 1384: 269) اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران وضعیت متفاوتی در دنیا نسبت به گذشته ترسیم شد. در موقعیتی که «ایران جزیرهای کاملاً آرام، با ثبات و امن در خاورمیانه» (Carter, 1995: 437) محسوب میشد، پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی، بسان موجی خروشان در برابر اندیشهها و نظریات مارکسیستی و لیبرالیستی شرق و غرب، طلایهدار راه جدیدی شد و با دگرگونی معادلات موجود در نظام بینالملل، قدرتهای جهانی که تابه حال در دو جبهه مقابل هم قرار گرفته بودند، با تهدید جدیدی مواجه شدند. (جرجیس، 1382: 89) با توجه به اینکه در این دوره، خاورمیانه تحت تأثیر عواملی همچون دولتسازی و روی آوردن به شخصیتگرایی، افزایش فساد و نابرابری، گنج سرشار نفت و سرکوب فعالیتهای سیاسی به جای ادغام آنها در مشارکت نهادینه شده، اثرات منفی بر مشروعیت دولتها گذاشته و جایگزین متقاعد کنندهای برای عربیسم به عنوان ایدئولوژی مشروعیت بخش برای کشورهای عربی وجود نداشت، (هینه بوش و احتشامی، 1390: 97 ـ 96) انقلاب اسلامی تأثیرات مهمی بر منطقه خاورمیانه گذارد که عبارتند از: ـ تبدیل جریانات اسلامگرای خاورمیانه به بازیگران مهم در جامعه مدنی جهان عرب و شکلگیری پارادایم جدید اسلامگرایی؛ ـ شکلگیری گفتمان و هویت اسلامی در مقابل گفتمانهای مسلط شامل ناسیونالیسم و غربگرایی؛ ـ افزایش حس اعتماد به نفس در میان مسلمانان و جریانات اسلامگرای منطقه؛ ـ شکلدهی الگوی جدید نظام سیاسی با ویژگی اسلامی، مردمی و استقلالطلب؛ ـ گسترش رویکرد استقلال طلبانه و تأکید بر دوری از سلطه شرق و غرب؛ ـ ایجاد بستر و حرکت انقلابی در مقابل دولتهای اقتدارگرا؛ ـ تقویت موج مقاومت مردمی در حمایت از آرمان فلسطین و مقابله با اسرائیل. (واعظی، 1390: 350) علاوه بر پیروزی انقلاب اسلامی، همچنین حمله اتحاد شوروی به افغانستان در سال 1979 و سپس حمله عراق به ایران در سال 1980، شرایط منطقه را تغییر داده و کشورهای جنوب خلیج فارس تحت تأثیر این تحولات، تهدیدهای نوینی را در محیط امنیتی خود احساس کردند. لذا با توجه به پایان ترتیبات امنیتی دوستونی نیکسون، این کشورها به تأسیس «شورای همکاری خلیج فارس» (4) به عنوان چارچوبی جدید برای تضمین بقا و افزایش امنیت خود و افزایش سطح پیوندها و روابط استراتژیک با آمریکا مبادرت ورزیدند. دولت آمریکا پس از تحولات مذکور در منطقه، نگران گسترش نفوذ شوروی به خلیج فارس و اختلال در عرضه نفت بود، لذا درصدد طراحی و اجرای سیاست جدید در سال 1980 به عنوان «دکترین کارتر» برآمد. بر مبنای این سیاست، هر کوششی توسط نیروی خارجی برای در دست گرفتن کنترل منطقه خلیج فارس به منزله تجاوز نسبت به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی شده و آن را با هر ابزاری از جمله نیروی نظامی پاسخ خواهند گفت. (Tempest, 1993: 23) چند ماه بعد از اعلام این دکترین، کارتر گامهای اجرایی مشخصی برای تحقق این سیاست برداشت که از جمله آنها ایجاد «نیروی واکنش سریع» برای اداره عملیات نظامی آمریکا در خلیج فارس بود. (Cordesman, 2004: 13) ظهور پیروزی ایران در جنگ با عراق و گسترش افکار انقلابی در سراسر جهان در کنار ترس کشورها از سرایت افکار انقلابی به کشورشان باعث شد تا کشورهای