واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه خراسان: اصغر فرهادی به زودی ساخت فیلم «فروشنده» را در ایران آغاز خواهد کرد. پیشتر خبر ساخت فیلمی به تهیه کنندگی الکساندر ماله گی، مدیر کمپانی فرانسوی «ممنتو» و «پدرو آلمادوار» با بازی «پنه لوپه کروز» منتشر شد که قرار است در سال ٢٠١٦ به کارگردانی اصغر فرهادی در اسپانیا کلید بخورد. یکی از نکات جالب ساخت فیلم «فروشنده» این است که گروه سازنده طی فراخوانی از بازیگران و علاقه مندان به بازیگری دعوت کردند که با ارسال فیلمی کوتاه از خود به تلگرام این پروژه، فرصت بازی در فیلم را امتحان کنند. با توجه به تعداد بالای فیلم های ارسالی و نحوه انتخاب بازیگران فرصتی فراهم شد که با اصغر فرهادی درباره تجربه چنین کاری گفت وگو کنیم. ضمن این که دو بازیگر اصلی فیلم؛ شهاب حسینی و ترانه علیدوستی انتخاب شدند و این روزها مشغول تمرین هستند تا فیلم اوایل آذرماه رسماً کلید بخورد. قبل از شروع صحبت درباره فیلم «فروشنده»، کنجکاوم درمورد پروژه ای که شما در اسپانیا قصد ساخت آن را دارید سؤال کنم و توضیحاتی درباره آن پروژه بشنوم . بعد از ساخت فیلم «گذشته» و بازگشت به ایران، مشغول نوشتن فیلم نامه ای شدم که طرح آن را دو سال قبل تر نوشته بودم. نوشتن فیلم نامه پروژه اسپانیا (البته بدون دیالوگ)، به همراه تحقیق و سفرهای مختلف به لوکیشن ها، نزدیک به یک سال طول کشید. بعد شرکت «ممنتو» که پخش فیلم های من را بیرون از ایران برعهده دارد و در تولید و تهیه فیلم «گذشته» هم با هم همکاری داشتیم، درخواست کرد که در این پروژه و در ادامه کارهای قبلی، باز با هم همکاری کنیم. کمپانی تهیه و تولیدی که به مدیریت «پدرو آلمادوار» در اسپانیا فعال است هم به عنوان تهیه کننده دوم فیلم وارد پروژه شد. در مدت تحقیق و نگارش، با هنرپیشه های اصلی فیلم که غالبا اسپانیایی و آمریکایی هستند، صحبت ها و توافقات اولیه صورت گرفت. برنامه ریزی ساخت فیلم بر این مبنا شد که در ماه اکتبر ٢٠١٦ فیلم برداری در اسپانیا شروع شود و برای پیش تولید، اردیبهشت سال آینده به این کشور بروم و در آنجا اقامتی یک ساله داشته باشم. این، یعنی تقریبا تا شروع پیش تولید فیلم در اسپانیا یک سال زمان داشتم. احساس کردم این زمان یک ساله تا شروع آن پروژه، موقعیت خوبی است برای ساخت یک فیلم در ایران. قلباً هم دوست داشتم قبل از کار در خارج از کشور، فیلمی در ایران بسازم و خوشحالم که هردو تهیه کننده فرانسوی و اسپانیایی به این تصمیم احترام گذاشتند؛ چون اگر امسال فیلمی در ایران نمی ساختم، ساخت فیلم بعدی ام در ایران به سه سال دیگر موکول می شد. داستان آن فیلم، ایرانی است؟ داستان کاملا اسپانیایی است. تیمی که برای کار انتخاب شده اند، همگی فرانسوی، اسپانیایی و آمریکایی هستند. مشاور فیلم نامه هم یک نویسنده خوب اسپانیایی است که خیلی از دیالوگ ها را او آداپته خواهد کرد. یعنی مشترک می نویسید؟ خیر. من می نویسم و ایشان دیالوگ ها را آداپته می کند. نکته ای که مرا مصمم به ساخت آن فیلم می کند این است که اسپانیا، مخصوصا جنوب اسپانیا و فرهنگ اسپانیایی، از فرهنگ ما خیلی دور نیست. گاهی که برای تحقیقات به آنجا می رفتم، مخصوصا در شهرهای کوچک و در روستاها، می دیدم از جهاتی بسیار شبیه ما هستند. در فیلم نامه اولیه ای هم که برای خواندن به تهیه کننده دادم، سؤالم از خود پدرو این بود که آیا وقتی آن را خوانده است، احساس کرده که یک غیراسپانیایی آن را نوشته است؟ این گونه بود که برای ساخت فیلم راغب تر شدم. ولی همچنان قرار است که روی فیلم نامه با نویسنده ای اسپانیایی کار کنم. الان در مرحله پیش تولید «فروشنده» هستید. شما برای انتخاب بازیگران این فیلم، فراخوانی از طریق تلگرام منتشر کردید. دلیل انتشار این فراخوان، به این شکل چه بود؟ در این چندسال علاقه مندان زیادی را می دیدم، چه کسانی که استعداد داشتند ولی تجربه کار نداشتند و چه کسانی که علاوه بر استعداد، آموزش هم دیده بودند یا تجربه کار در تئاتر را داشتند و دوست داشتند در سینما هم کار کنند. با توجه به این که در همه فیلم های قبلی ام در کنار بازیگران حرفه ای از چهره های تازه هم استفاده کرده بودم و ترکیبی از بازیگر شناخته شده و چهره های ناشناخته یا کمتر شناخته شده نقش ها را بازی می کردند، این انتظار را داشتند که اگر فیلم جدیدی را شروع کردم، خبر دار شوند. به همین دلیل تصمیم این شد که برای این کار یک فراخوان بدهیم تا به دفتر بیایند و با آنها دیداری داشته باشم. در جلسه ای که با دستیارم داشتم، به این نتیجه رسیدیم که ممکن است دیدار حضوری زمان زیادی ببرد، به همین دلیل پیشنهاد شد که این فراخوان در فضای مجازی منتشر شود به این شیوه که هرکس به مدت حداکثر سه دقیقه از خودش فیلم بگیرد و خودش را معرفی کند. به این ترتیب ما می توانستیم او را ببینیم تا اگر فکر کردیم آن چهره و صدا به کاراکترهای فیلم نامه نزدیک است، از آنها بخواهیم در مرحله بعد به دفتر مراجعه کنند. این اتفاق هم افتاد. درواقع انجام این فراخوان که کار سخت و زمان بری هم شد، بیشتر در جهت درخواست علاقه مندانی بود که در این چندسال از من خواسته بودند که برای بازی در فیلم در نظر گرفته شوند. چند ویدئو به دست گروه شما رسید؟ نزدیک به ١٦ هزار ویدئوی سه دقیقه ای ارسال شد، به علاوه چند هزار پیغام و عکس و... بعد از اتمام مهلت ارسال ویدئو و بسته شدن تلگرام، باز هم ویدئوهایی ارسال می شد اما چون مهلت تمام شده بود، دیگر آنها بازبینی نشد. ما برای کمتر از ١٠ نقش، باید این ١٦ هزار ویدئو را می دیدیم. البته بازبینی ویدئوها زمان زیادی از گروه گرفت و پیش تولید را طولانی تر کرد. یک تیم شش نفره، به شکل شبانه روزی ویدئوها را دانلود کردند و حتی با کسانی که ویدئوهای آنها به دلیل حجم بالا قابل بازبینی نبود، تماس گرفتند و خواستند دوباره ارسال کنند. در نهایت همه ویدئوها که در زمان تعیین شده ارسال شده بود، مورد بازبینی قرار گرفت. هیچ محدودیتی در این فراخوان عنوان نشده بود که حتما کسانی فیلم بفرستند که تاکنون در تئاتر یا فیلم کوتاه یا فیلم بلند کار نکرده باشند. هرکسی؛ چه بازیگر و چه نابازیگر این امکان را داشت که برای این فراخوان فیلم بفرستد. شما همه ویدئوها را شخصا دیدید؟ یا ویدئوها توسط گروهتان فیلتر شدند؟ درواقع گروهی برای دانلود و دسته بندی ویدئوها تشکیل شد. این گروه، ویدئوها را دسته بندی کردند؛ به این شکل که ویدئوهای زنان و مردان جدا شد و در هر کدام، رده های سنی مختلف، فولدرهای جداگانه داشتند. مثلا دختران زیر پنج سال، دختران پنج الی ١٠ سال و به همین ترتیب... گروه، ویدئوهای دریافتی را براساس سن و جنسیت دسته بندی کردند. بنابراین وقتی من به یک بازیگر زیر پنج سال پسر نیاز داشتم، آن کاراکتر را در نظر می گرفتم و همه زیرپنج ساله های پسر را می دیدم و از بین آنها چندنفر را که به شخصیت فیلم نامه نزدیک بودند، کاندیدا می کردم. با آنها تماس گرفته می شد و از آنها می خواستند که مجددا عکس های دیگری از خودشان ارسال کنند. از بین عکس ها، آن هایی که به چهره کاراکتر موردنظر نزدیک تر بودند، انتخاب می شدند و برای تست حضوری، با آنها قرار گذاشته می شد. در بین شرکت کنندگان در فراخوان، چهره های سینما و تئاتر هم حضور داشتند؟ بله. تعداد بسیار زیادی از شرکت کنندگان در این فراخوان، دانشجویان و فارغ التحصیلان سینما و تئاتر بودند یا دوره حرفه ای بازیگری را در مؤسسات مختلف گذرانده بودند. تعداد زیادی، بازیگران حرفه ای تئاتر بودند. همچنین تعدادی از بازیگران حرفه ای سینما و تلویزیون هم لطف کردند ویدئو فرستادند که جای قدردانی داشت. البته اگر هم ویدئو نمی فرستادند من به آنها فکر می کردم، ولی این که ویدئو فرستاده بودند کارشان برایم باارزش بود. چند بازیگر قدیمی فیلم فرستاده بودند که برایم باارزش بود. در اسامی نهایی اعلام شده از بازیگران فراخوان، نام تعدادی از بازیگران تئاتر نیز به چشم می خورد که همین موضوع عده ای را به این گمان انداخت که از اول بازیگر حرفه ای می خواستید. تعدادی از بازیگران انتخابی ما از فراخوان کسانی هستند که هیچ گونه سابقه کاری در سینما و تئاتر ندارند و تعدادی هم کسانی هستند که تحصیلات بازیگری دارند یا در فیلم ها و تئاتر های مختلفی، تجربه بازی های کوتاه یا بلند داشته اند. فیلم «فروشنده» که دیده شد، علت حضور بازیگرانی با سابقه تئاتر مشخص می شود. پیش از این هم از بازیگرانی که تجربه صحنه داشتند استفاده کرده بودم. معیار انتخاب من، صرفا نزدیکی آدم ها به تصویر ذهنی ام از شخصیت های فیلم نامه است. خاطره یا نکته خاصی در ارتباط با فراخوان دارید؟ خیلی زیاد. از طریق تلگرام مردم نامه های زیادی فرستاده بودند که پاسخ بعضی را برایشان ارسال کردم. یک خانمی از سرای سالمندان فیلم فرستاده و گفته است که به بازیگری علاقه دارد. ویدئوهایی از سوئد، آلمان، آمریکا، هلند، کانادا، چین، مالزی و... به دست گروه رسید. در موردی دیگر، یک خانم مسن از یک روستا و از درون یک خانه روستایی فیلم فرستاده است که دخترش این فیلم را از او گرفته و تصویر بسیار دلنشینی دارد. دختر ایشان هم در همان روستا از خودشان فیلم فرستاده بودند که اتفاقا برای یکی از نقش ها کاندیدا شدند و برای تست بازی به دفتر آمدند و اگر در تمرین ها به نقش نزدیک شوند به زودی جزو بازیگران فیلم خواهند بود. عده ای دیگر در ویدئوها گفته اند که نمی خواهند بازیگر شوند اما می خواهند حرف هایشان را بزنند یا در این ویدئوها درباره فیلم های من صحبت می کنند و نظرشان را می گویند. یکی، دو مورد هم داشتیم که با لباس روحانیت ویدئو فرستاده و راجع به فیلم ها صحبت کرده اند. از اقلیت های مذهبی ویدئوهای زیادی فرستاده اند و... . چرا اسم فیلم را تغییر دادید؟ نام فیلم نامه در نسخه اولیه، «برسد به دست آهو» بود. این اسم در طول بازنویسی هایی که کردم، تناسب کمتری با کلیت قصه داشت و «فروشنده» تناسب بیشتری با داستان نهایی فیلم دارد.
سه شنبه ، ۲۶آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]