تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835762853
همیشه مخالف ادغام آموزش پزشکی و بهداری بودم
واضح آرشیو وب فارسی:شفا آنلاین: شفا آنلاین>جامعه پزشکی>هادی منافی 50 سال است که در بیمارستان مهر طبابت می کند. او زندگی پرفراز و نشیبی داشته، چه زمانی که همزمان با شروع جنگ سکان یکی از حساس ترین وزارت های کشور را به عهده گرفت.به گزارش شفا آنلاین ،او سومین وآخرین وزیر بهداری بعد از انقلاب بود. ساختار وزارت بعد از او تغییر کرد و تبدیل شد به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، تغییر و ادغامی که با مخالفت سرسختانه او راکد ماند و بعد ازاینکه او از وزارت بهداری رفت به همت جانشینش دکتر مرندی عملی شد. طرحی که آموزش پزشکی را با درمان ادغام کرد و ساختار کنونی وزارت بهداشت را ایجاد کرد، ساختاری که همچنان منافی با آن مخالف است. منافی در زمان جنگ پسر15ساله اش را به انقلاب تقدیم کرد. شهادتی که همچنان یادآوریش تاثیری شگرف در ذهن او می گذارد. سال 1320 در تبریز به دنیا آمدم و دو خواهر و دو برادر داشتم. پدرم دندان ساز بودند، اما خودم دوست داشتم به قم بروم و طلبگی بخوانم، ولی پدرم مخالفت کرد و گفت پزشکی بخوان. من تحت تأثیر پدربزرگ مادریم بودم که از مراجع معروف آن زمان تبریز بودند، ولی خوب پدرم اجازه نداد که من به حوزه بروم. پدر پدرم هم روحانی بود. چرا پدرتان مخالف بود؟ پدرم به شدت اصرار داشتند که ما درس بخوانیم و ما هم که جرأت مخالفت نداشتیم. زمان ما بچه ها حق مخالفت با پدر را نداشتند. نسل حرف گوش کنی بودید. بله کاملاً. اصلاً به فکرمان هم نمی رسید که مخالفت و تمرد کنیم. چون پذیرفته بودیم که به صلاح ما حرف می زنند و از ما بیشتر می فهمند. بقیه بچه ها هم لباس پدربزرگ ها نشدند؟ نه هیچ کدام از ما حوزه نرفتیم. من در دبیرستان مروی دیپلم گرفتم. علاقه خودم دندانپزشکی بود و رفتم ترکیه که همین رشته را بخوانم ولی روزی که امتحان ورودی بود دیر رسیدم و نتوانستم پذیرش بگیرم و ناچار رفتم رشته پزشکی. علاقه هم داشتید یا از سر تصادف بود؟ بیشتر به دندان پزشکی علاقه داشتم که نشد. کنار پدرم خیلی از کارهای دندانپزشکی را یاد گرفته بودم و برایم حوزه شناخته شده تری بود. ولی خب پزشکی خواندم و بعد تخصص گرفتم. پس شما به اصرار پدر پزشک شدید؟ بله بیشتر اصرار پدر بود. فکر می کنید اگر به حوزه می رفتید الآن زندگی تان در چه وضعی بود؟ اگر روحانی می شدم مهم ترین اتفاقی که می افتاد این بود که تا الآن شش بار اعدام شده بودم. چرا؟ برای اینکه من حرف خودم را می زدم و زمان شاه این حرف ها خریدار نداشت. من دوست داشتم به خدا برسم. این راه وصال به خدا از راه حوزه بود یا دانشگاه؟ راه رسیدن به خدا از مغز انسان است، باخدا بودن و شناخت ربطی به حوزه و دانشگاه ندارد. شخصیت تأثیرگذار زندگی تان چه کسی بود؟ اول خانواده ام بودند، پدرم بسیار انسان پاک و درست کردارو زحمت کشی بود، مادرم و پدر مادرم که از روحانیون شناخته شده آذربایجان بودند. حاج آقای قرچه داغی که بسیار تأثیر معنوی عمیقی روی من داشت. پدر پدرم هم روحانی بود و بعدها من از حاج آقای مرتضی تهرانی خیلی تأثیر گرفتم و هنوز هم به دیدنشان می روم. خیلی از اسم ها را هم فراموش کردم. اتفاق تأثیرگذار زندگی تان چه چیزی بود؟ اتفاقی که جهت زندگی من را تغییر داد پیروزی انقلاب اسلامی بود که حتی زندگی شخصی من را هم تحت تأثیر قرارداد. جنگ و بعد شهادت پسرم بزرگ ترین اتفاق زندگی من بود. ازنظر شما اشکالی نداشت پسرتان در 15 سالگی به جبهه برود، شما موافق بودید؟ بله با اجازه من به جبهه رفت. جو حاکم آن روزهای جامعه خیلی با الآن فرق داشت من سعی کردم پسرم را به دلیل سن کمی که داشت منصرف کنم ولی راضی نشد و من هم مانعش نشدم. یادم هست که پسرم را قبل از اعزام بردم پیش آقای خامنه ای که رییس جمهور بودند برای خداحافظی. ایشان یک مثال جالبی زدند، گفتند ببیند یک پیازچه تا وقتی کوچک است فقط یک لقمه کوچک و مختصر است ولی اگر رشد کند و بزرگ شود تبدیل به یک پیاز می شود و منفعتش برای دیگران چندین برابر می شود، پسرم در جواب گفت اگر این پیازچه خشک و خراب شود، دیگر نتوانی با آن یک لقمه هم بخوری چه می شود؟ خوب ببینید طرز فکر یک نوجوان چگونه بود. در همان مقطع یک بار هم آقای واعظ طبسی را دیدیم که خیلی باهم دوست بودیم. ایشان به محمد گفت ما اصلاً نیاز به نیرو نداریم و جبهه ها به اندازه کافی نیرو دارد و احتیاجی نیست شما با این سن کم بروی، بازهم جواب مهدی جالب بود. گفت خوب اگر نیرو دارید چرا در روزنامه اعلام نمی کنید؟ خوب به همه بگویید چرا فقط به من می گویید. ببینید بچه ها چه ذهن خلاق و انگیزه قوی داشتند. شهدا کاملاً آگاهانه و باایمان کار خودشان را کردند و موفق هم بودند. هیچ وقت بابت اجازه ای که دادید پشیمان نشدید؟ نه هیچ وقت. چون من اعتقاددارم عمر آدم یک حدودی دارد و در همان محدوده تقدیرش عمر می کند، اگر من اجازه نمی دادم تضمینی وجود داشت که تصادف نکند یا در یک حادثه فوت نکند. وقتی خودش می خواست و انتخابش آگاهانه بود من نمی توانستم و نمی خواستم منصرفش کنم. هر چیزی که تقدیرش بود همان رقم می خورد. الآن که به 70 سال زندگی تان نگاه می کنید، زندگی تان را دوست دارید؟ من از اتفاق ها و تصمیم هایم پشیمان نیستم و کلیت زندگی ام را دوست دارم. من دو بار ازدواج کردم وزندگی ام فراز و نشیب های زیادی داشت. فکر می کردید وارد سیاست شوید؟ نه هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم پس چطور شد؟ دلیل اصلی اینکه وارد سیاست شدم این بود که انقلاب شده بود و ما هم پایبند به آرمان های انقلاب بودیم، در بحبوحه این مسائل بود که شهید رجایی که از قبل باهم آشنا بودیم، وزارت بهداری را به من پیشنهاد دادند و گفتند که قصد دارند من را به مجلس معرفی کنند. در ابتدا من اصلاً نمی دانستم وزارت یعنی چه و به ایشان گفتم که آدم های بهتر از من وجود دارد و چندنفری را پیشنهاد دادم. شهید رجایی چند روز بعد دوباره من را صدا زدند و گفتند که درنهایت به این جمع بندی رسیده اند که من را معرفی کنند من هم پذیرفتم. نکته جالب اینکه آن چندنفری که من معرفی کرده بودم بعدها مهاجرت کردند و رفتند و من دیدم که شناخت شهید رجایی چقدر درست بوده. رابطه تان با دکتر لبافی نژاد چگونه بود؟ دکتر لبافی نژاد هم شخصیت محکم و قوی ای داشت. سال 54 اعدامش کردند. یکی از صحبت هایی که بین من و او ردوبدل می شد این بود که اگر یک روز ما را گرفتند ماچی می گوییم و چقدر مقاومت می کنیم. من گفتم راه خودم را پیداکرده ام. من از هیچ کس و احدی از مجروحانی که درمانشان می کنم اسم و آدرس نمی پرسم. هر زخمی و مجروحی که می آمد، تیرخورده بود یا ترکش در بدنش بود، او را درمان می کردم. کارهایش را انجام می دادم. اگر پول می خواست به او می دادم و می رفت. این طوری اگر مرا گرفتند، هرچقدر هم که بزنند حتی بکشند من چیزی نمی دانم که بگویم. ولی دکتر لبافی نژاد نشان داد که خیلی مقاوم تر از من است. خوشبختانه یا متأسفانه من هیچ وقت گیر نیفتادم. اما دکتر لبافی نژاد را گرفتند. او خیلی آدم باهوش و توانمندی بود. سال 54 نزدیکی میدان شوش نبش خانی آباد زمانی که می خواست فرار کند به طرفش تیراندازی کردند و به رگبار بستندش، بعد هم اعدامش کردند اما مطمئن هستم که جنازه اش را به گلوله بستند. بعد هم معلوم نشد، جنازه اش را کجا بردند. می گفتند، جنازه اش را انداخته اند توی دریاچه نمک قم و پسرش یاسر که او هم الآن پزشک است تا مدت ها نمک نمی خورد. هر وقت نمک می دید یاد پدرش می افتاد. مرحوم لبافی نژاد قبول شده بود که برود آمریکا ادامه تحصیل بدهد اما نرفت. ترجیح داد در اینجا بماند تا اینکه شهید شد. البته او اوایل برخی مجروحان منافقین را مداوا می کرد، کار خاصی نمی کرد، طبابت می کرد چون هنوز ماهیت منافقین مشخص نشده بود. هر کس ضد شاه بود همه از او حمایت می کردند. بعدها بعد از انقلاب من فیلمی از بازجویی او دیدیم که می گفت فقط از اینکه با گروه منافقین همکاری کرده متأسف است اما ضد شاه است تا اینکه اعدامش کردند. شما بعد از مرحوم سامی به وزارت رسیدید، وزارتی که تحویل گرفتید چه شرایطی داشت؟ آن زمان هنوز وزارت بهداری بود و هنوز ساختار آموزش پزشکی در قالب وزارت بهداشت جدا نشده بود. آموزش پزشکی جزئی از وزارت علوم بود. و شما از مخالفان سرسخت این جدایی بودید. بله، من همیشه مخالف بودم. به نظر من کار بهداری درمان است و کار وزارت علوم آموزش تخصصی است. زمان وزارت من این طرح اجرایی نشد اما بعدازاینکه دولت عوض شد با تلاش دکتر مرندی مجدداً این طرح مطرح شد و به مجلس رفت و رای هم آورد. هنوز هم معتقدید این طرح خوبی نبوده؟ من هنوز هم به شدت مخالف این جدایی بودم. هنوز هم معتقدم درمان از آموزش جداست و این ها سنخیتی باهم ندارد. یعنی این 30 سال تجربه موفقی نبوده؟ به نظر من درکل طرح موفقی نبوده، این طرح از یک جهت موفقیت هایی داشته، ما تا آن زمان وابسته به پزشکان خارجی و عمدتاً هندی بودیم که به دلیل ضعف شدید کادر پزشکی از آن ها استفاده می کردیم که سطح علمی قابل قبولی هم نداشتند. ما یک گروهی در وزارتبهداری داشتیم که می رفتند و این پزشکان را با یک سری آزمون ها انتخاب می کردند، اما بعدازاین تصویب و اجرای این طرح تعداد دانشجویان پزشکی به شدت افزایش پیدا کرد و ما شاهد یک جهش در کادر پزشکی شدیم. به نظر شما تنها نقطه مثبت این طرح فقط همین افزایش دانشجویان پزشکی بود؟ تقریباً بله. یعنی سطح کیفی پزشکان پیشرفت نکرده؟ به نظر من نه پیشرفت ما فقط در تعداد بود نه در کیفیت. واقعاً پزشکان متبحرتر تربیت نکردیم؟ تبحر و تخصص کاملاً به خود افراد بستگی دارد نه به سیستم. یک نفر می تواند در بهترین دانشگاه درس بخواند و خیلی هم متخصص برجسته ای نشود و برعکس این هم صدق می کند، ما در حال حاضر پزشکان خیلی خوبی داریم که اصلاً با قبل قابل مقایسه نیستند و این ربطی به سیستم ما ندارد. پس درمجموع طرح بدی هم نبوده؟ همه چیز در حال پیشرفت است و ما این پیشرفت را در جامعه پزشکی هم شاهدیم، به نظر من ما می توانستیم اجازه بدهیم دانشگاه و آموزش ما زیر نظر همان دانشگاه و وزارت علوم باقی بماند و بهداری هم سرجای خودش به نقش تخصصی خودش در درمان بیماران مشغول باشد، دلیل نداشت ما این ها را باهم قاطی کنیم. نقش ها تعریف شده تر بود و هر نهادی کار تخصصی خودش را انجام می داد. به نظر من همه چیز قاطی هم شد. حالا این طرح تحول سلامت را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر من بگویم این حرف ها همه شعار است، شما می نویسید این طرح شعار است؟ بله ما می نویسیم این طرح ازنظر دکتر منافی شعاراست، این نظر شماست. ببینید من دوست ندارم از طرفی هم این شبهه به وجود بیاید که ما داریم اعضای هیئت دولت را زیر سوال می بریم. ولی می توان انتقاد سازنده و منصفانه داشت به نظر من ما اگر آموزشمان جدا بود و کار حرفه ای خودش را می کرد وضعمان الآن خیلی بهتر بود. الآن در بسیاری از کشورها هم بحث آموزش و درمان جداست، فقط کشورهای کمونیستی و شرقی این سیستم ها را باهم قاطی کرده اند وگرنه در پزشکی کشورهای پیشرفته دنیا آموزش و درمان از هم جداست. طرح تحول سلامت می تواند به افزایش کیفیت درمان کمکی کند؟ کدام تحول؟ چه تغییری در این دو سال اتفاق افتاده؟ فقط یک شعاری دادیم و آمدیم جلو و عملاً کاری انجام نشده، اگر سیستم درمان درست کار می کرد که ما دیگر نیازی به بیمارستان های خصوصی نداشتیم. مردم الآن از سر ناچاری، برای اینکه خدمات بهتری دریافت کنند بیمارستان های خصوصی را انتخاب می کنند و حاضرند پول بیشتری بدهند، ولی خدمات درمانی بهتری را بگیرند، اگر سیستم درمانی ما درست بود احتیاجی نبود مردم پول بیشتری پرداخت کنند، الآن به نظر شما مردم چرا بیمارستان های خصوصی را انتخاب می کنند. وقتی در بیمارستان های دولتی مشکل هست، پرستار سرگرم تلفن صحبت کردن خودش است و دکتر به نوعی، خدمات و امکانات محدود است و اصلاً کسی باحوصله جوابگوی مریض و همراه بیمار نیست، طبیعی است که مردمی که پول دارند ترجیح می دهند بیمارستان خصوصی بروند و حداقل کسی پاسخگوی آن ها باشد. می گویند شما یکی از سخت ترین دوره های وزارت بهداشت را داشتید، شروع جنگ و مشکلات خاص آن روزها. فکر می کنید بزرگ ترین دستاورد شما در چهار سال وزارتتان چه بود؟ در آن سالها بزرگ ترین مسئله تمام کشور جنگ بود و من واقعاً نمی دانم چه جوری ما آن مقطع را پشت سر گذاشتیم. حجم مجروحی که ناگهان به سیستم بهداشت و درمان ما تحمیل شد پدیده منحصربه فردی بود. یک زمانی پزشکان داوطلب می رفتند جبهه، کسانی مثل دکتر کلانتر که با یک گروه حرفه ای مدام دررفت و آمد بودند. در جبهه ها مراقبت های اولیه پزشکی انجام می شد و مجروحان به سرعت به بیمارستان ها منتقل می شدند. بیمار از زمانی که مجروح می شد تا منتقل شود به بیمارستان های امن در شهرهای دیگر 4 ساعت طول می کشید که واقعاً می شد در این مدت خیلی کارها برای مجروح انجام داد. ما زمان جنگ نیازی به حضور پزشک متخصص در جبهه ها نداشتیم و باید فقط یک مراقبت های اولیه پزشکی انجام می شد و مجروح منتقل می شد. یکی از طرح های شما در زمان جنگ طرح ژنریک بود به نظرتان طرح موفقی بود؟ طرح خوبی بود که به شدت به آن نیاز داشتیم، ولی از همان روز اول به ما گفتند که نمی توانید موفق شوید چون مافیای جهودها پشت ماجرای داروست و تمام سیستم دارو دست آن ها بود. یهودها منظورم نیستند صهیونیست ها بودند که به نظر من نه تنها پیرو حضرت موسی نیستند که اصلاً دین هم ندارند، تمام سیستم دارویی دست آن ها بودومنافع آن ها درخطر بود. ما حساب کردیم دیدیم از یک نوع آمپی سیلین ساده 14 نوع مختلف در بازار وجود دارد، ما تحقیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که فقط یک نوع از این تعداد را که با معیارها و استاندارهای ما هماهنگ تر بود را انتخاب کنیم و فقط همان یک نوع اجازه ورود به بازار ما را داشته باشد نه اینکه از یک دارو چندین مدل مشابه در بازار وجود داشته باشد. زمان ما این طرح اجرایی شد ولی بعداً آن قدر مخالفت های پشت صحنه زیاد شد و برای طرح زدند که الآن ما برگشتیم به سیستم دارویی قبل از انقلاب و از هر گوشه دنیا هر دارویی باهر کیفیت مشابهی وارد بازار دارویی ما می شود. در حال حاضر ما سیستم دارویی بسیار نامنظمی داریم، هر دارویی از هرکجا وارد می شود. قبل از انقلاب ویزیتورها دارو را به پزشکان معرفی می کردند و الآن سیستم تغییر کرده و به پزشک ها در قبال تجویز یک داروی خاص کادو می دهند، درحالی که پزشک نباید تحت چنین شرایطی دارو تجویز کند، ولی خوب الآن ما دچار این نقص هستیم که پزشکان بیشتر دارویی را برای بیمارشان می نویسند که کادو یا پورسانت بیشتری گرفته اند. می توانید از وزارت بهداری که تحویل دادید، دفاع کنید؟ زمان وزارت ما جو روانی با امروز خیلی متفاوت بود، همه به فکر کمک به هم و به مملکت بودند. یک کشوری که به آن حمله شده و مردمش باهم متحد می شوند که با چنگ و دندان از خاکشان دفاع کنند. شرایط آن روزهای ما اصلاً شوخی نبود، باور کنید فقط لطف خدا بود که ما آن شرایط را پشت سر گذاشتیم. این شوخی نبود که یک مجروح در عرض 4 ساعت به یک بیمارستان در تهران می رسید. حجم مجروحان ما گاهی اوقات آن قدر زیاد می شد که حتی بسیاری از بیمارستان های خصوصی چند تخت خود را به مجروحین جنگ اختصاص داده بودند و در خیلی از بیمارستان ها پولی هم از دولت نمی گرفتند. این فضای کلی جامعه بود که همه به هم کمک می کردند. فعالیت های انقلابی و اجتماعی شما از کی شروع شد؟ از سال 47 که من دانشجوی تخصصی جراحی بودم. من سال 52 تخصصم را گرفتم و قبل از آن و بین سال های تحصیل به سربازی رفتم در سپاه بهداشت. مرا به بوشهر در روستایی پایین تر از دلوار به نام روستای محمد عامری فرستاده بودند. دوران آموزشی هم در پادگان عباسی بودم و آنجا بود که با مرحوم شهید لبافی نژاد آشنا شدم. روستایی که برای سربازی رفته بودم. حدود 25 هزار نفر جمعیت داشت و من اولین پزشکی بودم که به آنجا رفته بودم. هنوز هم با مردم آنجا ارتباط دارم. اولین درمانگاه را در آنجا افتتاح کردیم. البته در اتاق های بدون پنجره که اول پر از مگس و تاریک بود و از برق هم خبری نبود. ما آنجا را بازسازی کردیم و یک موتوربرق تهیه کردیم. اول چون لباس ژاندارمری تن من بود، مردم فکر می کردند که مأمور هستم. فکر می کردند آمده ام تا جلوی قاچاقشان را بگیرم، چون معیشت وزندگی شان را از راه قاچاق کالا می گذشت اما بعد که چند بار با مأموران درگیر شدم، فهمیدند که با آن ها کاری ندارم. بعد هم ماجرای جشن های 2500 ساله شد. سال 50 بود، به ما گفتند که باید جشن بگیرید و چراغانی کنید. گفتیم ما برق نداریم و برق کاری هم بلد نیستیم. هر کاری خودتان می خواهید انجام دهید. بعد برای محکم کاری به ما ابلاغ کردند و من بلافاصله رفتم بوشهر و تا پایان جشن ها به روستا برنگشتم برای همین هم 2 هفته اضافه خدمت به من دادند. سربازی تان تمام شد و وارد کار طبابت شدید. راستش به خاطر فعالیت هایی که داشتم و به خاطر اینکه بین تحصیلم به خاطر سربازی فاصله افتاده بود به من اجازه طبابت نمی دادند تا اینکه خدا رحمت کند، پروفسور عدل دستور داد که من کار طبابت را شروع کنم وگرنه نمی گذاشتند. از سال 50 به بعد در همین بیمارستان مهر که امروز هستم. طبابت را شروع کردم درجاهای دیگر هم بودم، بیمارستان فیروزآبادی، درمانگاه تأمین اجتماعی، چون آن روزها پزشک در کشور کم بود و ما مجبور بودیم چند جا کارکنیم و البته خرجمان را هم درمی آوردیم. اخلاق در جامعه پزشکی فعلی را چگونه ارزیابی می کنید؟ پزشکی را از کل جامعه جدا نکنید، الآن شما به کاسبی های ما چه نمره ای می دهید، چقدر تقلب و کلک در جامعه زیاد شده؟ ما چقدر با بحران اخلاق در تمام قشرهای جامعه مواجه هایم جامعه پزشکی هم جزئی از همین جامعه است. ما اسم اسلام را روی خودمان گذاشتیم ، اما تنها چیزی که در عمل نداریم، اسلام است. قبلاً اگر کسی می گفت من مسلمانم یعنی واقعاً مسلمان بود ولی ما کاری کردیم که الآن خیلی ها می گویند ما مسلمانیم و بویی از اسلام واقعی نبردند. ما در همه زمینه ها مشکل داریم و این تنها مربوط و محدود به یک گروه خاص نیست. پزشک ما باید اخلاق داشته باشد همان طور که معلم ما، کاسب ما، تاجر ما باید اخلاق داشته باشند. باید به مردم آموزش داده می شد که نشد. چه کسی باید به مردم یاد می داد؟ ما شعار تربیت و دینی دادیم ولی شما بگویید درزمینه اخلاق، چقدر ترقی و پیشرفت داشتیم، خودتان قضاوت کنید. شما از پیشکسوتان جامعه پزشکی هستید و ما این سؤال را از خود شما می پرسیم که برای بهبود و رشد اخلاق چه کردید؟ رفتار ما با رفتار ائمه و بزرگان دینی ما همخوانی دارد یا ما فقط در حد شعار باقی ماندیم. ما خیلی فاصله داریم چون فقط حرف زدیم و عمل نکردیم. اگر اکنون وزیر بهداشت بودید اولین اقدامی که انجام می دادید چه کاری بود؟ وزیر بهداشت به تنهایی هیچ کاری نمی تواند انجام دهد چراکه فقط یک عضو از دولت است اگر دولت، دولتی باشد که مانند زمان شهید رجایی مردم می خواهند و فقط برای خدمت قدم بردارد، بسیاری از چیزها بایدعوض شود. طرح هایی که در دوران وزرات من اجرا شد هادی منافی وزیر بهداری در دولت های محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و دولت اول میرحسین موسوی بوده است. او همچنین در دولت دوم میرحسین موسوی و دولت اول و دوم هاشمی رفسنجانی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران بود. در زمان حادثه ترور مقام معظم رهبری در مسجد اباذر وزیر بود و از نزدیک درمان ایشان را پیگیری کرد. سومین وزیر بهداشت ایران بعد از انقلاب بود، از 21 آذرماه 1359 تا 24 مرداد 1363 عهده دار مقام وزارت بهداشت بود. منافی متولد 1320 در شهر تبریز است. فارغ التحصیل رشته پزشکی از دانشکده پزشکی استانبول است که بعد از بازگشت به تهران تخصص اش را در رشته جراحی عمومی از دانشگاه تهران گرفت. در سال 58 عهده دار مسئولیت اورژانس تهران بود. در دوره وزارت خود، چهار نخست وزیر را بر بالای سرش دید و همین طور سه رئیس جمهور را تجربه کرد. وی در دوران ریاست جمهوری بنی صدر و بعد رجایی و دوره اول ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای عهده دار مقام وزارت بود. در این دوران وی با شهید رجایی و بعد شهید باهنر و بعد آیت الله مهدوی کنی و سپس موسوی به عنوان نخست وزیر کارکرد. اگرچه به دلیل شرایط بسیار دشوار کشور نمی شد از این وزیر انتظار چندانی را داشت اما وی در این دوران با توسعه خانه های بهداشت در کانون توجه قرار گرفت که مسئولیت آن با دکتر مرندی بود که معاون بهداشتی دکتر هادی منافی بود. کمبود شدید نیروی انسانی و کادر درمان و بحران جنگ تحمیلی و نیاز جبهه ها به خدمات بهداشتی درمانی از مشکلات اصلی این دوران بود. در همین دوران بود که دوباره زمزمه های اصلی تغییر ساختار وزارت بهداشت شروع شد. نیاز شدید کشور به کادر درمانی و نیاز به استفاده بیشتر از پتانسیل های وزارت بهداری برای تربیت نیروی انسانی ازیک طرف و مقاومت وزارت علوم آن زمان در واگذاری مسئولیت آموزش کادر درمانی به وزارت بهداری از چالش های جدی این دوران بود. در این زمان که دکتر فاضل وزیر علوم کشور بود به پیشنهاد دکتر مرندی جلسات متعددی بین دو وزارتخانه تشکیل شد که بعدها اعضای کمسیون بهداشت و درمان هم به این جلسات اضافه شدند، اما تصمیمات این کمیته هرگز اجرایی نشد. دکترمنافی با چالش های فراوانی مثل کمبود دارو و تشکیل محل هایی مثل ناصرخسرو که کانون عرضه داروی قاچاق بود مواجه شد. ازجمله تغییرات دیگری که در این دوران افتاد