منطقه گرایش بیشتری به آمریکا پیدا کرده و در این ارتباط نیروی واکنش سریع آمریکا در کنار نیروهای واکنش سریع شورای همکاری خلیج فارس، برای کنترل درگیریها و سرکوبی جنبشهای داخلی ـ منطقهای فعال شده و در طول جنگ تحمیلی نیز کمکهای فراوانی را در اختیار بغداد قرار دادند تا بتواند جلوی گسترش افکار انقلابی به سایر نقاط را بگیرند. (طاهری، 1388: 140) با گذشت یک دهه از آغاز تجاوز نظامی مشترک کشورها از طریق عراق به ایران، در سال 1980 طرح دیگری برای اجرای سیاستهای آمریکا در راستای نظم نوین جهانی آغاز شد. علی رغم چراغ سبز آمریکا به سفیر عراق برای حمله صدام به کویت، نیروهای آمریکایی ـ اروپایی به بهانه آزادسازی کویت و تنبیه عراق وارد منطقه شده و با خارج کردن عراق، دوران جدیدی از سیاست غرب در منطقه شکل گرفت و این جنگ نیز تأثیرات بسزایی در منطقه داشت که عبارتند از: ـ منزوی شدن رژیم بعث عراق؛ ـ افول ناسیونالیسم عربی؛ ـ تشدید اتحاد و وابستگی برخی دولتها به آمریکا؛ ـ افزایش حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه؛ ـ خرید تسلیحات نظامی بسیار از آمریکا؛ ـ پایین آمدن قیمت نفت در راستای منافع غرب. (منصوری، 1385: 159 ـ 156) 3. نظم سیاسی خاورمیانه پس از جنگ سرد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برهم خوردن نظام دوقطبی در سال 1991، دولت آمریکا به موازات تلاش در شکل دادن نظم جدید بینالمللی، برقراری نظمی تازه در خاورمیانه را در اولویت سیاستهای خود قرار داد. به اعتراف غربیها، این وضعیت باعث تلاش رهبران آمریکا برای طراحی نظام تک قطبی در عرصه بینالمللی در قالب پارادایمهایی مانند نظم نوین جهانی شد که بالطبع تحت این سیاست، آمریکا در خلیج فارس به عنوان تنها قدرت فرامنطقهای دخیل در مسائل منطقه جلوه گر میشد. (Freedman, 1991: 195) در این راستا دولتهایی که در دوران جنگ سرد برای گرفتن کمک یا جلب حمایت بهویژه از سوی شوروی وابستگی پیدا کرده بودند، باید خود را با سیطره آمریکا وفق میدادند. (هینه بوش و احتشامی، 1390: 556) آمریکا در این موقعیت برای رسیدن به نظم و ثبات مورد نظر، از یک سو درصدد برتری بر همه کشورها و حل منازعات موجود در منطقه و ایجاد آشتی بین دولتهای در حال منازعه بود و از سوی دیگر میکوشید تا دولتهایی را که کوششی برای منطبق کردن خود با سیاستها و برنامههای این کشور صورت نمیدادند، در انزوا قرار داده و تأثیرگذاری آنها بر نظم و ثبات منطقهای را محدود سازد. هدف اساسی آمریکا از این اقدام، حفظ امنیت اسرائیل و دفاع از کشورهای عربی مدافع خود برای تأمین نفت و ایجاد زمینههای ثبات در منطقه بود. از آنجایی که ثبات در منطقه نیازمند صلح بین اعراب ـ اسرائیل و عادیسازی روابط بین آنها و متوجه ساختن ذهن رهبران عرب به دشمن جدید به جای اسرائیل بود، ایران و عراق به عنوان دشمن مشترک آنها معرفی شده و برای تقابل با آن به سیاست «مهار دوگانه» روی آورند. (سلیمانی، 1379: 138، 144) با توجه به کنار رفتن شوروی از صحنه رقابتهای بینالمللی به عنوان رقیب اصلی آمریکا، نهتنها مخالف مهمی با این سیاست وجود نداشت، بلکه اجماع بینالمللی را نیز به همراه داشت. این وضعیت از نظر آمریکا زمینه مساعد و مناسبی برای ایجاد نظم خاورمیانهای