محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826657363
مادران سرزمین من
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: - همشهری دو - معصومه سلیمانی: گفت: «درضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم هیچ کس مرا به اسم صمد نمی شناسد. تمرین کن! خودت اذیت میشوی ها!»اسم شناسنامه ای صمد، ستار بود و اسم ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می زدند. صمد می گفت:«اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد». می خندید و به شوخی می گفت: «این بابای ما هم چه کارها می کند». بلند شدم و با لج گفتم: «من خوابم می آید. شب به خیر حاج صمد آقا». این سطور برگرفته از کتاب «دختر شینا»، خاطرات بانو قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر است که به قلم بهناز ضرابی زاده به رشته تحریر درآمده است. کتابی که سال 90از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد و تا امروز، 35بار تجدید چاپ شده و این روزها بیش از پیش به بهانه مسابقه بزرگ کتابخوانی «کتاب و زندگی» به میان خانواده های ایرانی راه پیدا کرده است.روح آسمانی حاج ستار، زندگی روحانی همسر شیرزن او، روایت زیبای دختر شینا، موفقیت روزافزون این کتاب در جلب نظر خوانندگان و از همه مهم تر تمجید رهبر معظم انقلاب از خانواده سردار شهید ابراهیمی و تقریظ روی این کتاب، همه و همه بهانه ای شد تا در نشستی صمیمانه، 4دختر دردانه شهید ستار ابراهیمی و نویسنده کتاب دختر شینا را گرد هم آوردیم و با یاد این سردار شهید، لحظاتی از زندگی معمولی فاصله بگیریم. شهید ستار ابراهیمی 4 دختر به نام های خدیجه، معصومه، سمیه و زهرا و یک پسر به نام مهدی از خود برای قدم خیر، دختر شینا، به یادگار گذاشت. «شیرین جان» نام مادر قدم خیر بود و خدیجه، دختر بزرگ حاج ستار، در اوان کودکی و پس از زبان گشودن او را «شینا» صدا کرد؛ نامی که در اندک مدتی روی شیرین جان ماند و بعدها روی کتاب خاطرات قدم خیر. بنای مصاحبه را با حضور نویسنده کتاب در منزل خدیجه خانم گذاشتیم اما در بدو ورود با 4 دختر این شهید بزرگوار مواجه شدیم. شاید از همین جا بتوان میزان وفاداری فرزندان شهید به مقام رفیع پدر را حدس زد. از فرصت پیش آمده حسن استفاده را بردیم و زبان حال تک تک این دختران شهید را جویا شویم. اگر بخواهید مادر خود را در یک کلمه توصیف کنید چه می گویید؟ خدیجه: صبور، فداکار و ایثارگر. معصومه: یک مادر دوست داشتنی، لوس، تسلای بابا و یک زن نجیب باحیای اهل زندگی. سمیه: همسر دوست بودن و عاشق فرزند بودن. زهرا: دوست داشتنی برای فرزندان و برای همسرش. بعد از شهادت پدر، امور خانه و خانواده چطور مدیریت شد؟ معصومه: از همه لحاظ مدیریت خانه با مادرم بود. به نوعی حرف اول و آخر را در خانه مادر می زد. به امور تربیتی و تحصیلی ما به طور کامل رسیدگی می کرد. زهرا: البته قبل از شهادت پدر هم به نوعی مدیریت خانه با مادرم بود، بدون احتساب مدت زمان کوتاهی که سرجمع، پدرم فرصت آن را پیدا کرد که در بحبوحه مبارزات و دفاع، در میان خانه و خانواده اش باشد. مادرتان چقدر در امور تربیتی شما از پدر مایه می گذاشت؟ مثلا برای مجاب کردن شما به انجام دادن یا ندادن کاری می گفت پدرتان این کار را دوست داشت یا از این حرکت خوش اش نمی آمد؟ خدیجه: همین امروز قبل از آمدن شما، خواهرها باهم که صحبت می کردیم بین حرف ها گفتم «به جان بابا» و بعد به این فکر کردیم که مادر طوری با ما رفتار کرده که ما هنوز هم که هنوز است نبودن بابا را باور نکرده ایم و برای همین هیچ وقت نگفته ایم «به روح بابا». سمیه: همه لحظات، ما حضور پدر را درکنار خودمان اینگونه حس می کردیم. همین الان هم اگر مشکلی برای هرکدام از ما پیش بیاید مسیرمان گلزار شهداست و فقط با زیارت مزار پدرم آرام می شویم. همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند شهدا امامزادگان عشقند. معصومه: مادر ما را طوری بار آورده بودند که خودمان، هم حضور پدر را حتی بعد از شهادتش در لحظه لحظه زندگی با تمام وجود حس می کردیم و هم می دانستیم که پدر، ناظر بر اعمال ماست و ما رامی بیند، به همین دلیل خیلی مراقب بودیم که خطایی انجام ندهیم و همین نشان می دهد که مادر چقدر در تربیت ما از پدر مایه گذاشته است. در توصیف مادر از کلمه «دوست داشتنی» استفاده کردید، مرحومه محمدی در کنار این دوست داشتنی بودن، چقدر در امور تربیتی شما جدیت به خرج می داد؟ زهرا: امتیازی که در رفتار مامان بود و شاید خیلی از والدین امروزی نتوانند آن را رعایت کنند دقیقا همین بود که در عین دوست داشتن، جدیت هم در رفتارشان داشتند؛ یعنی اینطور نبود که خیلی ما را نازپرورده بار بیاورد. درکنار آن فضای عاطفی که بین ما و خودش ایجاد کرده بود اگر اشتباهی از هریک از ما سر می زد حتما جدیت به خرج می داد و اگر لازم بود از اهرم های تنبیهی خاص استفاده می کرد. تنبیه بدنی در کار نبود اما طوری رفتار می کرد که متوجه اشتباه خود می شدیم و درصدد جبران این اشتباه برمی آمدیم. سردار شهید ابراهیمی، با این استدلال که «برای بچه ها بهتر است» وصیت می کند که درصورت شهادت، در همدان دفن شده و خانواده هم در همدان بمانند. چقدر این وصیت در روند زندگی شما تأثیرگذار بوده؟ زهرا: امکان داشت بعد از شهادت بابا، پدربزرگ و مادربزرگ بیش از پیش دلتنگ نوه های خود شده و نتوانند رنج مسافت قایش تا همدان را بر دوش بکشند یا زندگی برای یک زن جوان با 5 بچه قد و نیم قد در یک شهر غریب را سخت تر از حد تصور احساس می کردند و به همین دلیل، خواستار نقل مکان ما به قایش می شدند. پدر در واقع با این وصیت آب پاکی را بردست همه ریخته چرا که می دانست امکانات تحصیلی و رفاهی در همدان قابل مقایسه با روستاها نیست. گرچه عمل به این وصیت برای مادر خیلی سخت بود و در واقع حمایت عاطفی دوجانبه از سوی خانواده خود و خانواده بابا را از دست داده بود اما من برای این اقدام، از مادرم بسیار ممنونم. سمیه: شهادت جزو آرمان های بابا بود و مسلما هر بار که به جبهه می رفته می دانسته که احتمال دارد بازگشتی درکار نباشد اما این وصیت او نشان می دهد که در عین آرمانگرایی، چقدر به فکر آینده خانواده اش بوده است. رفتار مادر نسبت به شهید بزرگوار مخصوصا بعد از شهادت ایشان، چگونه بود؟ خدیجه: خیلی از همسران جوان شهدا، بعد از شهادت همسران خود ازدواج مجدد کردند اما مادر ما، در رفتار و سیمای هریک از بچه ها، پدر را زنده می دید. بارها به هریک از ما می گفت که فلان ویژگی پدر را برایش تداعی می کنیم و به همین دلیل هیچ وقت به ازدواج مجدد فکر نکرد. خوانندگان کتاب به شیوه نگارشی غافلگیر کننده ای به 2 اسمه بودن شهیدان ستار و صمد ابراهیمی پی می برند، حالا پدر برای شما ستار است یا صمد؟ معصومه: صمد. چرا که مادرم او را همیشه به این اسم صدا می زد. زهرا: موقعی که پدرم شهید شد من حدودا یکساله بودم و سمیه هم دوساله، برای همین ما 2 تا هیچ وقت پدر را صدا نزدیم اما برای من همان «حاج ستار» است. خدیجه: (می خندد)این ماجرا، هم برای پدر کمی حاشیه ساز شد و هم برای کتاب. مدیر مدرسه پسرم که از قضا با پدر شهیدم همدوره بوده، حین خواندن «دختر شینا» به این بخش از کتاب که رسیدتماس گرفت و با جدیت گفت: خانم ابراهیمی، کتاب غلط چاپی دارد یا اشتباه نویسنده است؟ نام شهید ستار، به اشتباه صمد نوشته شده است و این شد که ماجرای تفاوت نام شناسنامه ای پدر و نامی که به آن خطاب می شدند را برایشان توضیح دادم. معصومه: البته این را هم بگویم که ما بچه ها اغلب اسم پدرم را صدا نمی زدیم. بعد از تشرف پدر به حج، گرچه در ایام جوانی او اتفاق افتاد اما مادرم به ما یاد داده بود که او را «حاج آقا» خطاب کنیم. از حاج ستار شهید خاطره ای در ذهن دارید؟ یا خواب او را دیده اید؟ زهرا: راستش خاطره که هیچ! آنقدر کوچک بودم که از پدر هیچ خاطره ای در ذهن ندارم اما در مقاطع حساس زندگی ام مثل قبولی در دانشگاه و ازدواج، به خوابم آمده است البته خوابی در حد یک لبخند پدر، دقیقا مشابه عکس هایی که از او دیده ام (زهرا اکنون دکتری... دارد). معصومه: پدر خیلی به درس و مشق ما علاقه داشت. بعید بود از جبهه بیاید و دفتر مشق ما را چک نکند یا از وضعیت درسی ما نپرسد. اینکه دقیقا روی خط زمینه بنویسیم و دفتر و کتاب ما تمیز و مرتب باشد برایش مهم بود. جز این، سوغاتی هایی که پدر برایمان می آورد هیچ وقت یادم نمی رود. اجناس به روز و شیک بازار را برایمان کادو می آورد، از هواپیمای اسباب بازی گرفته تا شلوار جین (با خنده می گوید فکر کنید 30سال پیش، شلوار لی) و کاپشن و چادر. مادرم اکثر اسباب بازی هایمان را نگه داشته و در سیسمونی هریک از ما، یکی دو قلم از آنها را قرار داد. عشق وسایل خانه داشت و سفره هم زیاد می خرید(می خندد).همه حساب و کتاب ها و اتفاقات روزانه اش را می نوشت و به زبان انگلیسی هم خیلی علاقه داشت. الان اگر به دستنوشته هایی که از او به یادگار مانده نگاه کنید می بینید که در فرصت بین 2 عملیات و میان نقشه های منطقه، لغت انگلیسی نوشته و از بر کرده است. زهرا: (با خنده وارد بحث خواهرش می شود) الان اگر پدر زنده بود حتم دارم همه ما تافل داشتیم! سمیه: پدر به دلیل علاقه اش به جهاد و حس مسئولیتش در این زمینه، اغلب مدت زمان کمی در کنار خانواده بود اما همان مدت زمانی هم که به همدان می آمد به طور کامل در خانه نمی ماند. بعدها از برخی اطرافیان و دوستانش شنیدیم که کارهای مختلفی را برایشان انجام می داده است؛ مثلا پشت بام خانه شان را آسفالت کرده است.البته در مدت حضورش سعی می کرد آنطور که باب دل ماست رفتار کند و مثلا کودک می شد و با ما بازی می کرد. خدیجه: پدرم خیلی به حجاب اعتقاد داشت و به آن اهمیت می داد. الان که به عکس های قدیمی که در کنار پدر داریم نگاه می کنم می بینم که با وجود خردسالی، ما دخترها، در همه عکس ها حجاب کامل و حتی چادر داریم. چقدر در زندگی فعلی خود از پدر و مادر الهام می گیرید و کدام ویژگی آنها را سعی کرده اید در خود پرورش دهید؟ معصومه: مادرم خیلی مسئولیت پذیر بود. مثالی در این زمینه عرض کنم. پدرم قبل از شهادت قصد آن کرده بود طبقه بالای منزل را بسازد تا هرکدام از ما یک اتاق جداگانه داشته باشیم. بعدا از شهادتش مادر این خواسته را عملی کرد، آن هم با یک حقوق ساده کارمندی. آنقدر به زندگی و به فردا امیدوار بود که حین ساخت وساز خانه، شب ها بچه های قد و نیم قد ردیف می شدیم و دست به دست آجر را از پایین به طبقه بالا انتقال می دادیم تا کارگران صبح در کارشان جلو بیفتند. خدیجه: مادر خیلی باحیا بود، هرگز بلندی صدایش را احساس نکردیم. خیلی هم به حجاب مقید بود. هرگز فراموش نمی کنم که در مقابل دامادها، با وجود آنکه به او محرم بودند، چطور مراقب آستین های لباسش بود که مبادا اندکی بالا رفته و مچ دستش پیدا شود. این ویژگی مادر را خیلی دوست داشتم. زهرا: عشقی که بین پدر و مادر بود قابل وصف نیست. چنان رابطه ای در همان مدت زمان کوتاه زندگی مشترکشان باهم داشتند که برای همه ما در زندگی مشترک، سرلوحه است؛ اوج عشق و ایثار و وفاداری نسبت به هم. مصاحبه تمام می شود. دختران شهید ابراهیمی و نویسنده کتاب دختر شینا را به خدا می سپارم. یاد این تصور عامیانه می افتم که پدر و مادر ستون یک خانه اند و وقتی نباشند بنیان خانواده از هم گسسته شده و بچه ها هرکدام راه خود را خواهند رفت. با خود فکر می کنم ورای همه آنچه از دختران شهید شنیدم، حاج ستار و بانو قدم خیر چه کرده اند که بنیان این خانواده قائل به حضورشان نبوده و چنین پابرجاست! اندر برکات وجودی قدم خیر... نگارش این کتاب که از ماجرای نامگذاری «قدم خیر» همسر شهید ابراهیمی، آغاز شده و با ماجرای تشییع پیکر مطهر شهید پایان می یابد، حدود 2سال طول می کشد. نویسنده ای که تا پیش از این در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس قلم می زده، حالا در نخستین تجربه خاطره نگاری خود خوش درخشیده و وارد عرصه ادبی تازه ای شده است. بهناز ضرابی زاده در این باره توضیح می دهد. از کی تصمیم گرفتید بروید سراغ همسران شهدا؟ از همان سال 88 بعد از مصاحبه با همسر شهیدابراهیمی. و چطور شد که مرحوم خانم قدم خیرمحمدی را برای مصاحبه انتخاب کردید؟ این کار یک کار دلی بود. اصلا سفارشی نبود. شاید به شکلی از نوعی الهامات درونی نشات گرفت و سخت می شود توضیحی برای این انتخاب ارائه کرد. بعد از مصاحبه با مرحوم خانم محمدی، این بانوی ایرانی را چطور توصیف می کنید؟ شاید بهترین واژه برای توصیف خانم محمدی همان نام ایشان یعنی «قدم خیر» باشد؛ کسی که قدمش همانگونه که در ابتدای کتاب آمده، باعث خیر و برکت در خانه پدری بود. بعد از آن باعث برکت در خانه همسر و سپس در زندگی خانوادگی تک تک فرزندان شد و در شکل خیلی عظیم تر، الان هم باعث برکت در زندگی خیلی از مردم شده چون من فکر می کنم این کتاب به تعداد نسخه هایش، در زندگی مردم بازتاب داشته است. بعد از انتشار کتاب، با چه بازخوردهایی از سوی خوانندگان مواجه شدید؟ «دختر شینا» بحمدالله بازخوردهای خوبی داشت و قطعا فقط بخش هایی از این بازخوردها به من یا خانواده شهیدابراهیمی انعکاس یافته است. خیلی ها با خواندن این کتاب تحت تاثیر قرارگرفته و به نوعی کتاب را دوست دارند. کتاب مورد اقبال خیلی ها واقع شده، مخصوصا در همین روزها خیلی تماس دارم. تعداد این تماس ها آنقدر زیاد است که گاهی حس می کنم ای کاش آنها را ثبت و ضبط می کردم تا نکات مطرح شده از سوی خوانندگان کتاب را فراموش نکنم. هر مخاطبی که به نوعی با من تماس گرفته و نظرش را راجع به کتاب گفته حتی اگر دید انتقادی داشته، روی چشم ام نهاده ام و برای من مقدس و محترم بوده. اما در دیداری که با رهبر معظم انقلاب داشتیم ایشان با نگاهی منتقدانه و حرفه ای که به مقوله کتاب دارند از خوبی این کتاب تعریف کردند. اینکه رهبر جهان تشیع در یک دیدار خصوصی با فرزندان شهید، از این کتاب تعریف و تمجید کردند و آنها را مورد تفقد قرار دادند برای من بسیار ارزشمند بود. به نظر من اینها همه از برکت این کتاب و به نوعی برکت خانم «قدم خیر محمدی کنعان» بود. آنقدر این کتاب در زندگی شخصی خود من هم برکات مادی و معنوی و البته بیشتر معنوی داشته که اگر بخواهیم توصیفی از این بانوی ایرانی داشته باشم به نظر من هم دوستی مهربان بودند و هم قدم خیر به معنای واقعی کلمه. آیا نگارش کتاب «دخترشینا» می تواند نوعی الگوسازی برای نسل جوان به ویژه دختران به حساب آید؟ ببینید! من در این باره خیلی با کاربرد واژه «الگو» موافق نیستم. احساس می کنم این واژه را بهتراست برای ائمه اطهار به کار ببریم که به لحاظ دارابودن عصمت، از همه لحاظ می توانند برای نوع انسان سرمشق باشند. در مقابل الگو، با واژه «تاثیرپذیری» موافقم؛ اینکه ما از زندگی چنین انسان هایی تاثیر پذیرفته و درس بگیریم و آن شاخصه ها و شاکله های اصلی و مهم زندگی آنها را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم. ما 2 نوع تاثیرپذیری مثبت و منفی داریم. متاسفانه خیلی وقت ها جوان ها در جامعه ما دچار تاثیرپذیری منفی میشوند؛ چرا که افرادی را سرمشق خود قرار داده اند که اصلا قابلیت ندارند و با وجود این از نوع پوشش، گفتار و رفتار آنها به راحتی تاثیر می پذیرند. من فکر می کنم همه ما در این خصوص کوتاهی کرده ایم. من نویسنده باید بیایم و سرمشق های مناسب را در حوزه کاری خودم به طور هنرمندانه ای به جوان ها معرفی کنم، سایر عزیزان در عرصه های هنری، ورزشی و علمی هم همینطور. وقتی یک کتاب می تواند آنقدر در زندگی شخصی افراد تاثیرگذار باشد پس جا دارد سرمایه گذاری خاصی، از انتخاب موضوع گرفته تا انتخاب مصاحبه شونده، روی آن صورت بگیرد. البته نباید این فرایند تاثیرگذاری فقط از طریق کتاب باشد بلکه باید به شکل های مختلف و از روزنه های متفاوت و باب طبع نسل جوان، ورود پیدا کرد. مهم ترین ویژگی کتاب «دختر شینا» را چه می دانید؟ ببنید! وقتی ایمان در یک خانه، خانواده و حتی وجود هر شخص نقش اساسی داشته باشد و انسان یک هدف متعالی را با تکیه بر این ایمان دنبال کند، همه سختی ها قابل تحمل خواهد شد. انسان وقتی یک افق روشن دارد و آرمانی را با اعتقاد به درست بودن آن پی می گیرد، آرامش بیشتری دارد. قطعا خانم محمدی کنعان، حاج ستار و همه شهدای ما چون یک هدف متعالی داشتند توانستند علاوه بر تحمل سختی ها، از شیرین ترین دارایی های زندگی خود گذشته و ایثار کنند. پرداختن به این موضوع، می تواند به نوعی ویژگی کتاب محسوب شده و برای اقشار مختلف مردم تاثیرگذار باشد.
یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
حمایت مادران شهدا از یک فیلم سینمایی
نامه ای به سردار نقدی حمایت مادران شهدا از یک فیلم سینمایی در تازهترین واکنش در حمایت از اکران فیلم سینمایی خاکستر و برف بیش از یکصد تن از مادران و خانوادهشهدا به سردارنقدى نامه نوشتند به گزارش جام نیوز در تازهترین واکنش به یک فیلم اتفاقی کمنظیر در تاریپوستر سیزدهمین دوره جشنواره ملی سرزمین نور رونمایی شد
سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰ ۲۲ پوستر سیزدهمین دوره جشنواره ملی سرزمین نور با حضور مسئولین و دستاندرکاران این جشنواره رونمایی شد به گزارش ایسنا سیدمحمد یاشار نادری دبیر سیزدهمین دوره جشنواره ملی سرزمین نور در مراسم رونمایی از پوستر این جشنواره در محل دبیرخانه دائمی این جشنواره گفتکشاورزی "فراسرزمینی" مزیت خوبی است
سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۴ یک عضو هیاترئیسه کمیسیون کشاورزی با اشاره به مباحثی که درباره کشاورزی فراسرزمینی مطرح میشود گفت ما نباید از افزایش بهرهوری در کشور و تامین امنیت صددرصدی در کشور غافل شویم اما کشاورزی فراسرزمینی هم مزیت خوبی است که باید از آن استفاده کنیم غلامرضاسفیر فلسطین در همایش روز جهانی مقابله با آثار جنگ بر محیط زیست قیام مردم فلسطین به حق و برای دفاع و آزادی سرزم
سفیر فلسطین در همایش روز جهانی مقابله با آثار جنگ بر محیط زیستقیام مردم فلسطین به حق و برای دفاع و آزادی سرزمینشان استسفیر فلسطین در تهران با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی گفت قیام مردم ما به حق و برای دفاع و در راستای آزادی سرزمینمان است به گزارش خبرنگفرمانده سپاه ناحیه امام سجاد (ع) قزوین: اعزام 450 دانشآموزان دختر قزوین به سرزمین نور
فرمانده سپاه ناحیه امام سجاد ع قزوین اعزام 450 دانشآموزان دختر قزوین به سرزمین نورفرمانده سپاه ناحیه امام سجاد ع قزوین از اعزام 450 نفر از دانشآموزان دختر شهرستان قزوین به سرزمین نور خبر داد محرمعلی والدی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در قزوین عنوان کرد 450 نفر از دانشطرح توانمندسازی مادران باردار جهت افزايش زايمان طبيعی در لردگان
طرح توانمندسازی مادران باردار جهت افزايش زايمان طبيعی در لردگان طرح توانمندسازی مادران باردار جهت افزایش زایمان طبیعی در بیمارستان شهداء لردگان اجرا میشود به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از شهرکرد به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه علوم پزکاهش تمایل مادران رفسنجانی به زایمان سزارین
سهشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹ ۳۱ عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به تشریح مضرات سزارین در مقایسه با زایمان طبیعی پرداخت و گفت آمار زایمان به روش سزارین در رفسنجان نسبت به سالهای گذشته کاهش یافته است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه کویر دکتر فریبا اادامه نا آرامی های در سرزمین های اشغالی
ادامه نا آرامی های در سرزمین های اشغالی در درگیری های روز دوشنبه در کرانه باختری یک زن جوان فلسطینی در گذرگاه قلقیلیه به شهادت رسید با شهادت رشا محمد ریان شمار شهدای فلسطینی از آغاز انتفاضه سوم در هشتم مهر به 82 تن افزایش یافت روز دوشنبه همچنین شهرک نشینان صهیونیست بار دیگر باعزام دانش آموزان سیستان و بلوچستان به سرزمین های دفاع مقدس
اعزام دانش آموزان سیستان و بلوچستان به سرزمین های دفاع مقدس بیش از 300 نفر از دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان زاهدان در قالب کاروانی به ظرفیت 8ا توبوس راهی مناطق عملیاتی دفاع مقدس شدند ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۸ آبان ساعت 13 37 به گزارش پانا از استان سیستان و بلوچستان در ادامه اعزپیام محمدعلی کشاورز به دانش آموزان فیلمساز مسابقه نور ابن هیثم هنر یعنی شناختن سرزمینمان «ایران»/ ه
پیام محمدعلی کشاورز به دانش آموزان فیلمساز مسابقه نور ابن هیثمهنر یعنی شناختن سرزمینمان ایران هنر تنها به معنای شعر و موسیقی و تئاتر نیستمحمدعلی کشاورز بازیگر پیشکسوت تئاتر سینما و تلویزیون در پیامی دانش آموزان سراسر کشور را به فیلمسازی در مسابقه نور ابن هیثم تشویق کرد به گزا-
گوناگون
پربازدیدترینها