طرح ژنریک دارویی بود که هدف از این طرح یکسان سازی قیمت داروها بود. اگرچه این کار سبب شد تا شرکت های دارویی ایران به تولید دارو با حداقل استانداردها و در عوض با حداکثر ظرفیت ها روی آورند که از مقتضیات آن زمان بود ولی حیات این طرح تاکنون به اذعان بسیاری از کارشناسان سبب از بین رفتن فضای رقابتی در ارائه کیفی محصولات شد. در این دوران ایران به عضویت چندین سازمان و کنوانسیون بین المللی مثل مبارزه با جذام و مبارزه با سرطان و سل درآمد. اساسنامه سازمان انتقال خون ایران تدوین شد. دردی ماه 59 بنیاد شهید از بهزیستی و به طبع از وزارت بهداری جدا شد و در اسفند 59 بهزیستی نیز از وزارت بهداشت جدا شد تاکمی ازآنچه دکتر سامی بافته بود پنبه گردد. قانون تربیت بهداشت کاران دهان و دندان در این دوران به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و منافی آن را عملیاتی کرد. تربیت و آموزش بهداشت کاران دهان و دندان تنها برای روستاها بود و این گروه حق کار در ساعات غیرموظف را نداشتند که البته بعدها اصلاحاتی در دوره های بعدی به وجود آمد. درمان معتادان نیز از برنامه های مثبت وزارت منافی بود که در آن سال ها با جدیت دنبال می شد و همین امر سبب شد که دولت در سال 1359 ، 300 میلیون تومان از وجوه بودجه مربوط به هزینه های اضطراری را جهت درمان معتادان اختصاص دهد. دکتر منافی برای بار دوم از سوی دولت وقت برای اخذ رأی اعتماد به مجلس معرفی شد ولی موفق به اخذ رأی اعتماد از سوی مجلس نشد. از اقدامات وی مخالفت با لایحه دولت در مجلس بود. منافی با لایحه دولت برای ادغام دانشکده های پزشکی با بیمارستان های بهداری و تشکیل دانشگاه علوم پزشکی مخالفت کرد. وی به تفکیک آموزش و بهداری معتقد بود و راهکار مرندی را غلط می دانست که البته چه در آن زمان و چه در زمان حال این ایده منافی طرفداران خاص خود را دارد. بعد از دوران وزارت به عنوان رئیس سازمان محیط زیست انتخاب شد و طی سال های 65 تا 71 به عنوان رئیس سازمان نظام پزشکی انتخاب شد. وی یکی از فرزندانش به نام محمد منافی را در عملیات خیبر تقدیم انقلاب کرد درحالی که فرزندش تنها 15 سال داشت. در این دوران منافی برای تأمین نیازهای جبهه به نیروی انسانی ناچار به ارائه لایحه معروف خدمت یک ماهه پزشکان و پیراپزشکان شد که بعد از تصویب در مجلس توانست تا حدود زیادی نیازهای جبهه را برطرف کند. منافی سخت ترین دوران وزارت بهداشت را مدیریت کرد که یکی از دلایل این سختی به عدم آمادگی وزارت بهداشت برای مقابله با عوارض جنگ بود. روابط متعادل منافی با سازمان نظام پزشکی و از سویی با بخش خصوصی که 10 درصد از تخت هایشان را در اختیار مجروحان جبهه قراردادند برای اداره امور بسیار سودمند بود. جنگی که در آن زمان گاهی تا 16 هزار مجروح را به سیستم درمانی کشور می کشاند. دکتر منافی در حال حاضر در بیمارستان مهر به طبابت مشغول است. ریاست در محیط زیست بعد از وزارت بهداری شما رییس سازمان محیط زیست شدید، این ها چه ارتباطی باهم داشت؟ این دو وزارتخانه بدون شک باهم مرتبط هستند. ما اگر محیط زیست خود را درست کنیم و به اندازه کافی فضای سبز داشته باشیم سالم خواهیم بود. از بین بردن حیوانات، پرندگان، آلوده کردن دریا ها و ... باعث از بین رفتن زندگی می شود چراکه ترکیب همه این ها باهم و در کنار هم زندگی را نگه می دارد. مؤسس انجمن خیریه استومی در ایران آقای دکتر وفایی اولین کسی است که این تخصص را وارد ایران کرده است. گروهی از بیماران هستند که به دلیل سرطان یا بیماری های دیگر امکان دفع ندارند و برای این کار مجبور هستند از کیسه ای که در بدن آن ها تعبیه می شود استفاده کنند. درگذشته این گروه از بیماران به دلیل تغییر شکل جسمانی و مشکلاتی که این نوع از بیماری برای آن ها به وجود می آورد دچار مشکلات روحی و روانی شده و حتی اقدام به خودکشی می کردند. بر همین اساس و برای حمایت روانی از این افراد و خانواده های آن ها انجمن خیریه استونی در ایران راه اندازی شد. در حال حاضر این گروه از بیماران علی رغم شرایط خود می توانند به راحتی کار وزندگی عادی داشته باشند، ایجاد محل هایی برای اجتماع و آموزش این افراد و خانواده های آن ها می تواند در بهبود شرایط زندگی آن ها نقش مؤثری داشته باشد. نگاه بیماران و اطرافیان آن ها نسبت به بسیاری از