مورد نظر به حساب میآمد. ازاین رو دولت آمریکا با جدیت تمام تلاش میکرد از طریق مذاکره و گفتگو با دولتهای منطقه و تحت فشار قراردادن دولتها و گروههای مخالف روند صلح، طرح «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. بر مبنای این طرح، سعی بر آن بود که نظمی جدید در خاورمیانه مستقر گردد که دولتها و گروههای ناهماهنگ با منافع آمریکا به حاشیه رانده و منزوی شوند و با پذیرفتهشدن اسرائیل بهعنوان عضوی عادی در خاورمیانه، ثبات نسبی در منطقه برقرار گردد. اولین گام عملی در این زمینه تشکیل کنفرانس مادرید و امضای «قرارداد اسلو» میان اسرائیل و فلسطین بود. در پایان دهه 1990 و اوایل هزاره سوم میلادی، تحولاتی در منطقه به وقوع پیوست که نهتنها پیشرفت سیاستهای خاورمیانهای آمریکا را متوقف ساخت؛ بلکه واقعیتهایی را به تصویر کشید که بهرغم حمایت دولتها، از وجود موانع جدی بر سر راه این سیاستها خبر میداد. بینتیجه ماندن مذاکراتی که در چارچوب کنفرانس اقتصادی خاورمیانه و شمال آفریقا با هدف عادی کردن روابط اقتصادی اسرائیل با کشورهای عرب و شکل دادن مناسبات اقتصادی جدید در منطقه صورت میگرفت، پیشرفت نکردن مذاکرات سوریه ـ اسرائیل و در نتیجه عدم تحقق صلح بین اسرائیل با سوریه و لبنان و توقف گفتگوهای فلسطین ـ اسرائیل و آغاز انتفاضه دوم در فلسطین در سال 2000 از جمله این تحولات بودند؛ تحولاتی که گاه مذاکرات و روند صلح را تا نقطه صفر تنزل دادند. در کنار تحولات منطقه خاورمیانه، در سطح بینالمللی نیز تحولاتی رخ داد که تأثیر عمیقی بر سیاستهای آمریکا بهویژه در منطقه خاورمیانه برجای گذاشت. حملات یازدهم سپتامبر 2001 به آمریکا، جان تازهای به تصمیم گیرندگان سیاست خارجی آمریکا بخشید و منشأ تغییرات مهمی در جهان و خاورمیانه شد. مهمترین تغییر آن بود که تا قبل از این واقعه، سیاست قدرتهای بزرگ بهویژه ایالات متحده در این منطقه عمدتاً مبتنی بر حفظ امنیت و انرژی بوده و به صورت غیر مستقیم، به واسطه دولتهای خاورمیانه به اجرا درمیآمد؛ اما این واقعه بستر حضور مستقیم و دسترسی آسانتر آمریکا در منطقه خاورمیانه را فراهم آورد. (واعظی، 1387: 18) در اثر این حادثه، خاورمیانه به کانون روابط و مرکز ثقل نظام بینالملل تبدیل شده و تصمیمسازان و سیاستپردازان ایالات متحده، با ایجاد پیوستگی و همبستگی بین اسلامگرایی (بنیادگرایی اسلامی) و تروریسم، علاوه بر توسل به نیروی نظامی و قوه قهریه علیه تروریستها، درصدد اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق مهندسی اجتماعی ـ سیاسی و اصلاح دینی ـ مذهبی جوامع خاورمیانه به عنوان خاستگاه تروریسم بینالمللی برآمدند. (دهقانی فیروزآبادی، 1383: 476) آمریکا از طریق اصلاحات مذکور به دنبال آن بود که خلیج فارس و خاورمیانه را به حوزه نفوذ انحصاری خود تبدیل کرده و از حضور جدی سایر قدرتهای رقیب در منطقه جلوگیری کند. آمریکا که در طول دهه قبل میکوشید تا از طریق مذاکره و گفتگو با دولتهای خاورمیانه، نظم و ترتیبات خاورمیانه را ایجاد و تثبیت کند، با حمله به افغانستان در سال 2002 و حمله به عراق در سال 2003، کوشید تمامی روندها در خاورمیانه را به زور متحول ساخته و پس از دستیابی به برخی از نتایج اولیه در سال 2004، شرایط را برای ارائه