واضح آرشیو وب فارسی:الف: پدیده بابک زنجانی از منظر علوم سیاسی
حمید فیضی؛ 26 آبان 94
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۴
«همانا من به راستی به خدا سوگند می خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینۀ عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی»این سخنان نا آشنا سخنان شخصی است که ما او را امام اول نام نهاده ایم.حدود یک هفته قبل، شبکه خبر، خبری را منتشر کرد که ضمن آن، صورت خانمی را البته با حکم قضایی، به صورتی واضح و مشخص (قابل تشخیص) در معرض دید همگان قرار داد و با لحنی شبیه به لحن قهرمانان و فاتحان میدان جنگ، مردم را مخاطب قرار داده و اظهار داشت این خانم در متروهای تهران اقدام به جیب بری می کرده؛ فلذا هر کس شکایتی دارد با شماره... تماس بگیرد. داشتم به هتک حرمت این خانم سالخورده و مضطر فکر میکردم که دقیقا و بلافاصله بعد از همین خبر، خبری منتشر شد مربوط به آقای ب-ز! و تصویری از پشت سر... پرونده بابک زنجانی علاوه بر این که به عنوان پرونده ای کیفری در یکی از محاکم در حال رسیدگی است، خود میتواند به عنوان نقد درون سیستمی که بابک زنجانی ها و... از آن متولد میشوند مورد بررسی قرار گیرد.نظام هایی از جنس نظام جمهوری اسلامی که بنمایه های ایدئولوژیک در آنها پررنگ بوده، برای جلب مشروعیت و برای ادامه حیات خود به مراتب زحمات بیشتری را نسبت به نظام های پراگماتیک که فاقد این خصیصه هستند، متحمل می شوند. علت این است که افق های ترسیم شده از جانب این نظام ها سطح توقع فرمانبران را بالا برده و دامنه ی مشروعیت این دولت ها طول بیشتری را به خود اختصاص می دهد. نظام جمهوری اسلامی با بدنی نحیف شعارهایی را سرداده و مسئولیت هایی را بر عهده گرفته که برای ادای آنها باید به قامت این شعارها، اراده از خود نشان دهد.توان جمهوری اسلامی به عنوان نظامی ایدئولوژیک و رهایی بخش تنها از یک طریق میسر می شود و آن تولد در خود است. این گونه نظام ها چون مولود مبارک یک انقلاب هستند، مادر انقلاب را همواره باید لمس کرده و بقای خود را در کنار آن تأمین کنند. نظام جمهوری اسلامی نیز برای بقای خود همواره باید در حال "شدن" باشد. این در حال "شدن" و این نوع حکومت مندی، دولت را از حالتی ایستا به وضعیتی پویا تبدیل کرده و حکومتی داینمیک را ایجاب می کند. اما یک پارادوکس همواره انقلاب ها را آزار داده است و آن این است که هر چه از عمر انقلاب ها میگذرد، ایمان انقلابی ها به آرمان هایشان کاهش پیدا کرده و بر میزان عقلانیت ابزاری آنها در حکومتمداری افزایش می یابد. تیغ عدالت انقلابی ها به تیزی خود عدالت است؛ اما مجری این عدالت خلخالی است و درست زمانی که خلخالی جای خود را به مجریان دیگر می دهد، لبه ی تیغ عدالت کند شده است. این وضعیت یک دوگانه ی دو سر باخت است. به هر حال توان انقلابی ها در آغاز امر بنیان افکنانه، ولی از نظر نوع حکومتداری ساده انگارانه و در افق زمان مصلحت جویانه می گردد.اما این وضعیت یک فرایند جبری نیست و می توان حیات انقلاب را به آن بازگرداند به شرط آنکه شرایط را انقلابی نگه داریم. به مثابه بروز و ظهور تکانه های عصبی انقلابی ها، این جسم معنابخش، جان تازه ای گرفته و بقای خود را حفظ میکند. و اکنون بابک زنجانی.بابک زنجانی یک پرونده ی ساده قضایی نیست. بابک زنجانی خبر از شبکه ی گسترده ای از روابط دارد که سال هاست از آرمان های انقلاب فاصله گرفته و با نگاهی مصلحت جویانه اقدام به یک عبور جدی و برگشت ناپذیر از این آرمان ها کرده اند. شاید شنیدن خبر شهید هسته ای خنده دار ترین عبارتی باشد که این کارگزاران شنیده باشند. بابک زنجانی یک مختلس نیست و بحث هم این نیست که آقای زنجانی پولهای به غارت برده(متنازع فیه) را به صندوق شکسته ی دولت بازگرداند. اصلا موضوع این نیست. موضوع برداشت ذهنی مردم از نوع عملکرد نظام جمهوری اسلامی با هزینه ی هزاران شهید و... در مواجه با این پرونده ی واقعا بزرگ است. متاسفانه آنچه امروز مشاهده میشود این است که ذره ای رعب در چهره ی این مجرم (فعلا متهم)دیده نمی شود. عبارات و رفتارهای متهم حاکی از نوعی موضع اقتدار است. بابک زنجانی سعی دارد با هوشمندی تمام، دولت و اساساً نظام را شریک جرم خود جلوه داده و از این حیث این دادرسی را یک دادرسی تشریفاتی نشان دهد و از طرفی مترصد فرصتی است تا خود را یک قهرمان مردمی نیز جلوه دهد. معمولا این گونه افراد, که از سطح پایینی از سواد و فهم اجتماعی هم برخوردار هستند در این شرایط سعی دارند تا از طریق ارتباط و نفوذی که در سیستم سیاسی و اداری دارند خود را از مخمصه وا رهانند و این یعنی با قدرت دولت علیه خود آن اقدام کردن، بدون اینکه علقه ای به حفظ نظام و آرمانهای آن در میان باشد. در طول تاریخ بارها مشاهده شده ضربه ای که نظام های سیاسی از این گونه افراد متحمل شدند از دشمنان خارجی خود دریافت نکردند؛ چرا که این افراد مشروعیت یک دولت را از درون مورد هدف و تعدی قرار میدهند و مشروعیت یعنی طناب نخاعی یک نظام سیاسی. این امری مسلم است که نظام اسلامی در مورد این پرونده مورد قضاوت مردم قرار بگیرد و در تنگنای ترادفات ذهنی مردم، اگر همنشینی نزدیکی با آرمان ها نداشته باشد متاسفانه باید بگوییم خداحافظ انقلاب. اگر مسئولین جمهوری اسلامی کمی از نقطه نظر مردم به خود نگاه کنند خواهند فهمید مردم, آنها را با معیارهای اصیل و معانی بلند انقلاب مورد داوری قرار میدهند و نه معیارهای دیگر و تنفسگاه اینان تنها آغوش مام انقلاب است. پس انقلاب را زنده کنید ولی اینبار عقلانیت را پشتوانه ی "قاطعیت" قرار دهید. عقلانیت قدرت تشخیص است و قاطعیت قدرت اعمال تشخیص. هر کدام از این دو اگر نباشد مام انقلاب در بستر بیماری و تحلیل قرار میگیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]