بیماری ها باید عوض شود، برای بسیاری از بیماران می توان انجمن های خیریه مشابه تأسیس کرد ازجمله افراد مبتلابه سل، جزام و ... . با پیشرفت علم بسیاری از بیماری ها را اکنون می توان کنترل کرد و بیمار به راحتی می تواند در جامعه زندگی و با مردم معاشرت کند اما متأسفانه علی رغم این مسئله هنوز نگاه منفی و بد جامعه نسبت به آن بیماری ها وجود دارد و حتی خود فرد هم خجالت می کشد در میان مردم حضورداشته باشد. تأسیس انجمن هیپنوتیزم ازنظر علمی ثابت شده است که می توان به کمک هیپنوتیزم قدرت روانی و مقاومت بدن در مقابل بیماری ها را افزایش داد. اکنون نیز اگر این انجمن درست کار خود را ادامه دهد می تواند به بیماران کمک کند چراکه اکثر بیماران در مواجهه با بیماری دچار ضعف روحیه می شوند که همین موجب تشدید بیماری و ضعف بیشتر جسم آن ها می شود. بالا بردن باورهای اعتقادی و دینی افراد می تواند به افزایش قدرت مقابله با بیماری کمک کند، در اسلام ما باور داریم که همه قدرت ها در دستان خداست و مرگ به معنی از بین رفتن نیست بلکه مرگ برای مسلمان به معنی تولد دوباره است. ماجرای 17 شهریور آن روزها علامه نوری اولین کسی بود که در همین خیابان ژاله اولین نماز جماعت را در ماه رمضان در خیابان خواند و بعد اعلام کرد که روز جمعه 17 شهریور دوباره اینجا نماز می خوانند. من هم می خواستم بروم که گفتند تمام خیابان های اطراف میدان ژاله محاصره است و به طرف مردم تیراندازی شده است. این بود که گفتم من می روم بیمارستان مجروحان سنگین را بیاورند آنجا. مریض ها و مجروحان خیلی سنگین داشتیم. کسانی بودند که چند تیرخورده بودند و استخوان هایشان کاملاً خردشده بود. آن موقع تیم پزشکی خیلی قوی ای داشتیم و امکانات بیمارستان هم خوب بود و خدا رحمت کند دکتر فرامرزی، یکی از بهترین استادان ارتوپدی کشور همکار ما بود، دکتر صدیقی و دکتر سهراب شیبانی هم جزو تیمی پزشکی ما بودند. ما 72 ساعت از اتاق عمل بیرون نیامدیم. من فقط می رفتم پشت بام نماز می خواندم و دوباره می آمدم اتاق عمل. شاید بیشتر از 100 زخمی خیلی سنگین که همه را از میدان ژاله به بیمارستان ما بالای میدان ولی عصر فعلی آورده بود. بیمارستان ما شده بود، درمانگاه مجروحان میدان ژاله. نه دیگر کار از دست رژیم دررفته بود. همه چیز به هم ریخته بود. بیمارستان هم بالاخره محل خدمت به همه مردم بود. برای همین کاری با ما نداشتند. بعد از انقلاب هم بیمارستان مهر محل تجمع انقلابیون بود و مشکلی نداشت بعد هم در زمان جنگ و دفاع مقدس یکی از مراکز مهم درمان مجروحان جنگ شد. یک بچه 4 ساله را آوردند که در خانه کنار حوض نشسته بوده و یک دفعه تیر هوایی شلیک کرده بودند و تیر کمانه می کند و درست می خورد به فرق سر این بچه. سرش سوراخ شده بود. استخوان بچه هم که نازک است. خانمی را آوردند که تمام لگنش خردشده بود، تیرخورده بود یا مریضی را آورده بودند که تمام استخوان های کتفش خردشده بود. تیم پزشکی مجروحان که واقعاً افراد حاذقی بودند آن ها را نجات دادند، تقریباً هیچ یک از مجروحان میدان ژاله که به ما ارجاع شد فوت نکرد و همه نجات پیدا کردند. مردم همه جا بودند، همه جا شلوغ شده بود. تظاهرات بود. مردم جذب انقلاب شده بودند. یادم می آید روزی که امام (ره) تشریف آوردند من در بیمارستان سر عمل بودم که به من خبر دادند امام آمد. گفتند نماز مغرب را امشب با امام (ره) در مدرسه علوی می خوانیم، دکتر بهادری یکی از استادان بزرگ ارتوپدی کشور با من سر عمل بود. به من گفت تو برو من عمل را تمام می کنم. من رفتم و اولین نماز مغرب را روز 12 بهمن با امام خواندیم. باورمان نمی شد چون همه جا شلوغ بود و معلوم نبود چه اتفاقی قرار است بیفتد. مثل اینکه خواب می دیدیم. در آن روزها ما نیز با گروه های مختلف پزشکی درجاهای مختلف جلساتی داشتیم، دکتر سامی و دوستانشان مثل دکتر بهزاد نیا که از آمریکا آمده بود و رئیس هلال احمر شد، هم جلسات خودشان را داشتند. در روزهای دهه فجر تک وتوک زخمی هایی را به بیمارستان ما می آوردند تا اینکه به شب 22 بهمن رسیدیم. سپید
دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شفا آنلاین]
[مشاهده در: www.shafaonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]
صفحات پیشنهادی
معاون دانشگاه: ارتقای سطح آموزش پزشکی دانشگاه آزاد
نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها معاون دانشگاه ارتقای سطح آموزش پزشکی دانشگاه آزاد شناسهٔ خبر 2960807 - یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵ ۲۳ حوزه و دانشگاه > آموزش عالی معاون علوم پزشکی دانشگاه آزاد از انعقاد تفاهم نامه ای با وزارت بهداشت در راستای ارتقا آموزش پزشکی این دانشگاه خبر دادمخالفت برخی اعضای شورای انقلاب فرهنگی با حذف کلمه «غیرانتفاعی» از موسسات آموزش عالی
یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۵ رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفت استراتژی کشور باید به گونهای باشد که دانشگاهها بتوانند دانشجوی خارج از کشور جذب کنند که در این راستا موسسات غیردولتی و غیرانتفاعی نیز میتوانند از طریق اتحادیه به این امر بپردازند به گزارش خبرنگارروایت شاکری از مخالفت رهبر انقلاب با آموزش موسیقی در شهرداری
روایت شاکری از مخالفت رهبر انقلاب با آموزش موسیقی در شهرداریرئیس کمیته فرهنگی شورای شهر تهران با اشاره به دیدار اخیرش با مقام معظم رهبری گفت از معظم له در ارتباط با آموزش آلات موسیقی در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران پرسشی داشتم که بلافاصله گفتند مخالفم به گزارش خبرگزاری فارآموزش مخالفان سوری چقدر برای آمریکا آب خورد؟
یک روزنامه آمریکایی فاش کرد این کشور در برنامه شکست خورده آموزش و اعزام عناصر مسلح به سوریه تحت عنوان آموزش مخالفان میانه رو برای هرکدام از این افراد ۲ میلیون دلار هزینه کرد به گزارش خبرگزاری صدا وسیما به نقل از پایگاه اینترنتی العالم روزنامه USA TODAY با اشاره به توقف این بربرگزاری نشست آموزشی مدیریت امور بیمارستانی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز با ماماهای شاغل در
مدیر امور بیمارستانی و تعالی خدمات بالینی از برگزاری نشست آموزشی با هدف اعلام آخرین دستورالعمل ها وزارت بهداشت در راستای ارتقاء سلامت مادر نوزاد و کاهش مرگ و میر مادر خبر داددکتر میثم معزی مدیر امور بیمارستانی و تعالی خدمات بالینی از برگزاری نشست آموزشی و توجیهی مدیریت امور بیماانتخاب دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی به عنوان قطب آموزشی مدیران حوزه سلامت
انتخاب دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی به عنوان قطب آموزشی مدیران حوزه سلامت دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به عنوان قطب متولی آموزش های مرتبط با ارتقای مدیران حوزه سلامت انتخاب شد به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیرازدیروز در سوریه چه گذشت شکست مفتضحانه برنامه آمریکایی آموزش معارضان سوری/تشدید حمایت تسلیحاتی عربستان از مخالفا
دیروز در سوریه چه گذشتشکست مفتضحانه برنامه آمریکایی آموزش معارضان سوری تشدید حمایت تسلیحاتی عربستان از مخالفان پیشروی ارتش در شمال غربپیشروی ارتش در شمال غرب سوریه شکست مفتضحانه برنامه آمریکا برای آموزش معارضان سوری رایزنی وزرای خارجه عربستان و عمان در مسقط درباره سوریه و تشدیدهزینه آموزش مخالفان سوری برای آمریکا چقدر است ؟
پنتاگون برای این پروژه 384 میلیون دلار هزینه کرد که این رقم برای هرکدام از جنگجویان 2 میلیون دلار برآورد می شود به گزارش پارسینه به نقل از پایگاه اینترنتی العالم روزنامه USA TODAY با اشاره به توقف این برنامه در ماه گذشته میلادی تاکید کرد پنتاگون برای این پروژه 384 میلیون دلارهزینه آموزش مخالفان سوری برای آمریکا
هزینه آموزش مخالفان سوری برای آمریکا جام جم آنلاین یک روزنامه آمریکایی فاش کرد این کشور در برنامه شکست خورده آموزش و اعزام عناصر مسلح به سوریه تحت عنوان آموزش مخالفان میانهرو برای هرکدام از این افراد حدود 2 میلیون دلار هزینه کرد به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم روزنبرگزاری دوره آموزشی «ضیافت اندیشه» در دانشگاه علوم پزشکی البرز
سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱ ۰۵ پنجمین دوره آموزشی ضیافت اندیشه با موضوعات معرفتشناسی اسلامی اندیشه سیاسی و مبانی انقلاب اسلامی در سالن فارابی دانشگاه علوم پزشکی البرز آغاز شد به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه البرز حجت الاسلام والمسلمین مطهریپور-
گوناگون
پربازدیدترینها