نقشه جدید در منطقه موسوم به «طرح خاورمیانه بزرگ» مناسب دید. این طرح مدعی نشر دموکراسی و آزادی در خاورمیانه و شمال آفریقا بود. دولت بوش و نومحافظهکاران بر اساس این طرح، برخلاف گفتار و کردار دولتهای گذشته در آمریکا که همکاری و ائتلاف با دولتهای اقتدارگرای منطقه را با استدلال حفظ ثبات در اولویت قرار میدادند و همواره حقوق بشر و دموکراسی را فدای منافع خود میکردند، تلاش کردند با اجرای این طرح، اهداف خود را در منطقه محقق سازند. در این طرح که دارای ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود، آمریکا به دنبال اهدافی بود که مهمترین آنها عبارتند از: ـ فراهم کردن نفوذ اندیشه و فرهنگ غربی از طریق دموکراتیزهکردن جوامع اسلامی حتی با اجبار حکومتها به اعمال دموکراسی، آزادی بیان، آزادی دینی، رعایت حقوق بشر، خارج کردن زنان از قید و بند سنتی ـ مذهبی؛ ـ کنترل کامل و تضمین امنیت صدور نفت و انرژی خاورمیانه؛ ـ حفظ بازار مصرف منطقه؛ ـ تداوم بحران در خاورمیانه به منظور ادامه فروش تسلیحات؛ ـ مدرن کردن جوامع اسلامی از طریق اشاعه فرهنگ غربی، بهویژه در میان نسل جوان؛ ـ تضمین امنیت اسرائیل و مهار کشورهای غیر همسو با سیاستهای واشنگتن. (صادقی، 1386: 155 ـ 148) لازم به توضیح است که امنیت و بقای اسرائیل از مهمترین اهداف خاورمیانهای سیاست خارجی آمریکا در این طرح به شمار میرفت؛ بدان سبب که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، موجودیت اسرائیل از سوی رادیکالیسم و ناسیونالیسم عربی تهدید میشد؛ اما پس از شکلگیری جمهوری اسلامی و ظهور جنبشهای اسلامی، بزرگترین تهدید علیه امنیت و حیات اسرائیل، اسلامگرایی و گروههای اسلامی بوده است. از نظر آمریکا گرایشهای اسلامی رادیکال برخاسته از فقدان توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ـ آموزشی است، لذا صیانت از موجودیت اسرائیل در گرو توسعه همهجانبه کشورهای منطقه و به تبع آن خشکاندن ریشههای اسلامگرایی میباشد. بدین ترتیب، این طرح، راهبرد و راهکاری برای تأمین امنیت و موجودیت اسرائیل به حساب میآمد. (دهقانی فیروزآبادی، 1383: 485) با وجود تلاش ایالات متحده در اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و برگزاری چندین انتخابات در سطح منطقه، شاهد پیروزی مخالفان آمریکا در منطقه بودهایم که این، بیانگر مخالفت افکار عمومی نسبت به حضور آمریکا و دولتهای طرفدار آنها در منطقه بود. به عنوان مثال در مصر گروه اخوانالمسلمین تعداد زیادی از کرسیهای مجلس آن کشور را به دست آورد. در فلسطین، گروه حماس توانست با تکیه بر آرای مردم دولت را به دست بگیرد. به علاوه پیروزی مجاهدین افغان و تشکیل مجلس قانونگذاری اسلامی در افغانستان، پیروزی ائتلاف یکپارچه در انتخابات پارلمان عراق و روی کار آمدن دولت شیعی حامی ایران در این کشور، پیروزی اسلامگرایان شیعه در انتخابات شهرداری استانهای شرقی عربستان و همچنین پیروزی حزبالله در انتخابات پارلمانی لبنان و مشارکت در دولت این کشور، تسلیم شدن گروه اکثریت «14 مارس» وابسته به غرب در مقابل گروه اقلیت به رهبری حزبالله و تشکیل دولت وحدت ملی لبنان، پیروزی شیعیان بحرین در انتخابات پارلمانی و مسائلی از این قبیل باعث شد تا طرح خاورمیانه بزرگ با موانع بسیار جدی مواجه شده و حتی مشروعیت سیاسی برخی دولتهای وابسته به آمریکا نیز زیر سؤال رفت. ایالات متحده آمریکا که بر خلاف راهبردهای اصلاحی نیمبند خود به موفقیت چندانی در راستای افزایش نفوذ خود یا تضعیف رقبا و دشمنانش در خاورمیانه دست نیافته بود، روابط خود با متحدان دیرینهاش در منطقه را تقویت و با ابزارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی در راستای حفظ نظم موجود در خاورمیانه تلاش کرد. بیتفاوتی نسبت به ساختارهای اقتدارگرای عرب در منطقه از جمله عربستان سعودی، مصر، یمن و غیره، چشمپوشی از نقض حقوق بشر در این کشورها، تلاش برای دامن زدن به اختلافات میان موافقان و مخالفان آمریکا و ایجاد بلوکی برای مقابله با کشورهای مخالف آمریکا از مهمترین سیاستهای آمریکا در این دوره بوده و در این راستا آمریکا با افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی به دنبال انزوای بیشتر ایران در خاورمیانه و تضعیف متحدانش بود؛ موضوعی که از راههای مختلفی همچون راههای اقتصادی و به بهانههای گوناگونی مثل برنامه هستهای، حقوق بشر، حمایت از تروریسم و ... تعقیب میشد. پی نوشت: 1. Middle East. 2. Heartland. 3. Anderson. 4. (Persian) Gulf Cooperation Council. منابع و مآخذ الهی، همایون، 1384، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، نشر قومس. بیومونت، پیتر و دیگران، 1369، خاورمیانه، ترجمه محسن مدیر شانهچی و دیگران، مشهد، انتشارات آستان قدس. جرجیس، فواز. ی، 1382، آمریکا و اسلام سیاسی، ترجمه محمد کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی. جفری، کمپ و پائول ساندرز، 1384، «آمریکا، روسیه و خاورمیانه بزرگ؛ چالشها و فرصتها»، ترجمه سیدجواد صالحی، فصلنامه مطالعات منطقهای، سال ششم، شماره 3 و 4، تابستان و پاییز. خالدی، رشید، 1385، تجدید حیات امپراتوری، ترجمه محمود مهدوی فر و مهدی علی آبادی، تهران، ابرار معاصر. درایسدل، آلاسدایر و بلیک جرالد اچ، 1374، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه دره میرحیدر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین اللمللی. دهقانی فیروزآبادی، سید جلال و مهدی فرازی، 1391، «بیداری اسلامی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 28، بهار. دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، 1390، «بیداری اسلامی و افول هژمونی صهیونیسم»، سخنرانی در پیشنشست جشنواره شیخ طوسی، قم، پژوهشگاه بینالمللی المصطفی|، 5 آبان. ـــــــــــــ ، 1383، «طرح خاورمیانه بزرگ و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 25، پاییز. ذکریا، فرید، 1384، آینده آزادی، تهران، نشر نی. سلیمانی، محمد باقر، 1379، بازیگران روند صلح خاورمیانه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. صادقی، حسین، 1386، طرح خاورمیانه بزرگ، تهران، نشر میزان. طاهری، سید مهدی، 1388، بازخوانی تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر بیداری مسلمانان، قم، انتشارات بینالمللی المصطفی. فاست، لوئیس، 1386، روابط بینالمللی خاورمیانه، ترجمه احمد سلطانینژاد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. کامروا، کامران، 1388، خاورمیانه معاصر، ترجمه محمد باقر قالیباف و سید موسی پورموسوی، تهران، قومس. منسفیلد، پیتر، 1388، تاریح خاورمیانه، ترجمه عبدالعلی اسپهبدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی. منصوری، جواد، 1385، آمریکا و خاورمیانه، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه. واعظی، محمود و دیگران، 1387، سیاست خارجی قدرتهای بزرگ و اصلاحات در خاورمیانه، تهران، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک. واعظی، محمود، 1390، بحرانهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی در خاورمیانه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. ـــــــــــــ ، 1389، «نقش قدرتهای بزرگ در منطقه خلیج فارس و چالشهای هژمونی آمریکا»، فصلنامه روابط خارجی، شماره 6، تابستان. هینه بوش، ریموند و انوشیروان احتشامی، 1390، سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه، ترجمه رحمن قهرمانپور، تهران، دانشگاه امام صادق×. 22. Anderson, lisa, 2009, The state in the middle east and north Africa, in politics of modern arab world, london, Routledge. 23. Barnett, Michael n., 1998, Dialogues in Arab politics:negotiations in regional order, New York,Columbia university press. 24. Carter, jimmy, 1995, keeping faith, memories of a Persian, Collins, London. 25. Cordesman, Anthony, 2004, Energy Development in the Middle East, Washington D.C, Center for strategic and International Studies. 26. Freedman, lawrence, 1991, “The Golf war and the new world order”, Survival, vol 33, No 3, may / june. 27. Pillar, Paul R, 2011, "Alarmism on Islamism", the Natinal Interest, Accessed at Dec, 4 Tempest, Paul, 1993, The politics of middle Eeast Oil, The Royamont Group, Graham Trotman. سید مهدی طاهری: عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه. سید جلال دهقانی فیروزآبادی: استاد دانشگاه علامه طباطبائی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 37 ادامه دارد...
94/08/27 - 03:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
صفحات پیشنهادی
چرا نظام آمریکا قابل اعتماد نیست - بخش اول بررسی ماهیت تاریخی نظام سیاسی آمریکا
چرا نظام آمریکا قابل اعتماد نیست - بخش اولبررسی ماهیت تاریخی نظام سیاسی آمریکاماهیت نظام آمریکا ماهیتی است که بر غصب کشتار نسبت طلبی کاسبکارانه زور گویی و بی عدالتی شکل گرفته و فرایند چنین نظامی غیر قابل اطمینان بودن پیمان شکنی و سلطه است به گزارش خبرگزاری فارس به نقلنظم نوین منطقهای خاورمیانه پس از بحران سوریه
نظم نوین منطقهای خاورمیانه پس از بحران سوریه شناسهٔ خبر 2961339 - سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۳ مجله مهر > دیگر رسانه ها اتحاد ایران و روسیه چه تأثیری بر موقعیت منطقهای ایران خواهد داشت و ایران برای تحکیم روابط با روسیه و در تنگنا قرار دادن اسرائیل تا کجا پیش خواهد رفت اشرافشاگری افسر آمریکا از اقدامات واشنگتن علیه ایران و خاورمیانه
افشاگری افسر آمریکا از اقدامات واشنگتن علیه ایران و خاورمیانه افسر سابق نیروی دریایی آمریکا با بیان اینکه رئیس جمهور آمریکا دروغگویی نفاق و عدم صداقتش برای همگان پیداست گفت اعتماد به آمریکا احمقانه است و رهبر ایران به خوبی این شیطان بزرگ را را شناخته و حرف درستی میزنند بهبا اقدامات تروریستی داعش در پاریس مجدداً پروژه مشروعیت بخشی مداخله در خاورمیانه کلید خورده است
حال به ظاهر با تغییر مسیر قدرت های حامی خود زنجیر گسسته و می خواهد چنگ و دندان خود را به آنها نشان دهد در چنین شرایطی باید گفت فرانسه اولاند شاید آمریکای جرج بوش نباشد اما با این اقدامات تروریستی مجدداً پروژه مشروعیت بخشی مداخله در خاورمیانه کلید خورده است محمدمهدی مظاهری درمنافع مشترک ایران و آمریکا در سوریه از نگاه هافینگتن پست/ خطوط جغرافیای استراتژیک غرب در خاورمیانه تغییر کرده
منافع مشترک ایران و آمریکا در سوریه از نگاه هافینگتن پست خطوط جغرافیای استراتژیک غرب در خاورمیانه تغییر کرده است اولویت های اوباما در سوریه تغییر کرده است به گزارش نامه نیوز سایت روزنامه هافینگتن پست نوشت طی چندین دهه متوالی دولت های آمریکا سیاست خارجی خود در خاورمیانه را مبآمریکا به دنبال منابع غنی خاورمیانه است
شهرکرد - امام جمعه موقت شهرکرد با بیان اینکه نباید هرگز به آمریکا اعتماد کرد گفت آمریکا به دنبال منابع غنی و با ارزش خاورمیانه است به گزارش خبرنگار مهر حجت الاسلام سید ابوالحسن فاطمی در خطبه های این هفته نماز جمعه شهرکرد با بیان اینکه آمریکا به دنبال منابع غنی خاورمیانه استمعنای پیام تسلیت بشار اسد به اولاند/ هدف غرب از ایجاد خاورمیانه جدید
رای الیوم بررسی کرد معنای پیام تسلیت بشار اسد به اولاند هدف غرب از ایجاد خاورمیانه جدید غرب همواره بر کارشناسانی تکیه دارد که انگیزه و عامل سیاست های خارجی آنان در منطقه عربی بوده و محور اقدامات آنان انتقام جویی و کشمکش و جنگ در منطقه است به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز بحضور روسیه و آمریکا مایه امیدواری در حل بحران خاورمیانه است
حضور روسیه و آمریکا مایه امیدواری در حل بحران خاورمیانه است شناسهٔ خبر 2962904 - سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۹ ۱۴ بین الملل > اروپا فرانک والتر اشتان مایر وزیر امور خارجه آلمان حضور روسیه و آمریکا را مایه امیدی برای حل بحران در خاورمیانه توصیف کرد به گزارش خبرگزاری مهر به نقلآمریکا بهدنبال منابع غنی خاورمیانه است
امام جمعه موقت شهرکرد آمریکا بهدنبال منابع غنی خاورمیانه است شناسهٔ خبر 2965792 - جمعه ۲۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴ ۳۴ استانها > چهارمحال و بختیاری شهرکرد - امام جمعه موقت شهرکرد با بیان اینکه نباید هرگز به آمریکا اعتماد کرد گفت آمریکا به دنبال منابع غنی و با ارزش خاورمیانه است بهچگونگى تأثیر توکّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حدیث - بخش اول توکل و افزایش شادکامی انسان در زندگی
چگونگى تأثیر توکّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حدیث - بخش اولتوکل و افزایش شادکامی انسان در زندگیحُزن و اندوهِ شدید و مداوم از جمله بیمارى هاى روحى و اخلاقى است که آسیب هاى گوناگونى را در جسم جان و رفتار آدمى بر جاى مى گذارد چکیده حُزن و اندوهِ شدید و مداوم از جمله بیمارى-
گوناگون
پربازدیدترینها